ما برای موفقیت خلق شده‌ایم- قسمت چهارم
28 فوریه 2013 - 4:55
بازدید 360
7

قسمت اول این مصاحبه که به معرفی مهندس وزیری و سوابق تحصیلی و شغلی ایشان در ایران می‌گذشت در اینجا قابل دسترس است. در نوبت دوم به چالش جدی بسیاری از تازه‌واردان یعنی موضوع چگونگی فراهم آوردن تجربه کار کانادایی و در نوبت سوم به تفاوت‌های مهم محیط کاری در ایران و کانادا پرداخته شد. […]

ارسال توسط :
پ
پ

قسمت اول این مصاحبه که به معرفی مهندس وزیری و سوابق تحصیلی و شغلی ایشان در ایران می‌گذشت در اینجا قابل دسترس است. در نوبت دوم به چالش جدی بسیاری از تازه‌واردان یعنی موضوع چگونگی فراهم آوردن تجربه کار کانادایی و در نوبت سوم به تفاوت‌های مهم محیط کاری در ایران و کانادا پرداخته شد. در این نوبت به این نکته که آیا ملیت مهاجر تاثیری در وضعیت کاری او دارد یا نه پرداخته می‌شود.

یادآوری می‌شود که متن کامل این گفتگو در دهمین شماره پرنیان کانادا منتشر شده است

 

معضل ایرانی مهاجر بودن!

مهندس وزیری در همان سالی به کانادا وارد شده که واقعه یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد و به‌دنبال آن موج منفی علیه مسلمانان و خاورمیانه‌ای‌ها در امریکای شمالی به راه افتاد. همین امروز هم که نام ایران همه جا سر زبان‌هاست. از ایشان می‌پرسم آیا در آن زمان این فضاسازی‌های رسانه‌ای تاثیری بر روی کاریابی وی نداشته؛ امروز چطور؟ مثلا عکس‌العمل همکاران یا مدیران ارشد با ایشان تغییر نکرده یا به فرض در زمان حضور در ملاقات‌های شغلی با مشکلی روبرو نشده‌اند؟

«وقتی دیگران آدم را می‌شناسند دیگر کاری به این ندارند که شما از کجا آمده‌اید؛ شما را کاملا به خاطر خودتان می‌شناسند. وقتی شما جایی می‌روید که هیچ‌کس شما را نمی‌شناسد ممکن است دیگران به دلیل یک پیش‌فرض یا استروتایپی که در ذهن دارند فوری بر آن اساس در مورد شما قضاوت کنند. آن زمان که یازده سپتامبر اتفاق افتاد سبب شد که من دیرتر کار پیدا کنم، نه صرفا بخاطر این‌که اسمم محمد بود؛ یک بخشش به این دلیل بود که یک دفعه همه‌چیز سکون پیدا کرد چون همه می‌خواستند بدانند دنیا چطور می‌خواهد بشود و کمپانی‌ها در این‌که استخدام جدید انجام دهند دست دست می‌کردند. برای ۵-۶ ماه چنین وضعیتی بود و ۵-۶ ماه برای کسی که تازه به کانادا آمده یعنی کلی هزینه و کلی سردرگمی چون به نظر می‌رسد که هر دری را که می‌زنی بسته است. اما واقعیت امر این است که الان که به عنوان یک مشاهده‌گر و به دور از هیجانات آن دوره به آن زمان می‌نگرم می‌بینم که این جوری نبود که چون اسم من محمد است به من کار نمی‌دهند یعنی به خاطر این رزومه‌ام نمی‌رفت توی سطل آشغال، بلکه به خاطر شرایط بود.»

یکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های مهاجران بحث احتمال تبعیض در محیط کار میان مهاجران و سفیدهای متولد کانادا است. این در حالی است که سیاست رسمی دولت‌ها که در قانون اساسی و منشور آزادی‌ و حقوق کانادا آمده برابری همگان و سیاست چندفرهنگی کشور است. این بحث را با آقای وزیری به این شکل شروع می‌کنم که آیا خودش در محیط کار این باور به چندفرهنگی بودن را در محیط کار به‌ویژه میان مدیران شرکت دیده است.

«ما چندفرهنگی را در کمپانی‌های بزرگ خیلی واضح می‌بینیم. این کمپانی‌ها سعی می‌کنند که از همه ملیت‌ها نیروهایی داشته باشند نه به این معنا که سهمیه تعیین می‌کنند و بگویند حتما امسال دو تا مهندس ایرانی بگیریم اما به معنای این است که در واقع اگر به تجربه یاد می‌گیرند که برخی ملیت‌ها در برخی تخصص‌ها بهترند بیشتر از آنها بهره ببرند، مثلا شاید از یک کشوری هر چه حسابدار آمده حسابدارهای خوبی بوده‌اند و به همین دلیل چنین برداشت می‌کنند که فلان ملیت در امور مالی و حسابداری خوب هستند و همین موضوع، یک شهرت خوبی برای مهاجران از آن ملیت می‌شود. مثلا الان برای ایرانی‌ها در فیلدهای مهندسی یک شهرت خوبی ایجاد شده چون مجموعه ایرانی‌ها در این سال‌ها عملکردی داشته‌اند که به این امر منجر شده است. به ویژه در حوزه‌هایی چون مکانیک و برق و امور ساخت و ساز، کارفرماها عموما از ایرانیانی که برای آنها کار می‌کنند راضی هستند.»

زمانی‌که از ایشان در مورد موانع پنهان یا بی‌عدالتی و تبعیض نه چندان آشکار می‌پرسم لحظه‌ای مکث می‌کنند: «از یک جنبه‌ای می‌توانیم بگویم هم آره و هم نه. حالا چرا آره و نه؟ واقعیت امر این است که آدم‌ها ناخوداگاه به آنهایی که زمینه فرهنگی مشترکی دارند جذب می‌شوند. به هر حال در این‌جا در رده‌های بالای کمپانی‌ها اکثرا white people هستند و خوب نتیجه مشخص است اما به مرور وقتی با ده سال پیش مقایسه می‌کنم این حالت دارد کم‌رنگ می‌شود؛ چرا؟ چون رقابت در همه دنیا بالا رفته و دیگر نمی‌شود فردی را که در مدیریت ضعیف است به صرف علایق بین افراد در یک کمپانی مدیر کنی و انتظار داشته باشی آن کمپانی سودآور باشد. به همین دلیل حتی اگر فردی هست که ملیت او را دوست نداری اما منافع خود را دوست داری مجبوری استخدامش کنی.

کسی‌که از ایران می‌آید اگر انتظار داشته باشد از همان ابتدا به عنوان یک مدیر کار پیدا کند تقریبا شانسی ندارد؛ اول باید به عنوان کارشناس کار کند و بعد کم کم بتواند رشد کند و جلو برود و به مرور موانع را بردارد، یاد بگیرد که در فرهنگ کاری این‌جا چه می‌خواهند، یاد بگیرد که چطور خودش و توانایی‌هایش را معرفی کند، یاد بگیرد که با بقیه و در تیم چطور کار کند و مواردی از این دست، اما به هر حال حرکت رو به جلو خواهد داشت یعنی این طور نیست که یک جا بایستد و بگوید جلوتر نمی‌رود چون رنگ پوستش سفید نیست. مثلا در همین کمپانی که من کار می‌کنم یک آقای ایرانی دارد بخش آسیای ما را می‌چرخاند. البته ایشان یک آقای ۴۵-۴۶ ساله است که فکر می‌کنم از ۴-۵ سالگی در امریکا بزرگ شده اما به هر حال ایرانی است و دارد بخش عظیمی از آسیا شامل چین و هند که خودش می‌شود نیمی از دنیا را می‌چرخاند؛ پس اگر این‌طور بود که کمپانی فقط نگاه می‌کند تا ببیند اسم شما راجرز یا اسمیت است بعد به شما پست مهم بدهد این شخص نباید در آن جایگاه قرار می‌گرفت.»

ادامه دارد…

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar