کار و ایرانیان
14 ژانویه 2013 - 20:10
بازدید 517
9

این نوشتار در دهمین شماره نشریه پرنیان کانادا که به موضوع «مهاجران و بازار کار» می‌پردازد منعکس شده است. ایرانیان موجودات تنبلی دانسته شده‌اند. این امر در یادداشت‌ها و سفرنامه‌های بسیاری از سیاحان و مستشرقانی  که به‌ویژه در عصر قاجار به ایران سفر کرده‌اند آمده است و دیگر چنان است که جزو طبیعت ایرانی دانسته […]

ارسال توسط :
پ
پ

این نوشتار در دهمین شماره نشریه پرنیان کانادا که به موضوع «مهاجران و بازار کار» می‌پردازد منعکس شده است.

ایرانیان موجودات تنبلی دانسته شدهاند. این امر در یادداشتها و سفرنامههای بسیاری از سیاحان و مستشرقانی  که بهویژه در عصر قاجار به ایران سفر کردهاند آمده است و دیگر چنان است که جزو طبیعت ایرانی دانسته میشود. این همه هم که در خصوص فرهنگ کار و افزایش بهرهوری سخن گفته شد راه به جایی نبرده است و در بر همان پاشنه میگردد. اما چرا چنین است؟ و چرا در کشوری چون ایران با آن همه ذخایر و معادن رشکبرانگیز چنین حسی در افراد پاگرفته است که نتیجه بدون شک و تردید آن فقر است و از آن مهمتر اینکه در این سالها هم حتی اگر ایران با غرب درآمیخته است، هیچ نشانهای از تولید ثروت به واسطه کار دیده نشده است. گمان میکنم نگاهی به رفتارهای اقتصادی و باورداشتهای فرهنگی ایرانیان درباره کار و تولید ثروت امکان مقایسه را برای بررسی کار ایرانیان در سرزمین جدیدی که به آن مهاجرت میکنند فراهم میآورد. این جنبه اگر چه دامنهای گسترده دارد و بحث بر سر منفینگری یا واقعبینی در هنگام سخن گفتن از خلق و خوی ایرانیان همچنان مفتوح است، به هر روی شاید در بازاندیشی ما، فارغ از بحثهای در جریان، موثر افتد.

در تازهترین پژوهشی که در این زمینه در وطن صورت گرفته است، سمیه توحیدلو در رساله دکتریاش در دانشگاه تهران برخی از دلایل تاریخی و فرهنگی این امر را برشمرده است. یکی از اولین این نشانهها تعهد به مذهب ایرانیان است. اسلام در نهایت دینی است که بر پراکندن ثروت تاکید میگذارد، خواه این امر را به سبب ذات جمعآوری ثروت از طریق جنگ در اسلام بدانیم، چنان‌که تحقیقات جامعهشناسان نشان میدهد، و چه به روشهای حلالسازی پول از طریق پرداخت وجوهات توجه کنیم. این رفتارها به هر تقدیر مانع از آن میشوند که تجمع ثروت شکل بگیرد و در نهایت حس ثروتاندوزی را نیز از بین میبرد.

نکته دیگر تقدیرگرایی ایرانیان است که به واسطه «آموزه‌های درونیشده خود باور به آینده و سرنوشتی مقدر دارند. سرنوشتی که خدا برای ایشان قرار داده و توانایی تغییر در آن وجود ندارد و تلاش بیجهت در این دنیا به گونهای فراموش کردن آخرتی است که زندگی اصلی انسانی در آن محقق خواهد شد.» این مسئله باعث شده است که ایرانی بپندارد آینده مقدر پیشرو بیش از آنکه باید ساخته شود، باید از طرقی کشف رمز شود. این کشف رمز هم گاه آدمیزاد  را از استخاره و فال به رمالی و کفبینی و فال قهوه می‌کشاند. این کیفیت آنقدر ریشهدار است که حتی دور از مذهبترین‌مان هم وقت گذشتن از کوچه تاریک و ترسناک بسمالله میگوییم.

خب، وقتی آینده مقدر است و آنچه باید بشود میشود، زمان ارزشش را از دست میدهد؛ «آینده مبهم و مقدر نیاز به فعالیت زیاد ندارد. از این رو زمان ارزش خود را از دست می‌دهد. ایرانیان به راحتی وقت میگذرانند. خواب زیاد و اشتغال بیش از حدشان به دورهم نشینی و گپ زدن در کنار قلیان و انواع اطعمه و اشربه از نکات قابل توجه است. حتی در بازار و تجارت نیز عجله‌ای در کار نیست. عجله کراهت دارد و کار شیطان است.»

حال چه باید کرد؟ آینده که مبهم است. و گذشته هم که جز درد و رنج چیزی برایمان به همراه نداشته است و تاریخ‌مان، گذشته از فتوحات بی‌شمار در زمانی دور که به یاد نمیآوریم، سرشار از جنگ و قحطی و بدبختی بوده است. با این اوصاف بهتر است که دم را غنیمت شمرد و بهترین صورت گذران دم هم آن است که با دوست به سر شد. بیخیالی و بیخبری از پی آن میآید. «از نشانه‌های دم غنیمتشمری ایرانی، حفظ منفعت در لحظه است، چرا که آینده معلوم نیست. نه امنیت آینده مشخص است و نه توانایی تسلط برآن در باور ایرانیان میگنجد. از این روست که در معاملات و اقتصاد آنچه هست منفعت آنی است. اگر درآمدی هست صرف عیش و تجملات میشود.»

توحیدلو در این میان به چندین خصلت دیگر ایرانیان نیز توجه میدهد که عبارتاند از:

  1. حس تقلید در ایرانیان، که خلاقیت را در ایشان رفتهرفته میکشد و آنچه میماند توانایی بیبدیل مشابهسازی است.
  2. حفظ وضع موجود که برای ایرانی بیخطرتر بوده و هیچکس هم فکر تغییر سلسله مراتب را در سر نمیپروراند. این خصلت انطباق اگر چه برای جذب فرهنگهای دیگر در ایران بسیار به کار آمده است، ولی فرایند تغییر را گاه آنقدر طولانی کرده است که بسیاری چیزها در این دوره از دست رفتهاند.
  3. علاقه به ملک و زمینداری که از ویژگیهای بارز ایرانیان است. «اجارهنشینی از جمله بدترین چیزهایی است که ممکن است فردی بدان دچار باشد. خرید خانهای کوچک و تلاش برای بزرگ کردن آن و خرید مستغلات و زمینهای ملکی دیگر کاری است که ایرانیان بسته به درآمد خود بدان اهتمام می‌ورزند.»
  4. قرض گرفتن هم به باور توحیدلو از رفتارهای اقتصادی ایرانیان است. ایرانیان تا میتوانند قرض میگیرند و بازپرداخت را به تاخیر میاندازند.
  5. خصلت دیگر علاقه به مزدبگیری حتی در حد آب باریکه است که در فرهنگ ایرانی خصلتی آشناست. علاقه به حضور در دولت که در ایران به واسطه درآمد نفت بسیار گسترده است و بهره بردن از حقوق دولتی که تقریبا به صرف حضور پرداخت میشود امری مرسوم است.

به این خصلتها بیفزایید گذشتهگرایی ایرانیان را از یک سو که بنا به آن گذشتهای که حتی برای تغییرش خودمان نیز کوشیدهایم برایمان بهتر از امروزی است که در آن سهیم هستیم و از سوی دیگر خاطره و حس ناامنی تاریخیمان. احساس عدم امنیتی که در طول تاریخ ثروتمندان داشتهاند موجب شده است همواره ثروت برابر باشد با ترس از دست دادن آن، خواه به واسطه برآمدن انقلابی یا تغییری یا جنگی یا هجوم و غارتی. این ترس در ایرانیان خصایلی پدید آورده است که امنیت را بر آزادی ترجیح دهند.

این رفتارهای فرهنگی و اقتصادی در ایرانیان که به عادت بدل شده است در محیط کار آنها نیز دیده میشود، برخی مستقیم و برخی غیر مستقیم؛ پول دولتی و آیندهای ناپیدا و کار و زندگیای که به هر روی خواهد گذشت. این میشود که بهرهوری ایرانی پایین می‌آید، خلاقیتش در محیط کار اندک است، ارتباطات بینفردیاش ضعیف است و به جای همه اینها به دنبال آن است که امنیت شغلی داشته باشد.

این ایرانی در کانادا با چندین و چند مسئله روبهرو می‌‌شود که اولین آن اختلاف بزرگی در نحوه نگاه کردن به کار است. مهاجران اولیه به امریکای شمالی همانها بودند که ماکس وبر جامعهشناس رفتار اقتصادی آنها را بر اساس مذهبشان تحلیل کرده است. مذهب پروتستانتیسمی که با درهم شکستن واسطههای بهشتفروش باعث شد فرد مسیحی دیگر نداند که به سعادت خواهد رسید یا نه. این اضطراب برای سعادت اخروی اما در این مذهب نشانهای دارد. هر که کسب و کارش بهتر و مزرعهاش پربارتر و باغش آبادتر، لابد مورد نظر خدا بیشتر بوده است. برای همین مسیحی پروتستان پیوریتن به دنبال این بود که با اندوختن ثروت نشان دهد که محل لطف خداست. برای همین ثروت جمع میکرد، ولی زندگی زاهدانهای که بدان توصیه شده بود نمیگذاشت این ثروت را صرف خوش‌باشی کند. برای همین دوباره سرمایهگذاری میکرد و پول بر پول میاندوخت. این نظریه وبر نشان میدهد که چطور سرمایه‌داری در غرب شکل گرفت.

نکته در این است که سرمایهگذاری نیازمند برنامهریزی و سپردن کارها به دست عقل بود. این عقلانیت هم در همه جنبههای زندگی غربی نفوذ کرد و هنوز هم با آنکه ماهیت کار در جامعه غرب بسیار با گذشته تفاوت کرده است و مثلا دیگر حرفی از شغل مادام‌العمر نمیتوان زد، این عقلانیت سفت و سخت مانده است. چیزی که گاه از آن به قفس آهنی هم یاد میکنند که گریز از آن محال است. حالا با نگاه به این سویه میتوان بهتر دید که ایرانی کنده شده از فضای فرهنگی مبتنی بر خوشباشی و زندگی قضا و قدری که ثروت نامعلوم نفت هم بر عوارض آن افزوده است در این جهان جدید چه حالی پیدا میکند.

صرف نظر از استثنائات، در مییابد که آن همه جایگاه و موقعیت که در ایران داشت و چه بسا به واسطه «هزار نکته باریکتر ز مو» حاصل آورده بود در اینجا خواهانی ندارد. در مییابد که در اینجا نظامی در کار است که مثلا بابت ساعت نهار پولی نمی-دهد و حسابی که تکلیف یک سنت را هم روشن میکند. در مییابد که اینجا باید با صداقت و با درایت و با کار درست و تخصص خودش را بالا بکشد و نه از آن راهها، «چنان که افتد و دانی.» کنار آمدن اختلافات برای ایرانی مهاجری که در محل کار توان برقراری ارتباط با محیط کارش را هم به سبب ضعف زبانی ندارد، بسیار سختتر و دردناکتر میشود، مخصوصا اگر هنوز بر این باور باشد که میشود با شگردهای ایرانی در محل کار کانادایی تاب آورد. باید پذیرفت که برخی از باورها و سنتهای نیکو نیز در فرهنگ کار ایران هست، ولی چگونگی تلفیق آن همچنان دردسرساز خواهد بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar