دکتر محسن حافظیان,
تسلط نسبی به زبان فرانسه برای مهاجران غیرفرانسوی زبان استان کبک، یکی از دشواریهای است که این گروه از مهاجران، در رسته های گوناگون کاری و تحصیلی، با آن رودرو می شوند و چه بسا که گذر از این سد سترگ یا در پشت آن ماندن سنجه ای می شود برای آن چه «موفقیت» یا «عدم موفقیت» در روند مهاجرت به کبک نامیده می شود. در سلسله مقالاتی که خواهیم نوشت، به تاریخ ورود زبان فرانسه به آمریکای شمالی، جایگاه¬های متغیر آن در کانادا، وضعیت زبان فرانسه در استانِ کبک، مهاجران و فرانسه زبانی و دیگر مسایل وابسته به آن می¬پردازیم تا بتوانیم چهرۀ روشنی از این موضوع را نشان دهیم.
۱. حضور تاریخی فرانسویان در کبک
الف. زبان فرانسه همراه با ژاک کارتیه (Jacques Cartier) و سربازانش به آمریکای شمالی راه می یابد.
کارتیه که از سوی فرانسوای اول، پادشاه فرانسه، به عنوان فرماندۀ گروه برگزیده می¬شود، در سه دوره به این سفر دور و دراز می رود ( ۱۵۳۴، ۱۵۳۵ و ۱۵۴۱) و پای نخستین فرانسه زبانان را به غرب سرزمینی که، بسیار دیرتر، کانادا نامیده می-شود می¬گشاید. هدف اصلی پادشاه فرانسه، و دیگر کشورهای اروپایی، از فرستادن ژاک کارتیه و همراهانش پیدا کردن راهی کم هزینه¬تر برای دسترسی به منابع و ثروتهای آسیایی (هند و چین) است. یادآوری کنیم که راههای متعارفی که از اروپا به سوی کشورهای نامبردۀ آسیایی می¬رفت به تمامی زیر فرمانروایی امپراتوری عثمانی بود و همین قدرت سیاسی و نظامی هم بود که قیمت و امنیت رفت و آمد کالاها را تعیین می¬کرد. کارتیه در طی این سفرها، منطقه¬ای را که کشف می¬کند، «فرانسۀ نو» نام می¬نهد. ناگفته نگذاریم که دیگر کشورهای اروپایی هم به همین انگیزه به این سوی آبها کاشف و سرباز فرستادند. در این هر سه سفر، ژاک کارتیه شکست خورد، وی نه توانست راهی به سوی آسیا بیاید، نه توانست پایگاهی دایم برای فرانسویها برپا کند و در کنار اینها، در رابطه برقرار کردن با بومیان و مسیحی کردن آنها هم هیچ توفیقی نیافت. در این مورد آخری بد نیست بدانیم که ژاک کارتیه در سفر دومش، ۱۰ تن از مردم قوم ایروکوا (Iroquois) را با خودش به فرانسه آورد که همۀ آنها بیمار شدند و در فرانسه مردند. این مسئله ارتباط بعدی کارتیه، و بعدها جانشینانش، را با این بومیان مشکل¬ساز کرد. با شکست این سفرها، برنامۀ دولت فرانسه برای استقرار در این بخش از دنیا، ۶۰ سال به فراموشی سپرده شد.
ب. فرستادۀ دوم پادشاهی فرانسه به غرب کانادا، ساموئل دوشامپلن (Samuel de Champlain) نام داشت. وی در سال ۱۶۰۳ به منطقه ای که بعدها کبک نامیده می شود رسید، با سه گروه از بومیان روابط خوبی یافت، در سال ۱۶۰۸ پایگاهی ثابت در کبک برپا کرد و دست بکار تجارت پوست گردید و نخستین کارگاه دباغی را در کبک بنیاد گذاشت.
وی در سال ۱۶۱۳، تسلط کامل خویش را در این تجارت برقرار کرد. در اختلاف منافعی که با انگلیسیها بر سر این تجارت وجود داشت، در جنگی بر علیه انگلیسها شرکت کرد که بازنده شد و شهر کبک را به آنها واگذاشت، هر چند که بعد از عهد نامۀ صلح میان انگلیسها و فرانسه این شهر به فرانسویها برگردانده شد. در ۲۵ سالی که شامپلن در کبک بود، تمامی تلاشش را برای جذب جمعیت فرانسوی به این سرزمین به کار گرفت.
ج. دو فرستادۀ تاثیرگذار بعدی پادشاهی فرانسه، پل دوشامدی مزون نوو (Paul de Chomedy de Maisonneuve) ) و ژان تالون (Jean Talon ). در دوران مزون نوو بود که شهر مونترال (که آن زمان «ویل ماری» نامیده شد) با هدف استقرار پایگاهی برای مسیحی کردن بومیان شکل گرفت و نخستین بیمارستان هتل دو دیو (Hôtel de Dieu) در سال ۱۶۴۲ ساخته شد.
در این زمان جنگ میان قوم ایروکوا با فرانسویان شدت گرفته بود. در سال ۱۶۶۳، لویی چهاردهم تصمیم می گیرد که به یاری «فرانسۀ نو» بپردازد. در آنجا حکومتی با ساختار حکومت فرانسه شکل می گیرد، حکومتی که از یک فرماندار (نمایندۀ پادشاهی)، یک حاکم (که به کارهای اجرایی می پردازد) و یک اسقف (نمایندۀ کلیسای کاتولیک) و چند مشاور تشکیل شده است. در همین سال، برای بالا بردن شمار جمعیت «فرانسۀ نو» و همچنین قوی کردن توان نظامی فرانسویان، لویی چهاردهم ۳۰۰ مرد و زن را راهی آنجا می کند. سپس در سال ۱۶۶۵ حدود ۱۰۰۰ نفر مرد دیگر را به «فرانسۀ نو» راهی می کند و اندکی بعد هم ۹۰۰ زن فرانسوی را که در تاریخ کبک به «دختران شاه» مشهورند با جهیزیۀ کافی برای مردان مستقر در آن سوی آب می فرستد. رشد جمعیت با این اقدامات و حمایتهای بعدی رو به فزونی می گیرد. نمونه ای از این حمایت ها این بود که بنا به سیاست ژان تالون به خانواده هایی که بیش از ۱۰ فرزند داشتند زمین واگذار می¬شد. در این دوران، شکار و تجارت پوست، کشاورزی و دامپروی گسترش می یابد و برای دستیابی بیشتر به منابع جدید، «فرانسۀ نو» به گستردن مرزهایش می پردازد. در سال ۱۶۷۱ که ژان تالون تصمیم به بازگشت به فرانسه می گیرد، مرزهای تحت حکومتش از خلیج هودسون تا خلیج مکزیک گسترده است. جنگ با بومیان منطقه و برخوردهایی با انگلیسیها در تمامی این دوران در جریان است.
د. در سال ۱۶۷۲، لویی دو فن¬توناک (Louis de Fontenac ) به فرمانداری «فرانسۀ نو» می رسد.
در ادامۀ درگیریها و برخوردهای نظامی، در سال ۱۹۶۰، جنگ تمام عیاری بر سر حاکمیت بر سرزمینهای آمریکای شمالی میان فرانسویان و انگلیسها درمی¬گیرد. این جنگ که برای تصرف شهر کبک از سوی انگلیسها آغاز شد با شکستشان وارد مرحلۀ جدیدی می شود و حدود ۶۰ سال به درازا می کشد و در این دوران پیمانهای گوناگونی میان آنان امضا می شود. در یکی از این به پیمان سال ۱۷۱۳، فرانسه آکادی، ترنوو، سرزمین ایروکوازها (که با آنان در سال ۱۷۰۱ به صلح رسیده بودند) و خلیج هودسن را به انگلیسها واگذار می¬کند. در جنگ سال ۱۷۵۶ که به «جنگ تسلط» (la Guerre de la Conquête) مشهور است و چهار سال به درازا می کشد، فرانسه در ۱۳ سپتامبر ۱۷۵۹ بازندۀ جنگ می شود و پس از ۳ سال حکومت نظامی (۱۷۶۰-۱۷۶۳)، در سال ۱۷۶۳ پیمان نامۀ پاریس امضا می شود و حکومت فرانسویان بر سرزمینهای آمریکای شمالی پایان می پذیرد و رسما انگلستان حاکم این سرزمینها شناخته می شود. فرانسویهای کبک تحت حاکمیت انگلیسها در می آیند، قوانین فرانسوی لغو می شود و با این حال به کلیسای کاتولیک اجازه داده می شود که به فعالیتهای محدود خود ادامه دهد. در همین سال بنا به فرمان سلطنتی سرزمینی که «فرانسۀ نو» نامیده می شد، ایالت کبک نام می¬گیرد و داشتن دین مسیحی پروتستانی برای کسانی که می خواهند برای دولت کار کنند الزامی می شود و در نتیجه فرانسویان کاتولیک از ورود به کارهای دولتی بازمی مانند. ده سالی پس از «جنگ تسلط» با پیمان نامه ای که به «پیمان نامۀ کبک» مشهور است، تغییراتی اداری و حکومتی در پیمان نامۀ پیشین را در دستور کار می گذارد که هجوم انگلیسیهای سلطنت¬خواه آمریکا (در سال ۱۷۸۰) که به کبک سرازیر شده اند، راه را بر روند عادی اجرای این تغییرات می بندند. از این تاریخ است که کبکی ها با قوانین فرانسوی و انگلیسها با قوانین انگلیسی اداره می شوند.
در هیچ کدام از این پیمانها و توافقنامه ها، از مسئلۀ زبان به عنوان مسئله ای مستقل گفتگو به میان نیامده است. برای این مسئله باید منتظر پیمان نامۀ سال ۱۷۹۱ شد.
ه. پیمان نامۀ ۱۷۹۱،
در این پیمان نامه مسایل بسیاری در روابط میان انگلیسها و فرانسویها طرح می شود و دستور کارهایی در جهت سازش این دو گروه و سامان دهی به وضعیت آنها وضع می گردد، از جمله این که کانادای بالا دست ( Le Haut Canada ، انتاریو) و کانادای پایین دست (Canada Le Bas، کبک) از لحاظ اداری از یک دیگر تفکیک می شوند و این دو بخش با این که از سوی لندن فرمانروایی می شوند، می توانند انتخابات محلی برای مجلس شورا (Chambre d’assemblée) برگزار کنند. در حوزه های مربوط به زبان هم بنا می شود که گزارش جلسات مجلسها به دو زبان انگلیسی و فرانسوی نوشته شود و قوانین مربوط به انگلیسی زبانها به زبان انگلیسی و قوانین مربوط به فرانسوی زبانها به زبان فرانسوی نوشته شود. یادآوری کنیم که در نخستین انتخابات مجلس که در سال ۱۷۹۲ برگزار شد، با توجه به اکثریت جمعیت فرانسه زبان کبک، ۳۴ نمایندۀ فرانسه زبان و ۱۶ نمایندۀ انگلیسی زبان به مجلس راه می یابند. با این حال با توجه به تواناییهای نظامی و مالی انگلیسیها، روزنامه ها، نامهای مکانهای تجاری و عمومی به انگلیسی نوشته می¬شوند و از تسلط قطعی انگلیسیها نشان دارند. مجموعۀ این شرایط به رانده شدن پزشکان، روزنامه¬نگاران، وکلا و دیگر دانش آموختگان به حاشیۀ جامعه منجر می شود و زمینۀ اعتراضات را فراهم می آورد.
و. حزب میهن پرستان (Les Patriotes).
در سال ۱۸۱۵، لویی ژوزف پاپینو که فرانسوی زبان است (Louis Joseph Papineau) به سرپرستی مجلس شورای کبک می رسد. چندی بعد، در سال ۱۸۲۲ انگلیسی زبانها طرحی را در مجلس مطرح می کنند که بنا به آن می بایست هر دو بخش کانادا به هم بپیوندند و استفاده از زبان فرانسه در کارهای دولتی ممنوع شود. فرانسوی زبانها این طرح را رد می کنند و گروهی از آنان در پاسخ به این فشارها حزبی به نام حزب «میهن پرستان» را بنیان می گذارند. در سال ۱۸۳۴، این حزب خواسته های خود را در برنامه ای ۹۲ ماده ای به انگلستان می فرستد. استقلال در تصمیم گیریهای مالی، مشروط بودن اجرای قوانین انگلیسی به تایید فرانسوی زبانها و اجرای قوانین مجلس شورای کبک است و ورود فرانسوی زبانها به کارهای دولتی از مواد این برنامه بوده اند. در پاسخ، در سال ۱۸۳۶ دولت انگلستان نیروی نظامی به مونترال می فرستد و یک سال بعد، پیشنهادهای مندرج در برنامۀ ارسالی کبک را به تمامی رد می کند. سال ۱۸۳۷، سال نبرد نظامی میان انگلیسها و فرانسوی زبانهاست نبردی که به شکست فرانسه زبانها منجر می¬شود؛ در پایان این نبرد ۱۰۰۰ نفر دستگیر می¬شوند، ۵۸ نفر به استرالیا تبعید و ۱۲ نفر هم اعدام می¬شوند و این پایان کار حزب میهن پرستان است.
بخش دوم مطلب را اینجا بخوانید
ثبت دیدگاه