آیا مالزی می‌تواند سکوی پرش مناسبی برای مهاجرت به کانادا باشد؟ (بخش دوم)
15 دسامبر 2009 - 17:57
بازدید 415
7

    مجید بسطامی  در پست قبلی به این مورد اشاره شد که دو رویکرد در ارتباط به مهاجرت به کانادا از طریق مهاجرت (یا بعد از مهاجرت) به مالزی وجود دارد. در یک رویکرد، مهاجر بعد از ورود به مالزی و زندگی در آنجا تغییر عقیده می دهد و کانادا را برای زندگی برمی […]

ارسال توسط :
پ
پ

 

 

مجید بسطامی 

در پست قبلی به این مورد اشاره شد که دو رویکرد در ارتباط به مهاجرت به کانادا از طریق مهاجرت (یا بعد از مهاجرت) به مالزی وجود دارد. در یک رویکرد، مهاجر بعد از ورود به مالزی و زندگی در آنجا تغییر عقیده می دهد و کانادا را برای زندگی برمی گزیند اما در رویکرد دوم، مهاجر از همان اول در اندیشه مهاجرت به کانادا است و از مالزی بنا بر دلایلی به عنوان سکوی پرش استفاده می کند. در این پست به بررسی این رویکرد دوم می پردازیم. 

اجازه دهید یک بار دیگر دلایلی را که عده ای برای برگزیدن مالزی به عنوان سکوی پرش به کانادا و دو مرحله ای کردن مسیر مهاجرتشان فهرست می کنند مرور کنیم:ا

  • یافتن فرصت بیشتر برای اندیشیدن درباره مهاجرت و آشنایی با دشواری های زندگی در مهاجرت در ابعاد محدودتر،
  • تمرین تاسیس کسب و کار در کانادا با راه اندازی نمونه محدود آن در مالزی،
  • تقویت زبان انگلیسی در محیط ،
  • کسب یک مدرک تحصیلی در دانشگاه های انگلیسی زبان برای رفع شرط زبان در دانشگاه های کانادا،
  • افزایش امتیازات لازم برای مهاجرت به کانادا مثلا از طریق کسب یک مدرک تحصیلی بالاتر،
  • فرصت کسب تجربه کاری در کمپانی های معتبر و مشهور به منظور تقویت رزومه شغلی

 

اولین نکته در ارزیابی این موارد، تذکر این نکته است که همه این دلایل می توانند درست باشند و به یک مهاجر احتمالی کمک کنند تا پروژه مهاجرت به کانادا را دنبال کند اما نکاتی در لابلای این استدلال ها و توجیهات وجود دارند که توجه به آنها می تواند به ما در  ارزیابی دقیق تر موضوع یاری برساند. به عبارت دیگر نگارنده با کلیت این مباحث مخالف نیست اما می خواهد وزن واقعی آنها را مشخص سازد.  

اولین بحثی که باید پیش از همه موارد به آن اشاره کرد خام اندیشی ای است که در بسیاری از این گونه استدلال ها دیده می شود. کسی که به چنین مواردی باور دارد مهاجرت به سرزمینی چون مالزی را بسیار ساده می بیند و آن را در حد سطح یک مسافرت معمولی پایین می آورد. این داوری عمدتاً به این دلیل است که تنها شرط ارزیابی برای مهاجرت به کشورها، در نزد بسیاری، شدت و ضعف امکان دسترسی به ویزای آنها فرض می شود و چون مثلا دسترسی و سفر به مالزی بسیار ساده است، فرد چنین نتیجه می گیرد که مهاجرت به مالزی در ابعادی کوچک تر و محدودتر از مهاجرت به کانادا قرار می گیرد.

واقعیت این است که ویزا، موضوع اصلی مسافرت کوتاه مدت یا توریستی به جایی است. در مقوله مهاجرت، ویزا در اواخر صف فهرست ضرورت ها و مهمات قرار می گیرد. زندگی در یک کشور دیگر هزینه های اقتصادی، روانی، ذهنی، زمانی و عاطفی خاص خود را دارد و معمولاً متقاضی مدتی بین ۲ تا ۵ سال برای اینکه با ابعاد مختلف آن آشنا و بر همه آنها مسلط شود زمان نیاز دارد.  

مثلا همین مقوله راه اندازی یک بیزینس را در نظر بگیرید. برای اینکه چنین کسب و کاری برای شما منافع اقتصادی داشته باشد و یا دست کم دخل و خرج آن یکی شود (اگر به گفته برخی تنها به نیت تجربه اندوزی انجام شود!) حداقل ۲ تا ۳ سال زمان نیاز دارید. این احتمال هم زیاد است که به دلیل ناآشنایی شما با کشور جدید اصلاً همه سرمایه خود را از دست بدهید.

این درست است که شما می توانید با استفاده از شرایط اقامت مالزی شرکت تاسیس کنید (کاری که در کانادا شما در فاصله چند ساعت و حتی بدون خروج از خانه قادر به انجام آن هستید) اما هر آدم سرد و گرم کشیده در بازار سود و سرمایه می داند که تاسیس شرکت، کوچک ترین گام در این مسیر است. اینکه در ایران چنین کاری پیچ و خم های زیادی دارد نباید ما را دچار این توهم و خطا کند که نفس این کار مهم است. خلاصه اینکه این فعالیت ها (آشنایی با ابعاد مختلف زندگی جدید، تحصیل، راه اندازی کسب و کار جدید) به آن سادگی و سرعتی که عبارات آنها بیان می شوند نیستند. حال کسانی که می خواهند به یک مهاجرت دو مرحله ای دست بزنند باید از خود بپرسند که آیا به این مقوله توجه کرده اند. اینکه شاید مثلا ۵ سال از عمر آنها در این میان تلف شود و معادلی هم برای آن در مهاجرت بعدی فراهم نیاید چون همانطور که بعد خواهیم دید هیچ یک از این اعمال، تضمینی ولو اندک برای اینکه شما در کانادا مسیرها را سریع تر طی کنید تا بگویید مثلا با انجام این کار، ۲-۳ سال از فشارهای سال های اول مهاجرت به کانادا را کاهش داده اید فراهم نمی آورند.  

البته واقعیت این است که بسیاری از مهاجران به مالزی، اکثر ماه ها (و حتی سال) اول زندگی در آن کشور را به پرداخت اجاره در آپارتمان های لوکس، گپ های شبانه در کنار استخر یا سونای مجموعه با سایر ایرانیان و انتقال اطلاعات غیرموثق شفاهی می گذرانند. از این فرآیند هرچه که نتیجه شود، بعید است یک برنامه عملیاتی دقیق و موفق برای زندگی در کانادا باشد. 

نکته دیگری که در ورای استدلال های فوق خودنمایی می کند وجود مفروضات و اطلاعات نادرست است. مثلا اینکه تحصیل در یک دانشگاه انگلیسی زبان حتما منجر به حذف شرط ورودی زبان انگلیسی دانشگاه های کانادا می شود یک شرط عمومی اما استثنابردار است. به فرض خیلی از دانشگاه های معتبر کانادا برای رشته هایی که وابستگی شدیدی به زبان انگلیسی دارند (مثلا رشته های آموزشی و تدریس در مدارس) گاهی حتی تحصیل در دانشگاه های خود کانادا را به عنوان پیش شرط زبان نمی پذیرند و فرد باید مجدداً آزمون زبان بدهد.

 

یا این ایده که راه اندازی یک بیزینس در مالزی شبیه نمونه کانادایی است پیش فرض بسیار خام اندیشانه ای است و معلوم نیست از کجا ریشه گرفته چون در کانادا گاهی تجربه کاری در یک استان هم برای راه اندازی یک بیزینس در استانی دیگر کفایت نمی کند. دقت کنید که منظورم این نیست که چنین کارهایی کلا نادرست است اما باید پرسید فرد چقدر در این باره از منابع مطلع تحقیق کرده تا مطمئن شود عمر و سرمایه اش را بی دلیل و بدون هیچ برداشتی به هدر نخواهد داد. 

در این باره باز هم نکات مهمی وجود دارد که در آخرین پست به آنها می پردازم

 

 

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar