نکاتی درباره محاسبه مخارج زندگی در کانادا
12 ژوئن 2012 - 10:24
بازدید 451
6

مجید بسطامی در مطلب اول از این مجموعه به این نکته پرداخته شد که پرسش‌گران از هزینه‌های زندگی در کانادا معمولا از چه نکاتی غفلت می‌کنند و در مطلب دوم، اشاره شد که در کجاها می‌توان اطلاعات مفیدتری در ارتباط با هزینه‌ها به دست آورد و بهتر است از چه کسانی در این زمینه سوال […]

ارسال توسط :
پ
پ

مجید بسطامی

در مطلب اول از این مجموعه به این نکته پرداخته شد که پرسش‌گران از هزینه‌های زندگی در کانادا معمولا از چه نکاتی غفلت می‌کنند و در مطلب دوم، اشاره شد که در کجاها می‌توان اطلاعات مفیدتری در ارتباط با هزینه‌ها به دست آورد و بهتر است از چه کسانی در این زمینه سوال شود یعنی این افراد چه مشخصاتی داشته باشند تا اطلاعاتی که عرضه می‌کنند مفید و قابل استفاده باشد. در این نوبت می‌خواهم تیتروار به دسته‌بندی هزینه‌های ماهانه بپردازم.

همان‌طور که در مطلب قبلی بیان شد، یکی از بهترین راه‌های یافتن اطلاعات درست و مفید در مورد مخارج، دسته‌بندی کردن هزینه‌هاست. این کار چند حسن دارد. اول اینکه چشم‌انداز بهتری از هزینه‌ها به شما می‌دهد. معمولا دیده‌ام که پرسش‌گران در مورد هزینه‌ها خیلی بر روی هزینه مسکن یا خورد و خوراک تمرکز می‌کنند. البته این هزینه‌ها مهم هستند اما تنها هزینه‌های ممکن نیستند. وقتی به سایر هزینه‌‌ها به درستی فکر نمی‌کنیم یا فرض‌مان بر این است که آنها موارد معمولی و قابل پیش‌بینی هستند و یا تفاوتی با ایران ندارند، آنها برسرمان خراب می‌شوند و ممکن است در مورد آنها تصمیمات نادرستی بگیریم. مثلا اگر شما در مورد هزینه‌های مخابراتی-ارتباطی انتخاب‌های درستی انجام ندهید ممکن است در تورنتو ماهانه تا ۱۵۰ دلار (و حتی بیشتر!) اضافه پرداخت کنید. خوب اگر این ۱۵۰ دلار اضافه را پرداخت نکنید می‌توانید کیفیت زندگی بهتری برای خود تعریف کنید یا هزینه کارت ماهانه حمل و نقل عمومی monthly pass را به راحتی پرداخت کنید یا صرفا آن را ذخیره کنید؛ ۱۸۰۰ دلار صرفه‌جویی در سال اول زندگی اهمیت خیلی زیادی دارد.

حسن دوم این کار این است که مطرح کردن دقیق این سرفصل‌ها به شما فرصت بررسی دقیق می‌دهد. مثلا در همان مثال قبلی اگر در مورد هزینه‌های مخابراتی-ارتباطی از قبل فکر کرده باشید با حوصله سراغ یافتن انتخاب‌های مختلف می‌روید و بعد چه بسا بهترین گزینه‌ها را انتخاب خواهید کرد که مناسب‌ترین خدمات را با توجه به وضعیت شما ارائه می‌دهند اما اگر به آن فکر نکنید به محض این که با نیاز آن برخورد کنید دم‌دست‌ترین گزینه‌ها را انتخاب می‌کنید که لزوما بهترین‌ها نیستند.

اما حسن مهم‌تر یا مهم‌ترین حسن درست تنظیم کردن صورت هزینه‌‌ها و دیدن همه آبشن‌ها، دست بالا گرفتن هزینه‌هاست. تجربه نشان داده که اگر شما فهرست دقیقی داشته باشید که مثلا جمع آن به ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ دلار در ماه برسد در زمان مدیریت مخارج و حذف هزینه‌های کمتر ضروری با فراغ بال و دقیق عمل می‌کنید اما در فرضی که فهرست اولیه سهل‌انگارانه بسته شده باشد یا اصلا فهرستی در کار نباشد (که در مورد خیلی از مهاجران این فرض دوم محتمل‌تر است) چه بسا مجبور خواهید بود برخی هزینه‌های ضروری‌تر را حذف کنید در حالی که هزینه‌های غیرضروری در لیست ماهانه جا خوش کرده‌اند یا اینکه مجبور خواهید شد اضافه‌تر از برآورد اولیه هزینه کنید که به دنبالش بدهی و فشار عصبی خواهد آورد. باز برگردیم به همان مثال مخابرات و ارتباطات. فرض کنیم که شما از قبل بررسی‌های دقیقی در مورد انواع خدمات تلفن همراه انجام داده‌اید و به همین دلیل دریافته‌اید که برای شما بهتر است که فعلا از یک شرکت با شهرت و خدمات محدودتر مثل Chatr و یا Wind بدون عقد قرارداد، خدمات دریافت کنید. این شرکت‌ها پلن‌های اقتصادی‌تر و ارزان‌تری ارائه می‌دهند و اگر به هر دلیلی خواستید از خدمات آنها استفاده نکنید این کار بدون پرداخت جریمه ممکن است درحالی که Rogers چنین امکانی فراهم نمی‌کند و علاوه بر اینکه خدماتش گران‌تر است اگر قصد فسخ قرارداد داشته باشید باید جریمه سنگینی بپردازید. پس چرا مردم می‌روند از راجرز خدمات می‌گیرند؟ توضیح آن بماند برای بعد. قصد من اینجا معرفی این شرکت‌ها یا توصیه آنها نیست. در این باره در یک پست جداگانه توضیح خواهم داد فقط می‌خواستم مثالی بزنم که چطور برآورد اولیه دقیق و باحوصله می‌تواند در درازمدت به نفع هزینه‌کرد بهتر شود.

خوب سوال اینجاست که دسته‌بندی هزینه‌ها چه مواردی‌ست؟ همه شما که در ایران اهل خرج و حساب و کتاب هستید کمابیش برای خودتان یک نوع دسته‌بندی دارید، یا احتمالا دارید، واقعا دارید؟ من در اینجا یک دسته‌بندی پیشنهاد می‌دهم و درباره هر یک از سرفصل‌های آن توضیحات مختصری ارائه می‌دهم. توضیحات مفصل‌تر و ارائه برآورد در هر یک از این دسته‌ها بماند برای پست‌های بعدی.

دسته‌بندی سرفصل‌های مهم هزینه‌های زندگی با تاکید بر مورد مهاجرین تازه‌وارد

اول، هزینه اسکان: مهم‌ترین و پرخرج‌ترین. با دو دسته: اسکان موقت و اسکان دائم (برای یکسال). در انواع اتاق با امکانات مشترک، بیسمنت (در انواع مختلف و با امکانات متفاوت به صورت walkout یا معمولی)، آپارتمان اجاره‌ای، کاندو (هر دو مورد به صورت بچلر یا استودیو، یک خوابه تا ۴ خوابه، پنت‌هاوس…)، خانه (در انواع مختلف اعم از تاون‌هاوس، هاوس، …) اجاره در اول هر ماه پرداخت می‌شود و در اولین بار دو برابر پرداخت می‌شود. (اصطلاحا first & last) اگر محل اسکان مبله نباشد تقریبا باید معادل هزینه یک یا دو ماه اجاره را هم صرف تجهیز فضا کنید که جزییات آن زیاد است و به روحیات افراد بستگی دارد (این هم بماند برای مطالب مرتبط بعدی.) خلاصه اینکه اگر اجاره یک واحد آپارتمان دوخوابه در یک ،rental apartment  هزار و سیصد دلار در ماه باشد شما باید فرض کنید که در همان ابتدا کار چیزی حدود ۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار هزینه خواهید داشت. البته کسانی با حداکثر ۳۰۰۰ دلار هم کلک کار را کنده‌اند و برای عده‌ای دیگر از ۵۰۰۰ تا هم بیشتر تمام شده است. توضیحات بماند برای بعد. همانطور که در مطلب مربوط به اجاره خانه توضیح داده شد اگر پرداخت تمام یا بخشی از هزینه‌های آب و برق و گاز یا یکی از آنها را هم برعهده گرفته باشید باید به فهرست هزینه‌های اسکان اضافه کنید. وقتی جایی را با شرط all included اجاره می‌کنید خیالتان راحت است که این قسمت برعهده شما نیست.

دوم، هزینه حمل و نقل: به صورت‌های عمومی، اجاره‌ای یا شخصی. عمومی در انواع سرویس‌های اتوبوس‌رانی یا قصار شهری، پرداخت به صورت ماهانه، هفتگی، دو طرفه یا یک طرفه…اجاره‌ای Rent در انواع مختلف (بحث بسیار مفصلی را می‌طلبد. به مطالب سایت مراجعه کنید.) شخصی شامل هزینه‌های تهیه خوروی شخصی (دست دوم، لیز یا خرید قسطی finance)، هزینه‌های تعمیر و نگهداری، بنزین (اصلا قابل مقایسه با مخارج در ایران نیست) و از همه مهم‌تر بیمه که در انتاریو، حداقل در سه سال اول مهم‌ترین هزینه خودرو است و خودش می‌تواند مهم‌ترین عامل در صرفنظر کردن از تهیه اتومبیل شخصی باشد. البته یک سری هزینه خرد و ریز دیگر اعم از تهیه پلاک یا آزمایش‌های ضروری هم هست که خارج از حوصله این بحث است. در کنار اینها، تهیه گواهی‌نامه هم برای یک (تا سه نوبت در انتاریو!) به مقدمات و هزینه‌هایی نیاز دارد که می‌تواند چند صد دلار تا خیلی بیشتر هزینه داشته باشد.

سوم، هزینه مخابراتی و ارتباطی: شامل تلفن ثابت، تلفن همراه (برای چند نفر)، اینترنت و Cable or Satellite کیبل یا ستلایت برای تماشای برنامه‌های تلویزیونی. از همه مهم‌تر هزینه‌های ارتباطات راه دور برای تماس با عزیزان در ایران. آیا همه اینها لازم هستند؟ پرسش مهمی‌ست که در پست مرتبط آن توضیح خواهم داد. تنها فراموش نکنید که با همه اینها یک سری هزینه‌های دیگر هم همراه است مثلا تلفن، گوشی می‌خواهد (اگر روی پلن، گوشی رایگان نداشته باشد) یا تماشای برنامه‌های تلویزیونی، تلویزیون می‌خواهد یا اینترنت به لپ‌تاپ یا کامپیوتر میزی نیاز دارد و الی آخر. البته می‌توان تهیه این تجهیزات را به بخشی از هزینه‌های اسکان (تجهیز و مبلمان محیط) مربوط دانست. مجدداً می‌پرسم آیا به همه اینها نیاز است؟

چهارم، خورد و خوراک و هزینه‌های جاری: که پیشتر درباره آن سخن گفته‌ایم و عنوان این مقالات، «قیمت مرغ در کانادا چند است؟» با هدف بررسی این موارد انتخاب شد. البته در اینجا من هزینه‌های اقلام بهداشتی (مثلا مایع ماشین لباس‌شویی) و چیزهایی که در روال عادی زندگی کالای مصرفی هستند را هم قرار می‌دهم ولو اینکه خوردن آنها مسموم‌کننده باشد!

پنجم، پوشاک و البسه: چقدر لازم است؟ آیا با البسه‌ای که از ایران می‌آورید کارتان راه نمی‌افتد؟ آیا می‌توان کاری کرد که هزینه‌های پوشاک عدد بسیار پایینی در مخارج باشند؟ صحبت خواهیم کرد.

ششم: دارو، بهداشت و درمان: شما یا سایر اعضا خانواده چگونه افرادی هستید؟ تندرست یا همیشه پابه‌رکاب جناب دکتر و بیمارستان؟ نکاتی هست که درباره آنها صحبت خواهیم کرد.

هفتم، رستوران: واقعا باید این سرفصل را جدا کرد؟ مگر در سرفصل چهارم به آن نپرداخته‌ایم؟ نه، این مورد تفاوت دارد. همچنین به دلیل عاداتی که ایرانیان به رستوران رفتن به عنوان تقریبا تنها لذت‌طلبی مجاز در ایران پیدا کرده‌اند و در کانادا نمی‌توانند کنار بگذارند و همچنین به دلیل اینکه شهرت برخی رستوران‌ها بسیار زیاد است و هم وجود رستوران‌های فرنچایز و بوفه‌ها، رستوران رفتن در کانادا می‌تواند تعاریف و کارکردهای دیگری پیدا کند که ترجیح می‌دهم به این سرفصل به صورت مستقل نگاه شود.

هشتم، تفریحات و سینما: آیا برای کنترل یا کاهش هزینه‌ها باید تمامی تفریحات را به صورت کامل کنار گذاشت؟ آیا تفریحات ارزان‌قیمت یا رایگان در دسترس هستند؟ به این موضوع به تفصیل خواهیم پرداخت.

نهم، ادامه دادن عادات بد-سیگار، الکل…: با اینها باید چه کرد آنهم در سرزمینی که خیلی از محدودیت‌ها در آن وجود ندارد؟

دهم، هزینه‌های تحصیلی: خصوصا اگر ادامه تحصیل برای دریافت مجوز شغلی یا کاریابی بهتر و مناسب‌تر ضروری باشد. این هزینه‌ها در صورت ضرورت بسیار متنوع می‌توانند باشند و طیفی از شهریه، کتاب و نوشت‌افزار، ثبت نام در امتحانات رسمی و نظایر اینها را شامل می‌شوند. ضمن اینکه بسته به شرایط محل تحصیل، ممکن است در هزینه‌هایی چون اسکان، خوراک و حمل و نقل تاثیرات چشم‌گیری پدید آورند.

یازدهم، هزینه‌های مالی و بانکی: اعم از حساب‌های بانکی یا اعتباری. آیا این هزینه‌ها اهمیت زیادی دارند؟ آیا خرید مواردی چون RESP به رغم هزینه‌تراشی به عنوان یک نوع آینده‌نگری برای تحصیل فرزندان به‌صرفه نیست؟ نکات دیگری که به آنها خواهیم پرداخت.

دوازدهم، پیش‌بینی نشده و «وغیره»: هزینه‌های پیش‌بینی نشده همیشه وجود دارند. اگر سقف آنها در ماه زیر ۵ درصد باشد بسیار خوب است. اگر تا ۱۰ درصد باشد منطقی و قابل کنترل است اما اگر برای چندین ماه رقم این نوع هزینه‌ها از سقف ده درصد بالاتر بزند معنایش این است که شما در دسته‌بندی کردن هزینه‌ها و محاسبه دقیق هزینه‌های مربوط به خود دقت عمل لازم را نداشته‌اید.

سیزدهم، هزینه‌های حماقت: نمی‌توان به درستی رقمی برای این نوع هزینه‌ها مشخص کرد اما تازه‌واردان به دلایل مختلف مستعد انجام رفتارهایی هستند که منجر به تولید هزینه‌هایی می‌شود که نباید بشود. می‌توان آنها را هزینه‌های حماقت نامید تا واقعیت خودش را بهتر نشان دهد اما اگر فکر می‌کنید این واژه خیلی تند است و احساسات شما را جریحه‌دار می‌کند آنها را هزینه‌های ناآگاهی یا غفلت یا خیلی شیک، «هزینه کسب تجربه» بنامید. اسمش را هر چه بگذارید در اصلش تفاوتی حاصل نمی‌شود. همه ما مهاجران کمابیش چنین هزینه‌هایی را در روزگاران مهاجرت پرداخت کرده و کماکان می‌کنیم. معمولا درصد آن در چند سال اول بیشتر است اما هر چه باشند این هزینه‌ها به مانند شماره‌ای که آنها را نشان کرده منحوسند. اشکال اینجاست که در اکثر مواقع خودشان را در قالب یکی از ۱۲ هزینه اول مخفی می‌کنند تا ما متوجه ماهیت آنها نشویم. مثلا وقتی وضعیت مالی و آینده شغلی ما طوری‌ست که نباید از ۱۲۰۰-۱۳۰۰ دلار در ماه بیشتر خرج اسکان کنیم اگر در جایی با کرایه ۱۶۰۰ دلار اقامت پیدا کردیم حداقل سالی ۳۶۰۰ دلار صرف هزینه حماقت کرده‌ایم. باید مجبور باشیم کار ساعتی ده دلار انجام دهیم تا دریابیم ۳۶۰۰ دلار یعنی ۹ هفته کار تمام وقت؛ یعنی بیش از دو ماه کار سخت و غیرجذاب را تحمل کردن فقط به دلیل انتخاب مکانی که معلوم نیست چقدر برایمان مفید بوده باشد و اگر به فرض بوده به ۹ هفته کار برای بقا که می‌توانست درامدش صرف امور ضروری‌تری شود می‌ارزیده. یا تحصیل در یک دوره فوق لیسانس «دلم می‌خواست» با چیزی بیش از ۲۰ هزار دلار هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم مربوطه درحالی‌که گذراندن این دوره هیچ فایده‌ای در کاریابی ما نداشته باشد و فقط دو سال ما را از ورود به بازار کار باز دارد. شما عنوان بهتری برای این نوع هزینه‌ها سراغ دارید؟ البته منظورم عنوانی‌ست که من بتوانم در یک محیط عمومی آن را به اشتراک بگذارم!

ادامه دارد…

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar