آیا دولت کانادا فقط فرزندان ما را می‌خواهد؟ نقد یک دیدگاه رایج در میان ایرانیان
29 سپتامبر 2009 - 1:45
بازدید 361
8

احتمالاً شما این قول رایج را در میان ایرانیان ساکن کانادا (خصوصاً تازه واردان) شنیده‌اید که: «دولت کانادا ما را برای بچه‌هایمان می‌خواهد. از ما که گذشته و ما هیچ ارزشی برای این کشور نداریم.» آیا این سخن درست است؟  این قول می‌تواند حامل یک جنبه درست باشد. مهاجر نسل اول به دلیل مجموعه کمبودها […]

ارسال توسط :
پ
پ

احتمالاً شما این قول رایج را در میان ایرانیان ساکن کانادا (خصوصاً تازه واردان) شنیده‌اید که: «دولت کانادا ما را برای بچه‌هایمان می‌خواهد. از ما که گذشته و ما هیچ ارزشی برای این کشور نداریم.» آیا این سخن درست است؟ 

این قول می‌تواند حامل یک جنبه درست باشد. مهاجر نسل اول به دلیل مجموعه کمبودها و تضادهایش با کشور جدید ممکن است برای خودش و همچنین این کشور قادر به فراهم آوردن حداکثر بهره‌وری در سال‌های اول ورود نباشد. این کمبودها و تضادها در میان افراد و گروه‌های مختلف اجتماعی متفاوتند. مثلاً تفاوت زبانی یک مسئله جدی است که می‌تواند به مانع‌ای بزرگ برای موفقیت مهاجر و ایجاد احساس رضایت در وی تبدیل شود در حالیکه فرزندان مهاجرین با چنین مشکلی روبرو نیستند.  
 

مهم‌تر از زبان، تفاوت‌های عمیق فرهنگی است. وقتی از تفاوت‌های فرهنگی سخن می‌گوییم بسیاری از اذهان بلافاصله متوجه تفاوت‌های مذهبی می‌شوند در حالیکه این گونه تفاوت‌ها حداقل در شهرهای بزرگ و مهاجرپذیر کانادا از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. اینجا فرهنگ ابعاد بسیار وسیعی پیدا می‌کند و بیشتر در محیط کاری خودش را نشان می‌دهد.  
 

مثلاً ما ایرانیان معمولاً عجولانه‌تر از دیگران و خصوصاً کانادایی‌های اصیل (یا اصطلاحاً سفید) عمل، اندیشه و قضاوت می‌کنیم؛ برخوردهای انتقادی‌تر (به قول خودمان چکشی‌تر) داریم و معمولاً به احساسات و عقاید طرف مقابل کمتر اهمیت می‌دهیم. فرهنگ احترام به دیگران هم در میان ما ضعیف‌تر است. اما در مقابل معمولاً پیگیرتر، باهوش‌تر و مسئولیت‌پذیرتر از دیگران هستیم. ذهن فعال‌تر و برنامه‌ریزی شده‌تری داریم و اگر به خود فرصت دهیم در حل مشکلات عملکرد بهتری از خود بروز می‌دهیم. یا به همان اندازه که در کار تیمی ضعیف هستیم (که در کانادا بسیار کلیدی و مهم است) در انجام کارهایی که جنبه فردی آنها قوی‌تر است موفق هستیم.  
 

در اینجا قصد کاویدن این تفاوت‌ها را نداریم خصوصاً که پیش از این و به هنگام «بررسی علل بالا بودن نرخ بیکاری ایرانیان در ۵ سال اول حضور در کانادا» به تفصیل در این باره سخن گفته‌ایم. نکته مهم این است که در اینجا به مورد تفاوت‌های فرهنگی در محیط کار و تاثیرات آنها توجه داشته باشیم و مسائل بی‌ربط را به یکدیگر مربوط نکنیم. 
 

حال به آن نقل قول بازگردیم. آیا ما واقعاً برای کانادا بی‌اهمیت هستیم؟

اگر اهمیت نداریم مشکلات عدیده بازار کار این کشور را که قرار است در دهه آینده به مراتب بیشتر شوند چه کسانی قرار است حل کنند؟ وقتی نتیجه تحقیقات موسسات معتبر کانادایی عاجل‌ترین راه حل مشکل را جذب دقیق‌تر نیروهای مهاجر می‌دانند و وقتی دولت کانادا و دولت کبک سیاست‌های مهاجرتی خود را به نفع جذب سریع‌تر نیروهای متخصص تغییر می‌دهند آیا هنوز می‌توان از بی‌ارزش بودن نیروهای مهاجر و تنها اهمیت داشتن فرزندان مهاجرین سخن گفت؟ آیا فرزندان زیر ۵ یا ۶ سال ما (و حتی بزرگتر) قرار است مشکلات ۵ سال آینده کانادا را حل کنند؟  
 

بی‌اعتباری این سخن زمانی آشکارتر می‌شود که آمار به ما نشان می‌دهد مهاجرین جوامع و گروه‌های مختلف قومی در کانادا بعد از زمانی بین ۵ تا ۱۰ سال (بسته به مشخصات و تفاوت‌های اولیه هر یک از آنها) از نظر استانداردهای شغلی و زندگی، وضعیتی مشابه ساکنان متولد شده در کانادا پیدا می‌کنند و به همین دلیل، شما هم به عنوان یک مخاطب، نقل قول بالا را در این طیف از افراد کمتر می‌شنوید. در واقع هر چه از میزان حضور مهاجرین نسل اول بیشتر می‌گذرد و آنها با جذب شدن در جامعه جدید از مزایا و امکانات آن بیشتر بهره‌مند می‌شوند این احساس جداافتادگی و ترد شدن از سوی جامعه بیشتر رنگ می‌بازد.

 

البته نمی‌توان منکر تفاوت‌های اصلی شد. برخی از آنها هیچگاه منتفی نمی‌شوند اما مسئله این است که آیا آنها آن قدر کلیدی هستند که مانع از موفقیت ما شوند. قطعاً برای بسیاری چنین نیست. هر چه مشخصات و توانایی‌های فرد مهاجر در لحظه ورود به کانادا با جامعه جدید انطباق بیشتری داشته باشد دوره درمان کوتاه‌تر و کم درد‌تر خواهد بود. کسی که بر زبان انگلیسی تسلط خوبی دارد، ظرایف کارش در محیط جدید را خوب می‌شناسد و وقت‌شناس، صبور، مسئولیت‌پذیر، سخت‌کوش، قانع و اهل کار گروهی و همکاری با دیگران است سریع‌تر پله‌های ترقی را طی خواهد کرد و به مخالفان آن نقل قول تبدیل می‌شود. 
 

البته یک نکته را هم نباید کتمان کرد که برخی از اشاعه دهندگان آن سخن افرادی هستند که بدون آمادگی و یا با حداقل آمادگی دست به مهاجرت زده‌اند و بنا به دلایلی (عمدتاً شخصی) دست به جبران نواقص فردی و شغلی خود نزده‌اند و لذا از این گونه سخنان به عنوان یک عامل تخفیف دهنده روانی استفاده می‌کنند. برای اینکه چنین احساسی نداشته باشیم باید تلاش کنیم تا از افراد این گروه نباشیم و اجازه ندهیم منفی‌بافی آنها تاثیر مخربی بر روی اراده و عملکرد ما باقی گذارد.

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar