«مهاجرت به کانادا» چه وضعیتی خواهد یافت؟
17 آگوست 2011 - 23:26
بازدید 229
8

مجید بسطامی برای کسانی‌که در حوزه مهاجرت کانادا فعالیت می‌کنند یا به مهاجرت به کانادا علاقه‌مند هستند اعم از وکیل یا مشاور مهاجرت، تحلیل‌گر و نویسنده و حتی متقاضی پیگیر مهاجرت، کنکاش در سیاست‌های مهاجرت‌پذیری دولت فدرال و تغییرات احتمالی آن امری مهم است. نگارنده از حدود دو سال پیش درباره تغییراتی که آرام آرام […]

ارسال توسط :
پ
پ

مجید بسطامی

برای کسانی‌که در حوزه مهاجرت کانادا فعالیت می‌کنند یا به مهاجرت به کانادا علاقه‌مند هستند اعم از وکیل یا مشاور مهاجرت، تحلیل‌گر و نویسنده و حتی متقاضی پیگیر مهاجرت، کنکاش در سیاست‌های مهاجرت‌پذیری دولت فدرال و تغییرات احتمالی آن امری مهم است. نگارنده از حدود دو سال پیش درباره تغییراتی که آرام آرام در حال شکل‌گیری بوده تذکراتی داده است. دلیل این امر این بوده که مجموعه این تغییر سیاست‌ها را در درازمدت به دلایلی که تشریح خواهد شد برای عموم مهاجران ایرانی خیلی مثبت نمی‌دانم اما فعلا پیش از آنکه بخواهیم در این‌باره داوری داشته باشیم باید عمق این تغییرات را دریابیم. چون موضع رسمی فعلی اداره مهاجرت پیش از آنکه اعلام نتیجه باشد، درخواست مشاوره است (در حالی که عملا بخش عمده‌ای از پکیج تغییرات به جریان افتاده و شخصا معتقدم که تیم اجرایی وزارتخانه در مورد چارچوب‌ها، استراتژی‌ها و حتی تاکتیک‌های جدید به جمع‌بندی رسیده و درخواست مشاوره هم اگر نه تماما تاکتیکی و برای رسانه‌ای کردن، حداقل در مورد جزییات اصلاحات است و نه کلیات آن) فعلا زمان تحلیل سیاست‌ها نیست اما می‌توان در مورد سمت و سوی تغییرات آتی با توجه به شرایط امروز و فردای کانادا، اوضاع بین‌المللی، خاستگاه‌ها و تفکرات حزب محافظه‌کار و موارد دیگر گمانه‌زنی کرد. شما هم می‌توانید در این گمانه‌زنی مشارکت داشته باشید.

حزب محافظه‌کار ابایی از این ندارد که نام نیک کانادا به عنوان یک کشور حافظ صلح، ثبات و عدالت جهانی را کاملا در جهت اهداف خود لکه‌دار کند.

برخی از مباحثی که در اینجا فهرست شده پیش‌تر به صورت پراکنده در سایر نوشته‌ها بیان شده‌اند اما بنا به ضرورت، یک بار به صورت فشرده در کنار هم آمده‌اند تا نتیجه‌گیری‌ها منطقی‌تر باشند. چون تقسیم این نوشتار به چند مطلب پیوسته، سبب از دست رفتن انسجام کل مطلب می‌شد همه آن در یک نوبت منتشر می‌شود. با امید به اینکه کسانی‌که به این گونه مباحث علاقه‌مند هستند فرصت مطالعه کامل آن را داشته باشند.‌

خاستگاه‌ها و تعلقات حزب محافظه‌کار

حزب محافظه‌کار کانادا که در نیم دهه گذشته توانسته گام به گام از ضعف رقبا و نتایج اصلاحات یک دهه قبل خود بهره برده و سکان هدایت کشور را در دست بگیرد حزبی راست‌گرا، متمایل به منافع شرکت‌ها و موسسات بزرگ، با تعلقات مذهبی (مسیحی) قوی‌تر نسبت به سایر احزاب و سفیدتر (نیتیوتر) از بقیه است. خاستگاه عمده آن را باید در یکی از ثروتمندترین استان‌های کانادا یعنی البرتا دید و تقریبا همه اعضا اصلی این حزب از این استان پا به مجلس فدرال گذاشته‌اند؛ استانی که برخلاف سه استان ثروتمند دیگر یعنی انتاریو، کبک و بریتیش‌کلمبیا کمترین میزان تنوع مهاجران را داشته و مهاجرت به آن هم عموما یا از سوی ساکنان قدیمی‌ سایر استان‌های کانادا بوده است یا توسط مهاجران نسل اولی که پیش‌تر در استان‌های دیگر تجربه زندگی کانادایی و استحاله در فرهنگ کانادایی را تجربه کرده و بخش مهمی از فرهنگ قبلی را کنار گذاشته‌اند. به همین دلیل آمیختگی فرهنگی و زبانی در این استان نسبت به سه استان دیگر به مراتب کمتر است و مسائلی که به فرض به دلیل کثرت جامعه چینی‌ها در بریتیش‌کلمبیا، عرب‌های فرانسه‌زبان در کبک و طیف متنوعی از مهاجران جدید‌الورود در انتاریو ایجاد شده در این استان کمتر دیده می‌شود.

دست بالای کمپانی‌های مهم و ثروتمند در زمینه نفت، گاز و معادن و مشاغل مرتبط با این صنایع سبب شده که نگاه عمومی استان به پدیده مهاجرت بیشتر از زاویه تامین نیروی کار ارزان‌تر اما کیفی‌تر (در مشاغل مختلف) باشد و شعارهای مهمی چون توجه به چندفرهنگی کانادایی که در آن سه استان قبلی برجستگی بیشتری داشته پشت دروازه‌های این استان توقف کرده است.

این حزب به دلیل همین تعلقات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به مالیات کمتر، مشوق‌های اقتصادی به کارفرمایان بزرگ‌تر (نه خویش‌فرمایان)، کاهش سطح خدمات دولتی و مستقیم‌تر و عمومی‌تر کردن این خدمات به جای ارائه اختصاصی و متمرکز آنها باور دارد؛ در نتیجه در درازمدت سیاست‌های حمایتی این حزب نسبت به مهاجران نسل اول که معمولا دردسرها و مشکلات آنها بیشتر است نمی‌تواند گسترش یابد و یا به سمت جذب مهاجرانی خواهد رفت که از این نوع دردسرها کمتر داشته باشند.

بعد از چند دهه تاکید بر پذیرش مهاجران تحصیل کرده، جذب مهاجران ماهر به عنوان محور شعارهای مهاجرتی تغییر جهت خواهد داد.

در سیاست خارجی هم بایاس کاملا مشهودی در رفتارهای این حزب دیده می‌شود. فقط کافی‌ست به حجم سفرهای آقای کنی به تل‌آویو و حمایت‌های بی‌حد و حصر از مواضع اسراییل در منطقه که درست در نقطه مقابل دولت‌های پیشین کانادا بوده توجه کنیم. این حزب هیچ ابایی از این ندارد که نام نیک کانادا به عنوان یک کشور حافظ صلح، ثبات و عدالت جهانی را کاملا در جهت اهداف و تفکرات خود لکه‌دار کند و مشخص است در جمع گروهی قرار می‌گیرد که بدنامی را به گمنامی ترجیح می‌دهند.

شرایط سیاسی دهه آینده و رقبای کانادایی

حزب محافظه‌کار تا ۴ سال دیگر اکثریت مجلس فدرال را در اختیار خواهد داشت در حالی که در جامعه اقلیت است (کمتر از ۴۰ درصد رای دهندگان). این حزب در این ۴ سال که قاعدتا (و اگر امریکا یعنی بزرگ‌ترین شریک تجاری کانادا از وضعیت فلاکت‌بارش خارج شود) دوران رونق بیشتر، تولید کار و سرمایه و کاهش مداوم کسری بودجه خواهد بود می‌تواند رفاه بیشتری را برای عموم کانادایی‌ها فراهم آورد و چه بسا برای کاهش رقم مالیات‌ها هم اقدام کند. به سخن دیگر، فرصت دارد که بخش‌های خاکستری‌تر جامعه را هم به خود علاقه‌مند کند و رای خود را در جامعه واقعا به اکثریت تبدیل کند و برای ۴ سال بعد از این ۴ سال هم به ماندن بر سریر قدرت بیاندیشد. معنای این سخن این است که هر سیاستی که امروز برای حوزه مهاجرت اعلام شود فرصت دارد که در دهه آینده آنچنان تثبیت شود که آیندگان به سادگی نتوانند در آن خدشه وارد کنند.

در سمت دیگر میدان، رقبا چه وضعیتی دارند؟ شکست خورده، پراکنده شده و بدون رهبران موثر. اگر همین فردا در کانادا انتخابات برگزار شود احتمالا اوضاع حزب غالب از این هم بهتر خواهد شد چون در میان رقبا تقریبا کسی برای عرض‌ اندام باقی نمانده است. هر دو حزب اصلی رقیب یعنی لیبرال‌ها و NDP باید تمام ۴ سال آینده را تلاش کنند تا در زمان انتخابات آتی به همین جایی برسند که در انتخابات قبلی بودند و همین، کار آنها را دشوارتر می‌کند. نکته مهمی که در انتخابات گذشته روی داد این بود که پیروزی غافلگیرکننده NDP عملا نه به ضرر محافظه‌کاران بلکه به اضمحلال دو حزب دیگر نزدیک‌تر به NDP ختم شد یعنی لیبرال‌ها و بلک کبکوآ و چون مهم‌ترین پیروزی NDP در کبک و به ضرر حزب کبکی انجام شد عملا تا ۴ سال آینده شعارهای استقلال‌طلبانه کبکی‌ها فروکش خواهد کرد که این باز به نفع محافظه‌کاران در پیشبرد برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی خود است.

به این ترتیب اگر واقعه‌ای خاص (نظیر یک افشاگری از مفسده دولتیان، همان‌گونه که ۶ سال پیش لیبرال‌ها را ساقط کرد) اتفاق نیافتد یا تمایل به قدرت‌طلبی در حزب صاحب قدرت منجر به انجام رفتارهای غیرمعقولی که سبب تحریک افکار عمومی می‌شود نگردد، این حزب می‌تواند با امیدواری زیاد به ماندن در قدرت تا مرز سال ۲۰۲۰ امیدوار باشد.

کانادای امروز و فردا

کانادای امروز در حالی‌که با یک چشم نگران به اوضاع اقتصادی امریکا و اروپا نگاه می‌کند اما خیلی بی‌دغدغه‌تر از آن نواحی به حرکت رو به جلو ادامه می‌دهد. این روزها برای کانادایی‌ها بسیار آفتابی است و برخلاف ساکنان همسایه جنوبی که بر سر «زمان خروج از بحران» نزاع دارند، کانادایی‌ها از «دوره رفاه بیشتر» می‌پرسند.

مهاجر متخصصی ایرانی بیشتر یک متخصص «عنوان‌دار» است تا یک متخصص «حرفه‌ای»

اما کانادا روزهای دشواری در پیش دارد؛ بر عدد جمعیت پیرتر اما با عمری طولانی‌تر روز به روز افزوده می‌شود و فشار حمایت از این بازنشستگان و نسل بیبی‌بومرها بر گرده جوان‌ترها خواهد بود. بازار کار دهه آینده، بازاری سرشار از مشاغل مهم، کیفی و نیازمند سطوح بالاتری از مهارت‌هاست که باید برای پر کردن آنها فکری کرد و معلوم نیست که نیروهای در حال تحصیل یا مهاجرانی که در نوبت ورود هستند چقدر برای رفع این نیازها کافی و آماده باشند.

از آنجا که این مشکل را همه کشورهای بلوک برتر اقتصادی (منهای چین و هند) دارند هر کس که بتواند روش‌های موثرتر برای جذب نیروی کیفی‌تر ارائه کند و چابک‌تر اقدام نماید برنده بازی است.

شرایط جهانی، رقبای کانادا و تهدیدات

جهان امروز به جای ۷ یا ۸ کشور، حداقل ۲۰ عنوان «کشور صنعتی» در فهرست دارد اما شرایط سیاسی و اجتماعی و استانداردهای عمومی زندگی در اکثر این کشورها، متناسب با افزایش سطح درآمدها یا رفاه عمومی ارتقا پیدا نکرده است. به همین دلیل افراد تحصیل‌کرده، صاحبان سرمایه یا ایده‌پردازانی خلاق در این کشورها زندگی‌ می‌کنند که کشور خود را برای دستیابی به یک زندگی برتر مناسب نمی‌دانند و به درست یا غلط کشورهایی چون کانادا را برای زندگی بهتر ترجیح می‌دهند. از آنجا که همان پیشرفت‌ها و صنعتی‌شدن‌ها سبب افزایش قابل توجه تعداد کسانی شده که شرایط مهاجرت را دارا هستند، در مجموع کشورهای مهاجرپذیر چون کانادا با موج فزاینده‌ای از تقاضا روبرو بوده‌اند که به آنها امکان می‌دهد بازی را به نفع خود تغییر دهند.

مثلا همین مورد ویزاهای سرمایه‌گذاری فدرال در سال ۲۰۱۱ را ببینید. در حالی که در سال گذشته شرایط پذیرش تقاضا دو برابر دشوارتر شده بود، در کمتر از یک روز تمام ظرفیتی که کانادا برای این فهرست در نظر گرفته بود تکمیل شد در حالی‌که مثلا ۵ سال قبل با شرایط آسان‌تر شاید ۶ ماه طول می‌کشید تا این اتفاق بیافتد. همین‌ها به سیستم مهاجرت کانادا این اعتماد به نفس را می‌دهد تا شرایط را دشوارتر و روزنه‌های سرند را ریزتر کند.

در کنار اینها بهبود شرایط زندگی در کشورهای در حال توسعه نیز بر گستره متقاضیان می‌افزاید. کانادا الان اعلام کرده که حدود سالی ۲۷۰ هزار مهاجر در سال می‌پذیرد در حالی که همین الان و با تمام انقباض‌های دو سال اخیر حدود یک میلیون متقاضی در نوبت قرار دارند که معنای آن حدود دو میلیون مهاجر بالقوه است یعنی ۸ برابر ظرفیت اعلام شده. وقتی کسانی به دولت کانادا پیشنهاد می‌دهند که ظرفیت پذیرش سالانه را به یک میلیون نفر افزایش دهد به این دلیل است که معتقدند کشور پتانسیل جذب این تعداد را دارد و در بیرون هم تقاضا برای این ظرفیت هست پس اگر دولت تنها برای یک چهارم این ظرفیت، پذیرش سالانه انجام می‌دهد معنایش رقابتی‌تر شدن شرایط میان متقاضیان و دشوارتر شدن «انتخاب شدن» است.

از سوی دیگر، در جهان پررقابت فعلی تعدادی از کشورها که به مهاجر نیازمند هستند مرتبا در حال تغییر و اصلاح برنامه‌های مهاجرتی خود برای جذب مهاجر کیفی‌تر و کم‌دردسرتر هستند. هر تغییری که استرالیا یا نیوزلند در برنامه‌های خود پدید آورند در برنامه‌های مهاجرپذیری کانادا تاثیر می‌گذارد و بالعکس. کانادا نمی‌تواند منتظر بماند تا کشورهای دیگر مثلا فارغ‌التحصیلان دانشکده‌های پزشکی از دانشگاه‌های مورد اعتماد کانادا را بقاپند در حالی‌که این کشور با کمبود شدید پزشک معتمد روبروست و این کمبود رو به فزونی هم هست. تغییرات برنامه‌های فدرال هم‌چنین برنامه‌های کبک را متاثر می‌کند. متقاضیان مهاجرت به کانادا نباید چنین بپندارند که اگر مهاجرت از طریق برنامه‌های فدرال نشد، کبک هست. کبک هم مجبور است که به‌زودی سرندهای تنگ‌تری را انتخاب کند تا به سرنوشت فدرال دچار نشود.

اما اینها فقط یک سوی ماجرا است. همین جهان پررقابت و پرنیاز نسبت به دو دهه گذشته پرتهدیدتر هم شده است. مهاجرانی که دو یا سه دهه پیش و خصوصا قبل از روز تاریخی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ وارد جهان غرب می‌شدند شاید یک دهم حساسیت‌های امروز را احساس نمی‌کردند. در جهانی که گروه‌های مختلفی در سراسر آن به ابزارهای مقابله دست برده‌اند و تصمیم دارند که امنیت شهروندان اروپایی، امریکایی یا کانادایی را در داخل کشورهای خودشان به مخاطره بیاندازند، تمایل عمومی به عدم جذب مهاجر از کانون‌های بحران بیشتر می‌شود. شاید یک دلیل قرار دادن سقف منطقه‌ای در مورد برنامه‌های کبک همین باشد تا از تعداد مهاجران مسلمان شمال افریقا که به دلیل تکلم به فرانسه شرایط بهتری برای مهاجرت به این استان را دارند کاسته شود. اگر دولت کانادا در مقایسه بین همه کشورها، مهاجران چینی را ترجیح می‌دهد یا اگر میان هندی‌ها و پاکستانی‌ها تمایلش به هندی‌ها بیشتر است شاید به این دلیل باشد که بروز بحران‌های فرقه‌ای-مذهبی در میان گروه دوم بیشتر است. فراموش نکنیم که دولت محافظه‌کار کانادا به عنوان یک دولت راست‌گرای متمایل به مسیحیت که می‌خواهد در نقاط بیشتری از جهان رویکردهای نظامی داشته باشد و اتفاقا این نقاط هم‌اکنون به کانون درگیری مسلمانان تندرو با دولت‌های غربی تبدیل شده عملا خود را با افزایش سطح تهدیدات مواجه می‌بیند و همین موضوع خواه ناخواه در سیاست‌های مهاجرپذیری این کشور تاثیر خواهد داشت.

کنی جایگاه بسیار برجسته‌ای در حزب دارد و بسیاری او را جانشین استفن هارپر در دولت بعدی محافظه‌کار می‌دانند

در کنار این وقایع، بهار کشورهای عربی و منطقه خاورمیانه را هم شاهدیم که بر پیچیدگی اوضاع افزوده است چون قطعا طیف گسترده‌ای از کسانی که پیش‌تر در این کشورها قدرت داشته‌اند هم‌اکنون تمایل دارند وطن‌شان را به مقصد کشورهایی چون کانادا ترک کنند در حالی‌که اکثر آنها در کشورهای خود به جنایت علیه بشریت متهم هستند. همین موضوع کار سیستم مهاجرتی را برای شناسایی متقاضیان واقعی و واجد شرایط و جداسازی آنها از متقلبان دشوارتر می‌سازد.

موضع عمومی مردم و رسانه‌ها

نظرسنجی‌های جدید نشان می‌دهند که هنوز موضع کانادایی‌ها نسبت به پذیرش مهاجر از همه جای دیگر بهتر است اما به خاطر داشته باشیم که تصور عمومی-هرچند غلط- از مهاجرین نسل اول، که بسیاری از آنها ساخته و پرداخته رسانه‌هاست عموما افرادی وبال جامعه است که بیشتر از آنکه کار کنند، خدمات دریافت می‌کنند، به زبان‌های رسمی کانادا تسلط کافی ندارند، با فرهنگ زندگی در کانادا بیگانه‌اند، در مواجهه با اعضای خانواده خود خصوصا جوانان بزرگ شده کانادا، خشن و غیرانسانی رفتار می‌کنند، آداب کار در محیط‌های کانادایی را نمی‌دانند، تحصیلات و تجارب آنها متناسب با نیازهای بازار کار کانادا نیست و… در واقع، نگاه عمومی جامعه کانادا به مهاجران نسل اول یا حداقل تازه‌واردان به گونه‌ای است که هر دولتی که شعارش، کاهش حمایت‌های گسترده از این گروه، جدی‌تر کردن ابزارهای کنترلی و پذیرش محدودتر آنها متناسب با نیازهای بازار کار باشد، موفق خواهد بود و اینها جدی‌ترین شعارهای محافظه‌کاران در حوزه مهاجرت است.

رسانه‌ها هم که عمدتا خود در این فضاسازی بیشترین تاثیر را دارند امروزه بیش از هر زمان دیگری از لزوم تغییر معیارها برای حفظ ساکنان دارای ویزاهای غیرمهاجرتی به جای افزایش پذیرش مهاجر سخن می‌رانند و ذهنیت جامعه را برای تغییر سیاست‌ها آماده می‌کنند.

سیستم فعلی جذب مهاجر

سیستم فعلی جذب مهاجر کانادا که در واقع اصلاح شده سیستم تثبیت شده چند دهه اخیر و دستپخت لیبرال‌هاست، سیستمی است که به شرایط امروز، جواب درست و به‌موقع نمی‌دهد. صف‌های طولانی از افرادی که بسیار از آنها به‌رغم سال‌ها انتظار برای مهاجرت هیچ تصوری از اینکه چگونه باید خود را برای زندگی در جامعه جدید آماده کنند ندارند همه را کلافه کرده است. اوضاع کسانی که باید برای ورود به بازار کار کانادا مجوز شغلی دریافت کنند به مراتب بدتر است چون خیلی از آنها تازه ماه‌ها بعد از ورود به کانادا متوجه مسیر حرکت خود می‌شوند در حالی که شرایط سنی و خانوادگی آنها بعضا اجازه اقدام دوباره را به آنها نمی‌دهد.

بخشی از این کندی به فعالیت‌های کند و بی‌کیفیت سیستم‌های دولتی در سرتاسر کانادا برمی‌گردد که تا زمانی که برای آنها فکری اندیشیده نشود و همانند هر نوع فعالیت دیگری از ظرفیت‌های بخش خصوصی در آنها بهره‌گیری نشود اوضاع خیلی بهتر از این نخواهد شد. واقعیت این است که کسانی‌که برای کار در فعالیت‌های دولتی (از جمله به عنوان کارمند یا افسر ادارات مهاجرت) استخدام می‌شوند دارای سطح خاصی از هوش، توان، انتظارات و انگیزه‌های شغلی هستند که نتیجه آن کیفیت پایین، دوباره‌کاری، خطای زیاد و کندی است و از این نظر تفاوتی بین کانادا با سایر کشورها و اداره مهاجرت با یک اداره دولتی دیگر نیست اما با اصلاح رویه‌ها، مکانیزه کردن فرایندها و خارج ساختن افراد از پروسه‌ها می‌توان قدری به این وضعیت سروسامان داد. از این نظر، تصمیم اداره مهاجرت برای پایان دادن به وضع فعلی که محصول استراتژی «هر کس از هر جا، فقط با حداقلی از شرایط برای اینکه آمار جمعیت کانادا حفظ شود، قدمش روی چشم» بوده است و تبدیل آن به استراتژی «مقدم مناسب‌ترین و آماده‌ترین افراد در حداقل زمان ممکن گرامی‌‌ست!» در مجموع مثبت است به شرط آنکه در اجرایی کردن این استراتژی کمترین میزان بایاس‌های ایدیولوژیک دولت حاکم، بهترین منافع برای کانادا و عملی‌ترین روش‌ها که در صدر آنها اصلاح امور در خود اداره مهاجرت است در نظر گرفته شود.

مورد دیگری که در این سیستم مسئله‌ساز است ضعف در ارائه اطلاعات به‌روز و دقیق است. مثلا هم‌اکنون ابهامات گسترده‌ای در مورد نحوه عملکرد دفتر دمشق وجود دارد اما یافتن اطلاعات دقیق و جزیی و امکان مقایسه آنها با آمارهای رسمی اعلام شده و فعالیت سایر دفاتر، اگر نگوییم غیرممکن اما بسیار دشوار است. همین موضوع شائبه وجود نوعی بایاس و تفاوت‌گذاری در صدور ویزا برای متقاضیان کشورهای مختلف را تشدید می‌کند و ابزار موثری برای سنجش این موضوع وجود ندارد.

جنبش «بهار عربی» کار سیستم مهاجرتی را برای شناسایی متقاضیان واقعی و واجد شرایط و جداسازی آنها از متقلبان دشوارتر می‌سازد.

در برنامه‌های مهاجرتی خانوادگی با دو مشکل جدی روبروییم. در ویزای همسران، که با سرعت خیلی زیادی بررسی می‌شوند طیف بسیار وسیعی از تقلب و کلاه‌برداری در جریان است و در ویزای والدین هم با کندی بسیار بالا مواجهیم.

در برنامه‌های استانی مهم‌ترین ضعف، فقدان ساز و کارهای دقیق برای تفکیک آنها از برنامه‌های فدرال است به گونه‌ای که به جای اینکه آنها مکمل برنامه‌های فدرال و در خدمت توسعه استان باشند، به عنوان جایگزین یا مفری برای دور زدن برنامه‌های فدرال تبدیل شده‌اند. فقدان شرایط و تضمین‌های روشن برای کنترل متقاضیان هم به سوءاستفاده و در نتیجه کم‌تاثیر شدن این برنامه‌ها منجر شده است. البته در چند سال اخیر تلاش‌هایی برای اجرای بهتر این برنامه‌ها صورت گرفته اما به نظر می‌رسد که هنوز کفایت لازم را نداشته باشند.

شخصیت وزیر مهاجرت

تحلیل وضعیت فعلی و تغییرات آتی سیاست‌های مهاجرتی کانادا بدون تحلیل و شناخت وزیر فعلی مهاجرت کانادا، جیسن کنی چندان دقیق نخواهد بود. اگر در سال‌های گذشته به غیر از کنی کس دیگری سکان‌دار این وزارتخانه می‌بود ما الان در جایگاه فعلی نبودیم. کنی فردی بسیار پرتحرک و فعال است که جلوه‌های رسانه‌ای‌اش خیلی فراتر از میزان عملکردش می‌رود. او در تمامی سال‌های مدیریت وزارتخانه و خصوصا در انتخابات مهم بهار ۲۰۱۱ نشان داد که چطور می‌تواند از پتانسیل رسانه‌ای بالا، روابط عمومی گرم و تحرک زیادش در جهت «هیاهوی بسیار برای هیچ» – یا اگر منصف باشیم، «هیاهوی بسیار برای کمی بیش از هیچ»- استفاده کند. این تحرک زیاد که در اجرای هم‌زمان تعداد زیادی برنامه‌های نیمه‌تمام جلوه‌گر شده هم جنبه‌های مثبت داشته و هم منفی.

جنبه مثبت آن این بوده که نیاز به تغییر در سیاست‌های مهاجرپذیری کانادا را به یک موضوع عمومی در کانادا تبدیل کرده است به گونه‌ای که امروزه بیش از هر زمان دیگری درباره این سیاست‌ها در سطح عموم و رسانه‌ها صحبت می‌شود. این فضاسازی امکان داده تا افراد بیشتری در این باره اظهارنظر کنند و جنبه‌های پیچیده‌تری از بررسی موضوع مهاجرت در محافل آکادمیک و سطوح نظریه‌پردازی مطرح گردد و چون کانادا به دلیل شرایط اجتماعی و جمعیتی خود بیش از هر زمان دیگری با این موضوع درگیر شده، چنین استقبالی به نفع حل و فصل مسائل و مشکلات مهاجرت و مهاجرین است خصوصا که بسیاری از مشکلات مهاجران در دریافت مجوزهای کاری یا ورود به بازار کار به واسطه عدم تغییرات موثر در رویه‌های سایر وزارتخانه‌ها و موسسات اعطا کننده مجوز و همچنین عدم اصلاح رویکرد کارفرمایان کانادایی بازمی‌گردد که در هر دو زمینه، رسانه‌ای شدن موضوعات مربوط به مهاجران فرصت بیشتری برای اصلاح امور فراهم کرده است.

فراموش نکنیم که کنی جایگاه بسیار برجسته‌ای در حزب و دولت دارد و بسیاری او را جانشین استفن هارپر در دولت بعدی محافظه‌کار می‌دانند و اگر از دل دولت لیبرال ژان کریچین، وزیر دارایی‌اش و معمار بنیان‌های قوی مالی-اقتصادی کانادا، پل مارتین به نخست‌وزیری رسید، احتمال زیاد دارد که از دل دولت هارپر، معمار بنیان‌های جدید مهاجرپذیری مبتنی بر نیازهای جمعیتی و شغلی دو دهه آینده کانادا به رهبری کانادا برسد.

اما جنبه منفی عملکرد پرتحرک وزیر در از این شاخه به آن شاخه پریدن و فقدان انسجام در اجرای برنامه‌هاست. بسیاری از تغییرات دو سال اخیر به صورت یک‌شبه و کاملا انقباضی انجام پذیرفته و دلیل بسیاری از آنها حتی برای کسانی که سال‌ها در این عرصه فعالیت می‌کنند روشن نیست یا اگر هم روشن باشد، سیستم عجولانه اجرای برنامه‌ها منطقی به نظر نمی‌رسد. جناب وزیر عموما فراموش می‌کنند که سیستم پذیرش مهاجر کانادا به صدها و هزاران شغل و تخصص ریز و درشت وابسته است که اعلام و اجرای تصمیمات یک‌شبه، همگی آنها را متاثر می‌سازد و علاوه بر وارد آمدن خسارت به شرکت‌ها و افراد درگیر در این حوزه منجر به آشفتگی و اغتشاش فکری متقاضیان مهاجرت می‌شود. مهاجرت به خودی خود فعالیتی پرریسک و تشویش‌آفرین است و نباید آن را با چنین رفتارهایی پیچیده‌تر کرد.

آمیختگی فرهنگی و زبانی در البرتا، خاستگاه حزب محافظه‌کار نسبت به سه استان مهم دیگر به مراتب کمتر است

از سوی دیگر، وزیر و نمایندگان وزارتخانه تحت امرش به گونه‌ای عمل می‌کنند و سخن می‌گویند که گویی همه آنچه می‌توان به عنوان ضعف، سستی و مشکل از آنها نام برد مربوط به «دیگران» (اعم از متقاضی، قانون، مشاور مهاجرت، متقلبین و…) است و زیرمجموعه وی هیچ نقشی در این حوزه ندارند در حالی‌که اگر تنها بخشی از شوک‌هایی که جناب وزیر مرتبا به بیرون وزارتخانه وارد می‌کنند در داخل آن اتفاق می‌افتاد احتمالا اوضاع پرونده‌ها در دفاتر مختلف شکل دیگری به خود می‌گرفت.

مهاجران ایرانی و مهاجرت به کانادا

در گذشته، در مجموعه مطالبی که هنوز به پایان نرسیده، تلاش کرده‌ام که تصویری واقعی از وضعیت امروز مهاجران ایرانی، آن طور که من برداشت می‌کنم، در پیش چشم متقاضیان بیاورم. در اینجا فرصت تکرار آنها نیست. به مواردی تیتروار اشاره می‌کنم:

  • مهاجر ایرانی چند دهه است که از بقیه جهان منفک شده بنابراین مکانیزم‌های آموزشی یا تاییدی زیادی را در اختیار ندارد. به معنای دیگر نهادهای میانی و مورد وثوق دولت و موسسات خصوصی کانادایی که بتوانند صلاحیت‌ها و توانایی‌های وی را تصدیق کنند موجود نیستند؛
  • مهاجر ایرانی غرق در توهم است، تصور درستی از داشته‌ها و نداشته‌های خود ندارد و کمتر فرصت، توان یا انگیزه مقایسه مهارت‌های خود با آنچه نیاز جامعه جدید است را داشته است؛
  • مهاجر متخصص ایرانی بیشتر یک متخصص «عنوان‌دار» است تا یک متخصص «حرفه‌ای»؛
  • استانداردهای شغلی در بازار کار ایران مرتبا افت کرده‌اند و به همین دلیل مهاجر ایرانی چه در اشل نیروی متخصص حرفه‌ای و چه مدیریت بخش‌های حرفه‌ای، عموما شخصیتی کم بازده، پرتوقع، کم‌تلاش، کم‌صبر، هزینه ساز، کم‌اطلاع (از استانداردها و رویه‌های جاری جهانی) و در کانادا نیازمند به بهینه‌سازی و ارتقا خود از زوایای مختلف روحی، فکری، تحصیلی و تخصصی است که سبب اتلاف وقت، انرژی و منابع مالی وی ‌می‌شود؛
  • آن دسته از مهاجران متخصص ایرانی که خارج از سیستم و رویه جاری بازار کار ایران، به طور فردی برای ارتقا مهارت‌های شغلی، زبانی و شخصیتی خود تلاش کرده‌اند افرادی بسیار فراتر از متوسط بازار کار کانادا هستند و احتمالا در این بازار بسیار سریع رشد خواهند کرد؛
  • غوغای جعل و سندسازی که حتی به دروازه‌های مشاغل مشاوران قانونی یا مراکز رسمی هم رسیده است سبب شده که اسناد و مدارک مهاجران ایرانی روز به‌روز بی‌اعتبارتر و نیاز به ارائه مدارک تاییدکننده از مراجع دیگر افزایش یابد؛
  • اکثر مشاوران و وکلای مهاجر (قانونی یا غیرقانونی) در ایران با ترویج تفکراتی چون «مدارکت را تحویل بده، منتظر بمان و بیا ویزایت را بگیر» و با تشویق (مستقیم یا غیرمستقیم) موکلان خود به دورزدن سیستم‌های قانونی، نه تنها در پیدایش وضعیتی که در بالا به آن اشاره شد نقش جدی داشته‌اند بلکه با عدم اطلاع‌رسانی درباره واقعیت‌های بعد از مهاجرت، عملا در صفاتی که در بالا درباره مهاجر متخصص ایرانی بیان شد مشارکت داشته و دارند.

در مجموع اوضاع مهاجر ایرانی برای هماهنگی با تغییر سیاست‌های جدید چندان مساعد نیست و نیاز به توجه جدی دارد که در بند بعد به آن پرداخته شده است.

جمع‌بندی مباحث

الف: سمت و سوی تغییرات آتی

سیاست‌های مهاجرتی کانادا می‌خواهد به سمت سیستمی چابک، دقیق و موثر برای بازار کار کانادا تغییر شکل دهد. بازاری که شدیدا به نیروی کار مهاجران در دهه آینده نیازمند است. به همین دلیل پیش‌بینی می‌شود:

  • به رغم همه اعتراضات و مخالفت‌ها، روند پذیرش مهاجر در سال‌های آینده فزاینده خواهد بود؛
  • احتمال اینکه با سهمیه‌بندی مناطق، از ظرفیت پذیرش مناطق مسئله‌ساز کاسته شود وجود دارد؛
  • سیستم در جهت مقابله جدی‌تر با جعل و کلاه‌برداری فعالیت‌ خواهد کرد و دایره مقابله را از «تا قبل از صدور ویزا» (برنامه‌های سال‌های گذشته) به «تا همیشه» گسترش خواهد داد. هیچ متقلبی نمی‌تواند در هیچ زمانی آرامش خیال داشته باشد؛
  • سیستم برای کسانی‌که تجربه (تحصیلی و شغلی) کانادایی دارند مسیرهای سریع‌تری را پیش‌بینی خواهد کرد؛
  • سیستم برای کاهش صف انتظار دست به اقدامات جدی خواهد زد. احتمالا در بدو امر این اقدامات با استفاده از تمامی ظرفیت‌های قانون فعلی برای سرند کردن درخواست‌های گذشته خواهد بود و پس از آن ممکن است از طریق ابزارهای قانونی جدید، تعیین تکلیف پرونده‌های قبلی تسریع شود؛
  • به دلیل وجود متقاضی فراوان، سیستم پذیرش، به سمت بالاتر بردن سقف حداقل امتیاز کل و تعیین حداقل‌ امتیازها برای مهارت‌های شغلی، زبانی و سنی پیش خواهد رفت تا افرادی جوان‌تر، ماهرتر و مسلط‌‌ تر به زبان‌های رسمی کانادا را جذب کند؛
  • همزمان با مورد بالا، سیستم امتیازبندی را به گونه‌ای تغییر خواهد داد که در آن دسته از مشاغل مورد نیاز بازار که تحصیلات دانشگاهی اهمیت خاصی ندارد، مهارت‌های شغلی جایگزین شوند. بدین ترتیب بعد از چند دهه تاکید کانادا بر پذیرش مهاجران تحصیل‌کرده، جذب مهاجران ماهر (ولو با سطح تحصیلات نه چندان بالا) به عنوان محور شعارهای مهاجرتی تغییر جهت خواهد داد.
  • سیستم، همزمان با افزایش ظرفیت‌های استان‌ها برای جذب مهاجر از طریق برنامه‌های استانی و سپردن اختیارات بیشتر به مدیران استان برای کاهش بار اداره مرکزی، چابک‌تر کردن فعالیت‌ها و بومی‌تر کردن مکانیزم‌های انتخاب، به سمت دشوارتر کردن و مشروط کردن بهره‌گیری از این نوع برنامه‌ها خواهد رفت به گونه‌ای که اصرار در استقرار در محل برای مدت معین و سخت‌گیری در رعایت شرایط برای تمدید اقامت یا اعطای شهروندی به یکی از اصلی‌ترین شروط پذیرش مبدل خواهد شد.
  • سیستم به سمت تسریع بیشتر در ورود همسران پیش خواهد رفت. هم‌زمان از راه‌های مختلف اقتصادی و مشروط‌ سازی، هزینه‌های وابسته به این نوع ویزا را به گونه‌ای افزایش خواهد داد که جعل و تقلب در آن بسیار هزینه‌بر شود.
  • سیستم به سمت کندی بیشتر در ورود والدین حرکت خواهد کرد و به احتمال زیاد شروط پذیرش تقاضا برای والدین بسیار دشوارتر خواهد شد به گونه‌ای که برای بسیاری از مهاجران عملا تقاضا برای اقامت دائم والدین منتفی شود. در مقابل سیستم، ورود والدین از طریق ویزاهای توریستی را بیش از پیش تسریع خواهد کرد. هدف این است که والدین مهاجران نسل اول با سهولت کامل به کانادا رفت و آمد کنند تا خانواده‌ها از مزایای عاطفی، پرورشی و فرهنگی حضور آنها بهره‌مند شوند اما هزینه‌های مختلف آنها (و در صدر همه، هزینه‌های درمانی) به گردن مالیات‌دهندگان کانادایی نیفتد و خود مهاجران این بار را بردوش بکشند.
  • سیستم به سمت دشوارتر کردن شرایط پناهندگی پیش خواهد رفت به گونه‌ای که افراد واقعا نیازمند از بهره‌گیری انسان‌دوستی کانادایی بتوانند از این امکان استفاده کنند و نه هر کس که فکر می‌کند این مسیر، برای ورود به کانادا مسیر راحت‌تری است!

آنچه در اینجا بیان شد تنها جنبه پیش‌بینی دارد و تا سیاست‌های رسمی به طور کامل اعلام نشوند نمی‌توان هیچ موردی را قطعی دانست.

ب- تغییر سیاست‌ها و وضعیت مهاجر ایرانی

با توجه به آنچه درباره مشخصات عمومی مهاجر ایرانی بیان شد و مواردی که در بند الف بخش جمع‌بندی آمد، این نکات و توصیه‌ها را ضروری می‌دانم:

  • متقاضیانی موفق خواهند بود که قدر فرصت‌ها را بدانند و برای بهره‌گیری از آنها چابک باشند. هر برنامه‌ای که امروز متوقف شده یا تغییر کند، فرصتی از کف رفته‌ است چون به احتمال زیاد تامین شرایط جایگزین آن با دشواری بیشتری همراه خواهد شد؛
  • متقاضیانی موفق خواهند بود که به صورت عمومی (و صرف نظر از اینکه چه برنامه‌ای با آنها هماهنگ‌تر است) آماده‌تر باشند، یعنی از سطح بالاتری از توانایی‌های زبانی و مهارت‌های شغلی برخوردار باشند؛ هر چقدر برای مهارت‌های زبانی (هر دو زبان رسمی کانادا) وقت و انرژی و هزینه صرف شود، احتمال بهره‌برداری بهتر، افزایش خواهد یافت؛
  • متقاضیانی موفق‌تر خواهند بود که با برنامه‌تر و منظم‌تر کار می‌کنند؛ «باری به‌هر جهت»‌ها، «چو فردا شود فکر فردا کنیم»ها و …در تغییرات آتی شانس زیادی نخواهند داشت؛
  • در فقدان نهادهای واسط برای تایید مهارت‌های آنها، کار متقاضیان ایرانی بسیار دشوارتر است و باید دنبال هر نوع مکانیزمی که بتواند نوع مطمئن‌تری از تایید صلاحیت آنها را فراهم آورد (حضور در سمینارها یا نشست‌های بین‌المللی، دریافت مدارک جهانی…) باشند؛
  • متقاضیانی موفق‌تر خواهند بود که صادقانه‌تر و قانونی‌تر عمل کنند؛
  • متقاضیانی موفق‌تر خواهند بود که ماهرتر، آگاه‌تر و آماده‌تر باشند و بتوانند این خصوصیات را به شکلی در تمامی ابعاد فرایند بررسی پرونده از قبیل درخواست، انتظار و مصاحبه نمود بخشند. مهارت‌های خیلی بالا ممکن است بتواند فرصت‌های مهاجرتی جدیدی برای متقاضیان فراهم کند. انتخاب مشاوران دقیق و آگاه یکی از شروط مهم برای تحقق این امر است؛
  • متقاضیانی موفق‌تر خواهند بود که بر اساس الگوهای جهانی، یک متخصص ماهر واقعی باشند؛ افرادی که مرتبا در حال افزایش آگاهی‌ها و مهارت‌های خود هستند، متقاضیانی که متواضع، وقت‌شناس، کم‌توقع، پرتلاش، واقع‌بین، آینده‌نگر، صبور، منظم و خلاق باشند. بسیاری از آنها باید افرادی خارج از جریان اصلی متخصصین ایرانی، افرادی خودساخته که به راحتی «از آنچه هستند» راضی نمی‌شوند باشند.

واقعیت این است در شرایط بسیار پررقابت امروز که فردا رقابتی‌تر هم خواهد بود، در فقدان سازوکارهایی که بتواند متخصصین ما را به شرکت‌ها و کارفرمایان کانادایی معرفی کند، در حضور دولتی که ترجیح می‌دهد از نقاط دیگری غیر از خاورمیانه اسلامی، مهاجر بیشتری پذیرش کند، در شرایطی که دیگر حتی نمی‌توان به مدارک رسمی اعتماد کرد و در اوضاعی که برداشتن پرده‌های توهم و خوداغفالی از مقابل چشمان متقاضیان مهاجرت در ایران دشوارترین کار ممکن شده است، تغییرات آتی، راه را دشوارتر می‌کند. باید از همین امروز برای این تغییرات آماده شد. فردا دیر است.

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar