قسمت پنجم – ۱۵ خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازه‌وارد
27 آگوست 2013 - 0:59
بازدید 189
12

در اینجا آخرین بخش از مجموعه مباحث با عنوان «۱۵ خطای عمده تازه‌واردان» که بسیار مورد استقبال و توجه دوستان مخاطب قرار گرفته بود ارائه می‌شود. خطای چهاردهم: افراط و تفریط در ارتباط با کالاهای فرهنگی فارسی و جامعه ایرانی جامعه ایرانیان نظیر برخی جوامع قومی جوانتر در کانادا دو سر افراط و تفریط دارد […]

ارسال توسط :
پ
پ

در اینجا آخرین بخش از مجموعه مباحث با عنوان «۱۵ خطای عمده تازه‌واردان» که بسیار مورد استقبال و توجه دوستان مخاطب قرار گرفته بود ارائه می‌شود.

خطای چهاردهم: افراط و تفریط در ارتباط با کالاهای فرهنگی فارسی و جامعه ایرانی

جامعه ایرانیان نظیر برخی جوامع قومی جوانتر در کانادا دو سر افراط و تفریط دارد که متاسفانه نسبت به بخش میانی آن فربه‌تر هستند. بخشی از این جامعه که تازه‌واردان در آن اکثریت دارند وابستگی شدیدی به عناصر، کالاها و خدمات فرهنگی مرتبط با زندگی گذشته که لاجرم زبان فارسی هم در آن عامل اصلی است، دارند. این افراد ساعات فراوانی را به کالاهای فارسی‌زبان داخل و خارج از ایران اختصاص می‌دهند، کتاب‌های (عموما داستانی) فارسی می‌خوانند، حتی بسیاری از اخبار کانادا را هم از طریق شبکه‌ها و وبسایت‌های فارسی‌زبان دنبال می‌کنند و… به مرور که چند سالی می‌گذرد و این عده نمی‌توانند با فرهنگ متکثر کانادایی به درستی درآمیختگی پیدا کرده و بسیاری از عناصر مفید و لازم آن را خودی کنند (که تعداد این عناصر، ده‌ها برابر عناصر مفید و مناسب فرهنگ امروز ایران است!) برای کاهش فشار ذهنی خود یا توجیه دیگران شروع به بیان انتقادات و فحش و دشنام به فرهنگ غیر کرده  و معمولا شرط انصاف را هم رعایت نمی‌کنند و …چنین اندیشه و رفتاری سبب می‌شود که تعداد زیادی از آنها برای سال‌ها یا دهه‌ها در همان شرایط ذهنی، روانی و مهارتی دوران تازه‌واردی باقی بمانند اگر چه نظیر بقیه، خانه و زندگی کانادایی تشکیل می‌دهند و از امکانات کشور جدید بهره‌مند می‌شوند.

گروه مقابل آنها هستند که یگانه راه موفقیت را در کندن تمام و کمال از گذشته می‌دانند. این عده اگر بتوانند، با همسر خود هم در خانه فارسی صحبت نمی‌کنند! تکلیف بچه‌ها که روشن است. مراودات خود را با جامعه ایرانی به حداقل ممکن می‌رسانند و حتی می‌توانی ببینی که چطور در آرایش مو و ظاهر و یا اغراق فراوان (و بعضا نادرست) در لهجه/اکسنت انگلیسی، یک گذشته‌زدایی تمام و کمال از آنچه بوده‌اند انجام می‌دهند. برای آنها ایران یعنی اعضا محدود خانواده که معمولا همه آنها هم به جایی خارج از ایران رفته‌اند و ۳-۴ دوست قدیمی که از این نظر، اشتراکات فکری زیادی با هم دارند. اگر جایی با آنها صحبت از ایران شود با چیزی جز بدی، تیرگی، سیه‌روزی و …روبرو نخواهید شد و انگار که آن ۷۰ میلیون سکنه سرزمینی که این افراد در همان‌جا رشد کرده و پایه‌های موفقیت خود برای مهاجرت را سامان داده‌اند خارج از جایگاه انسانی هستند و چون …زندگی می‌کنند. بخشی از فشارهای فراوان وارد شده به کشور ایران، کمابیش توسط بخش افراطی‌تری از همین گروه که ارتباط، رسانه و قدرت دارند به بهانه‌های مقابله با حکومت ایران اما در اعماق، برای پاک کردن همه آن ایرانی که از آن تنفر دارند شکل گرفته است. بخش عمده‌ای هم که واقعا این گذشته‌گریزی را نه در اثر بدطینتی یا مشکلات شخصیتی بلکه تنها به دلیل باور به موفقیت از این طریق انجام می‌دهند متوجه نتایج سو درازمدت این نوع رفتار چه برای کار و کسب و موفقیت شخصی، چه در جایگاه و وزن ایرانیان ساکن کانادا و چه مشکلات تربیتی و فرهنگی نسل‌های بعدی نیستند.

تازه‌واردان به کانادا آمادگی دارند که جذب یکی از این دو گروه شوند که البته هر دو برای آنها یا فرزندان‌شان خسارت‌ها و نقصان‌های فراوانی ببار خواهد آورد.

خطای پانزدهم: اتکای غیرمنطقی به دیگران

«من زیاد نگرانی ندارم چون فلان کسم (برادر، پسرعمو…) ساکن کاناداست.» برای من دیگر چندان عجیب نیست که این پاسخ را درباره هر نوع پرسشی که به آمادگی برای زندگی در کانادا مربوط می‌شود از دهان برخی منتظران دریافت ویزا بشنوم. اینکه کسی بگوید برای آگاهی از نیازهای اولیه یا تهیه منزل موقت و … عضوی نزدیک از خانواده یا دوستی قدیمی را به عنوان یاور دارد خوب منطقی است اما اینکه فکر کنیم داشتن چنین افرادی به معنای حل همه مسائل است و این فرد می‌تواند امکانات اسکان، یافتن شغل، کمک در زمان نیازهای مالی و…را فراهم کند هم نشان از توهم است و هم آگاهی نداشتن از واقعیت‌های جامعه کانادا. گوینده این نوع سخنان معمولا نزدیکان خود در کانادا را افراد بیکاری می‌پندارد که خودشان دغدغه و مسائل زندگی ندارند و مثلا فرصت دارند تا ۲-۳ هفته وقت بگذارند و برای آنها دنبال جا بگردند؛ همچنین فکر می‌کنند گزینه‌های موجود در بازار آن‌قدر محدود و وضعیت آنها هم آن‌قدر روشن و ضوابط تهیه آنها هم آن‌قدر هردم‌بیل است که هر کس می‌تواند به جای آنها زحمت کار را تقبل کند؛ فکر می‌کنند نظام کاریابی در کانادا شبیه ایران است و مثلا چون پسرخاله‌اشان در فلان شرکت مهندسی، مهندس ارشد است حتما کار آنها تضمین شده است و …هیچ‌کدام از این فرض‌ها درست نیست.

حضور یک نفر در کانادا می‌تواند برخی مقدمات ضروری را تامین کند، می‌تواند به شما اطلاعات اولیه بدهد (البته اگر اطلاعات آن فرد قدیمی و کهنه نباشد) می‌تواند به شما راه‌های صرفه‌جویی را بیاموزد (اگر خود آن فرد پیشتر این کار را یاد گرفته و استانداردهای زندگی‌اش هم نزدیک به شما باشد) می‌تواند بسته به وضعیت مدارک مالی (چون هر صاحب سرمایه و خانه و زندگی در کانادا لزوما اسناد مالیاتی خیلی درخشانی ندارد!) در برخی جاها پشتوانه شما باشد… از همه مهم‌تر می‌تواند در زمان ورود شما به کانادا به فرودگاه بیاید تا در لحظه ورود به یک سرزمین کاملا جدید و ناشناخته خود را پرتاب شده در خلا احساس نکنید. همه اینها بسیار مهم هستند و ارزش بسیاری از آنها را حتی نه در ابتدا بلکه سال‌ها بعد خواهید فهمید اما در نهایت کسی که به عنوان مهاجر تازه‌وارد باید با شرایط جدید دست و پنجه نرم کند، مسیر زندگی و استقرار خود در سرزمین جدید را بیابد و بپیماید و در نهایت، سختی‌ها و دشواری‌های این زندگی جدید را تجربه کرده و بر آنها فائق آید شما هستید پس بیش از حد و به امید اینکه گویا آن دیگری در کانادا دارای چوب جادویی معجزه‌گری است که همه مسائل شما را حل خواهد کرد نیاندیشید که اگر چنین کنید مرتکب خطای بسیار بزرگی شده‌اید.

یک مورد بونس!

خطای شانزدهم: لذت از زندگی کانادایی، شاید وقتی دیگر

۱۵ مورد خطای شماره‌شده به پایان رسید و البته تعداد خطاها بیش از این است و اگر در آینده دوباره مجالی شد به آنها خواهم پرداخت اما چون در کانادا رسم است که اگر شما مشتری خوبی باشید به شما بونس می‌دهند، من هم بابت مطالعه کامل این حجم مطلب مفصل در پنج قسمت، یک مورد دیگر «خطا» را به شما بونس می‌دهم!

پیشتر در خطای پنجم، اشاره مختصری به این موضوع کرده بودم اما به نظرم اهمیت آن به‌ میزانی است که باید خیلی بیشتر به آن پرداخت.

موردی که در زندگی بسیاری از اطرافیان خود، مهاجران قدیمی و جدید دیده‌ام و حتی زمان‌هایی به خودم هم در این باره نهیب می‌زنم این است که باید تناسب میان ابعاد مختلف زندگی و به ویژه فرصت‌هایی برای لذت بردن را از آنچه به دست آورده و می‌آوریم در نظر داشت. ما متاسفانه مردمانی هستیم که «لذت بردن» را نیاموخته‌ایم و به همین دلیل یا در آن دچار افراط‌های عجیب و غریب می‌شویم و یا آن را جوری تعریف می‌کنیم که هیچ‌گاه به آن دست نیابیم. برای بسیاری از ما خانه‌های چند میلیونی، مسافرت‌های آن‌چنانی، ماشین‌های لوکس، کلکسیون جواهرات و دیگر تزیینات و…مشخصه‌هایی از زمانی است که می‌توانیم بالاخره احساس رضایت و خوشبختی کنیم و فکر کنیم داریم از زندگی لذت می‌بریم. همین سبب می‌شود که کمتر در «آن» احساس خوشی و رضایت را تجربه کنیم. شما در سرزمین جدید که بسیاری از محدودیت‌ها و مشکلات آزاردهنده گذشته را شاهد نیستند و کسی (اعم از دولت، خانواده، فامیل، همکاران و دوستان..) برای الگوی زندگی که انتخاب می‌کنید تعیین تکلیف نمی‌کند این امکان را دارید که تعاریف متفاوتی از آنچه در ایران از سوی خود یا دیگران به عنوان لذت و خوشبختی و نظایر اینها تعریف شده بود، بازتعریف کنید. سعی کنید که این کار را انجام دهید. تلاش کنید زندگی‌تان ترکیبی از کار و تلاش، هدف‌های بزرگ اما فازبندی شده برای آینده و فرصت‌های کافی برای با هم بودن، با هم لذت بردن و احساس رضایت فردی و جمعی باشد. در سنینی که ما به عنوان تازه‌وارد پا به کانادا می‌گذاریم اگر یاد نگیریم که چطور از آنچه در زندگی روزانه به دست می‌آوریم لذت ببریم به زودی به سال‌هایی می‌رسیم که حتی اگر آن تعاریف کلیشه‌ای و قراردادی از زندگی رضایت‌بخش و توام با لذت هم در موردمان صدق کند معلوم نیست اوضاع و احوال روحی و مزاجی ما در وضعیتی باشد که واقعا احساس رضایت کنیم پس در این مورد carpe diem «دم را غنیمت بدانید»، به جای حسرت از آنچه از دست داده‌اید و گله و شکایت از آنچه به دست نیاورده‌اید از همین امروز دنبال راه‌های ساده، ارزان اما موثر برای لذت بردن از زندگی باشید. این چیزی است که نباید آن را به «شاید وقتی دیگر» حواله داد.

پایان

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar