کانادا خانه من است: داستان یک ایرانی مهاجر موفق
15 آگوست 2017 - 1:36
بازدید 362
12

بزرگترین بیمارستان پژوهشی کانادا، شبکه سلامت دانشگاهی (University Health Network)، به مناسبت 150 سالگی کانادا، پادکستی به نام Home راه اندازی کرده است که به جمع آوری داستان های جالب مهاجرتی کارکنان خود می پردازد. اولین فصل از سلسله داستان های مهاجرتی به مژگان نعمتی، یکی از کارمندان شبکه سلامت دانشگاهی اختصاص داده شد که […]

ارسال توسط :
پ
پ

بزرگترین بیمارستان پژوهشی کانادا، شبکه سلامت دانشگاهی (University Health Network)، به مناسبت 150 سالگی کانادا، پادکستی به نام Home راه اندازی کرده است که به جمع آوری داستان های جالب مهاجرتی کارکنان خود می پردازد.

اولین فصل از سلسله داستان های مهاجرتی به مژگان نعمتی، یکی از کارمندان شبکه سلامت دانشگاهی اختصاص داده شد که 13 سال پیش، تهران را به مقصد کانادا ترک کرد و زندگی جدیدی در کشور جدیدی بسیار دور از خانه آغاز نمود و اکنون او کانادا را خانه خود می داند.

«مژگان نعمتی هستم. طراح وب در بخش روابط عمومی و ارتباطات UHN مشغول به فعالیت هستم. من اهل تهران، پایتخت ایران هستم. من از نسلی هستم که انقلاب را تجربه کرده ام و 8 سال جنگ و تحریم و شرایط بسیار سخت دیگر را به چشم دیده ام.»

«زمانی در زندگی هست که هیچ امیدی در خود نمیابی و گمان می کنم که همه مهاجران با این هدف که زندگی و آینده بهتری برای نسل بعدی رقم بزنند، مهاجرت می کنند و اینکه به دنبال فرصت های جدید در زندگی هستند با توجه به اینکه می دانند از کجا آمده اند و اصل و ریشه خود را فراموش نخواهند کرد.»

«ما در تاریخ 9 می 2004 حدود ساعت 5 بعد از ظهر وارد خاک کانادا شدیم و زندگی جدید ما در کانادا از این نقطه آغاز شد.»

«مهاجر بودن کار راحتی نیست، باید از نقطه صفر شروع کرد. جنبه های مختلف دیگری نیز وجود دارد: باید در حدی متواضع باشیم که ضعف های خود را بپذیریم و برای تقویت آنها کوشش کنیم.»

«باید با مسائل زیادی جنگید، در اولین قدم باید با فرهنگ جدید، زبان جدید و یک دنیای جدید آشنا شد و هر روز باید خود را با شرایط جدید هماهنگ کرد، باید از برخی مسائل جدا شد و با نگاهی رو به جلو با مسائل جدید مواجهه شد.»

«پنج سال پیش، من فعالیت خود را در UHN  شروع کردم. از روز اول تاکنون اشتیاق زیادی برای کار کردن در این مجموعه داشتم و UHN برای من حکم خانواده را دارد و معتقدم که اکثر کارکنان اینجا همین طور فکر می کنند.»

«یک سال قبل از اینکه در این مجموعه شروع به فعالیت کنم، مادر بزرگم فوت کرد. یک سالی می شد که مادربزرگم با سرطان دست و پنجه نرم می کرد و ازآن شرایط سخت رنج می برد و من همیشه افسوس می خورم که چرا برای آخرین بار به دیدار او نرفتم. از آن روز هر وقت راجع به آن دوران فکر می کنم، ناراحت می شوم که چرا به دیدن مادربزرگم نرفتم اما از همان روز تصمیم گرفتم که کاری انجام دهم هر چند کوچک، برای جمعیتی که انگار مثل خانواده خودم هستند.»

«اکنون کانادا دیگر خانه من است. رفتن به یک کشور دیگر و شروع دوباره از نقطه صفر کار مشکلی ست و زمان می برد تا آن کشور تبدیل به خانه تو شود.»

«نباید به پشت سر نگاه کرد و باید با نگاهی رو به جلو حرکت کرد. باید تصمیم بگیری که در چه مسیری می خواهی گام برداری و چگونه می خواهی خود را در اختیار این کشور بگذاری و به تدریج جزءیی از اجزای از آن شوی.»

«اینجاست که جوانب جدیدی از خود را می شناسید، من دریافتم که در مقابل ناشناخته ها بسیار قوی هستم. می توانید خویشتن خود را کشف کنید و درمی یابید که هیچ چیز غیرممکن نیست و می توانید از پس هر چالشی برآیید.»

 

 منبع: http://www.uhn.ca

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar