رابطه محبتآمیز و عاشقانه مادر و کودک آنچنان عمیق و ناگسستنی است که نیاز به شرح و تفصیل ندارد. این رابطه به نوعی وابستگی و دلبستگی دوطرفه منجر میشود که منافع و محاسن فراوانی برای هر دو دارد. در عینحال افراط و تفریط در آن میتواند هر دو طرف را دچار مشکل سازد.
لیلا سرحدی در مطلبی که در وبسایت پرنیان انعکاس یافته و در دوازدهمین شماره پرنیان کانادا منتشر شده به صورت مقدماتی در مورد بحث «دلبستگی» توضیح داده است. او در شمارههای بعدی پرنیان به انواع دلبستگی و چالشهای همراه آن پرداخته است.
مقدمهای درباره بحث دلبستگی مادر و کودک
به عنوان انسانی سالم شاید آرزوی هر کدام از ما پرورش فرزند و یا فرزندانی شاداب، سالم و متکی بهنفس باشد که در صورت رسیدن به این هدف به دریافت پاداشی بزرگ نائل شدهایم؛ افتخار کردن به آنها. متاسفانه کسانی که به دلایلی در این امر شکست میخورند مجبور به پرداخت بهای گزافی میشوند که با احساس ناکامی، شرمساری و اضطراب همراه است. پس از آنجایی که پدر و مادر شدن مسئولیتی سنگین در برابر خود و جامعه است، ضروری به نظر میرسد که نسبت به چگونگی و پرورش روانی کودکانمان شناخت بیشتری بهدست آوریم و به موازات آن، آمادگی روانیامان در پذیرش این مسئولیت را هم افزایش دهیم.
تحقیقات نشان میدهند که انسانهای شاداب، سالم و متکی به نفس زاییده محیطهای خانوادگی سالم، با ثبات و گرمی هستند که در آنها والدین از صرف وقت و توجه لازم بدانها کوتاهی نکردهاند. اما در اینجا باید به این نکته هم اشاره کرد که برخلاف بعضی باورهای غلط پرورش و مراقبت از کودک فقط کار یک فرد (مادر) نیست بلکه پدر نیز در این میان وظیفه خطیری بر عهده دارد . متاسفانه به دلیل اهمیت مقاصد اقتصادی در جوامع ثروتمند امر پرورش کودکان و مسائل مربوط به آن با بیاعتنایی مواجه شده است و تجلیل و قدردانی جامعه از والدینی که وقت خود را برای پرورش کودکان خود صرف میکنند کمتر شده که این خود یک بیعدالتی محض است و ما شاهد نتایج آن هستیم .
رابطه میان دوران کودکی و زندگی همراه با رضایت خاطر و خشنودی در بزرگسالی از مواردی هستند که در ارتباط مستقیم با یکدیگرند. مطالعات نشان میدهد که افراد خوشحال و راضی افرادی هستند که رابطهای تعریفشده و درست و یا به عبارت دیگر دلبستگی امن و محکمی را با والدین خود در کودکی داشتهاند. آنها افرادی هستند که در کودکی و بزرگسالی از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و هیچگاه خود را فردی قربانی نمیبینند بلکه سعی آنها در اثرگذاری بیشتر و کمک به دیگران است. آنها همچنین در هنگام نیاز به جستجوی کمک برمیآیند و پذیرای آن نیز هستند. اما نباید فراموش کنیم که عواملی مانند عوامل اجتماعی، تجارب فردی، تجارب دوران کودکی و نوجوانی، تجارب و روابط قبل و بعد از ازدواج میتوانند نقش مهمی را در رابطه مادر و فرزند ایفا کنند. همچنین از آنجایی که افراد هر کدام نقش مهمی در بالا بردن آگاهی شخصی و انتخاب درست خود دارند، کودکی سخت و بد نباید راهی برای توجیه اشتباه و یا انتخابهای غلط آنها در بزرگسالی باشد.
دلبستگی چیست؟
ثبت دیدگاه