جلسه مصاحبه، جلسه شماست
04 مارس 2013 - 19:19
بازدید 186
4

قبل از هرچیز، می‌خواهم از نسیم ابدی تشکر کنم، که برنامه‌ریزی گفت‌وگوهای چای سرد، بستگی به تلاش و پیگیری او دارد. دوست خوبم که به بهترین نحو، هماهنگی‌های این کار را انجام می‌دهد. عباس میرزایی و لادن مجیدزاده، دو نفر از موکلین کنپارس هستند، که چندی پیش، به خوبی از عهده مصاحبه کبک برآمده‌اند. هر […]

ارسال توسط :
پ
پ

قبل از هرچیز، می‌خواهم از نسیم ابدی تشکر کنم، که برنامه‌ریزی گفت‌وگوهای چای سرد، بستگی به تلاش و پیگیری او دارد. دوست خوبم که به بهترین نحو، هماهنگی‌های این کار را انجام می‌دهد.

عباس میرزایی و لادن مجیدزاده، دو نفر از موکلین کنپارس هستند، که چندی پیش، به خوبی از عهده مصاحبه کبک برآمده‌اند. هر دو با یک افسر و در زمانی نسبتا مشابه، در ترکیه مصاحبه داشته‌اند. هر دو مجرد هستند، و خلاصه اینکه می‌توانم با برگزاری یک جلسه چای سرد مشترک، گفت و گوی خوبی را با ایشان داشته باشم. برای هر دو تلفنی توضیح داده‌ام، که این مصاحبه دونفره، به دلایلی است که گفتم. و هر دو به گرمی استقبال کرده‌اند. امروز ساعت ده صبح، منتظرشان هستیم. با ساغر فضای مصاحبه را مشخص می‌کنیم، دکور را می‌چینیم. همه چیز آماده است برای شروع.

عباس، می‌آید. پسری که در تمام زمان حرف‌زدن‌مان، با اعتماد بنفس، آماده برای مواجهه با سختی‌ها، بسیار محکم و همین‌طور پرتلاش می‌نماید. و لادن مدتی بعد از او می‌آید. دختری که مهربان است و با هدف، و برای رسیدن به چیزی که خواسته، با صبوری و حوصله، اما جدیت و سعی، عمل کرده است. به یکدیگر معرفی‌شان می‌کنم. و بعد از سلام و احوال‌پرسی محترمانه‌شان با یکدیگر، به محل گفت‌وگو می‌رویم.

من: خوب خیلی خوش آمدید و لطف کردید که وقت گذاشتید. من آرزو فاطمی هستم. کارمند بخش روابط عمومی کنپارس. امروز می‌خواهیم گفت و گویی گرم و صمیمانه داشته باشیم. اگر پیشتر، چای سرد پرنیان را خوانده باشید؛ می‌دانید که این بخش، به چه روالی و برای چه، انجام می‌شود. سوالات ما سخت نیست. اصلا نمی‌خواهیم حالت سوال و جواب داشته باشد. محورهای گفت و گوی ما این‌هاست؛ یک معرفی از خودتان، دلایل‌تان برای مهاجرت، و زمان تصمیم‌گیری‌تان برای این موضوع، اینکه چرا تصمیم گرفتید وکیل بگیرید و چرا کانادا را انتخاب کردید؟ چطور با کنپارس آشنا شدید؟ درباره پروسه‌ای که برای مهاجرت گذراندید بگویید، چطور زبان فرانسه آموختید؟ همکاری‌تان با کنپارس به چه شکل بود و ارزیابی‌تان از خدمات کنپارس و وکیل‌تان چیست؟ جلسه مصاحبه در ترکیه را مفصل صحبت می‌کنیم، و اینکه امروز در چه شرایطی هستید و چه می‌کنید. قصدم پرسیدن سوالات شخصی نیست، تا جایی به ما مربوط است که به درد افراد دیگری که تصمیم به رفتن دارند، بخورد. اگر جایی احساس کردید، سوالی به حوزه شخصی شما مربوط است، یا به هردلیلی تمایلی به صحبت کردن راجع به آن ندارید، خیلی راحت از آن می‌گذریم. این تمام حرف‌هایی بود که باید می‌گفتم، می‌خواهم از اینجا به بعدش را به خود شما بسپارم، لطفا شروع کنید.

لادن و عباس با کمی مکث، و لبخندی رو به من می‌پذیرند، نگاهی به همدیگر می‌اندازند و هرکدام تعارف می‌کنند که دیگری شروع کند.

لادن-مصاحبه شما چه تاریخی بود؟

عباس-من ۱۴ سپتامبر ترکیه مصاحبه داشتم. و شما؟

لادن- من هم ۲۱ سپتامبر.

عباس- خوب من در حال حاضر لیسانس ماشین‌افزار هستم. اما آن موقع، لیسانس نبودم و با مدرک فوق دیپلم برای مهاجرت اقدام کردم. ۲۹ سال دارم، و ۸ سال است که در سایپادیزل مشغول به کار هستم.

لادن-من هم ۳۷ سال سن دارم. و رشته تحصیلی‌ام شیمی است. اخیرا فوق لیسانس گرفته‌‌ام. ۱۵ سال است که بعنوان دبیر شیمی، تدریس می‌کنم. البته با فوق دیپلم استخدام آموزش و پرورش شدم. اما بعد از دانشگاه شریف لیسانس گرفتم و فوق لیسانس را هم  از دانشگاه علم و صنعت.

عباس-خیلی خوب است. محور‌های سوالات را گفتند خانم فاطمی. به نظر یک کلیتی از تصمیم ما، انتخاب و حضورمان در کنپارس، ارزیابی از اینجا، مصاحبه ترکیه و وضعیت فعلی ما می‌خواهند. به نظرم محورهای کاملی مطرح شده است.

لادن- بله من هم همینطور فکر می‌کنم. برای خودم جالب شده که تمام این چیزها را راجع به شما بدانم. به عنوان یک هم‌وطن که همزمان با من، این شرایط را طی می‌کند.

عباس: اوهوم. خوب که من از خیلی سال پیش تصمیم به مهاجرت گرفتم. البته نه صرفأ مهاجرت به کانادا. ابتدا بنا داشتم برای تحصیل از کشور خارج بشوم. یک بار وقتی داشتم شرایط ادامه تحصیل در رشته‌ام را در کشورهای دیگر سرچ می‌کردم، به parscanada برخوردم و متوجه شدم رشته من جزو رشته‌های مورد نیاز (high demand) استان کبک به حساب می‌آید، و شرایط مهاجرتی خوبی برای من دارد. این بود که پروسه تحصیلی را کنار گذاشتم. خوب فهمیدم که می‌شود مهاجرت کرد و بعد از مدتی اگر شرایط مناسبی پیش بیاید، ادامه تحصیل هم داد. البته از همان ابتدا قصد داشتم اگر برای تحصیل به هر کشوری رفتم، اقامت بگیرم و بمانم. شرایط را مناسب دیدم. وقتی با سایت کنپارس آشنا شدم، دیدم که از لحاظ بعد خبری، اطلاعاتی را منعکس می‌کرد که در مقایسه با سایت‌های دیگر خیلی کامل و به‌روزتر بود. در هر زمینه‌ای؛ تحصیلی، کاریابی و … این بود که به دفتر کنپارس مراجعه کردم. خوب قبل از عقد قرارداد با اینجا، چند جای دیگر هم رفتم. اطلاعاتی که وکلای دیگر می‌دادند، گاهی بسیار ناقص بود. خیلی از آن وکیل‌ها حتی می‌گفتند رشته تو ۱۶ امتیازی نیست و اصلا طور دیگری ترجمه می‌شود. در نهایت سابقه‌ای از دکتر و این مجموعه سرچ کردم و به این نتیجه رسیدم که با کنپارس قرارداد ببندم. فایلم را باز کردم، آن موقع اینطور نبود که باید از همان اول، مدرک فرانسه می‌داشتیم. آمدم مشاوره، گفتند زبان را شروع کن، یکی دوماه بعدش آمدم قرارداد بستم و مدارکم را تحویل دادم. دکتر به من گفتند که رشته تحصیلی‌ام مورد نیاز است. اطمینان حاصل کردم و قرارداد بستم.

من-چه جالب! یعنی شما با دیدن سایت توانستید به این حد از اطمینان برسید که دکتر را به عنوان وکیل خود انتخاب کنید؟

عباس: فضایی که آدم وارد آن می‌شود، به‌هرحال مهم است. اینجا کارشناس‌های مهاجرت و مشاورها را دیدم، با آنها صحبت کردم. جز آن، خودم شخصا  دوبار با دکتر تماس داشتم. ایمیل زدم و ایشان خیلی پیگیر بود. یکی از چیزهایی که برای من جالب بود و خیلی احساس مثبتی از آن داشتم، این بود که دکتر اصلا کاری ندارند آنهایی که به دنبال مهاجرت و اطلاعات مربوط به آن هستند از موکلین خودشان هستند، یا نه. بدون توجه به این قضیه، در سایت، در وبلاگ خودشان، در پاسخ به ایمیل‌ها و… اطلاعات‌شان را در اختیار افراد قرار می‌دهند، بدون هیچ چشم‌داشتی، و من این را دیدم، و خودم تجربه کردم. چند نفر از دوستانم که خودشان برای مهاجرت اقدام کرده بودند، سوالاتی داشتند، بهشان گفتم به دکتر ایمیل بزنید ایشان بدون در نظر گرفتن اینکه موکلشان باشید یا نباشید،  پاسخ‌تان را می‌دهند، که همین هم شده بود. برای من، این تردید وجود داشت که شاید رشته‌ام از گروه رشته‌های مورد نیاز و پرتقاضا نباشد، ولی اینجا به من اطمینان کامل دادند که چنین است. جاهای دیگر که رفتم تردید داشتند، اصلا نمی‌دانستند رشته‌ام چی هست، ترجمه‌اش چیست. یک عده گفتند ۶ امتیازی است و یک عده می‌گفتند که صفر امتیازی است. حتی  بعضی‌ها می‌گفتند که باید معادل آن را از فنی و حرفه‌ای گرفته باشی، اینجا به من اطمینان دادند که حرف صحیح این‌ها نیست. (عباس رو به من و لادن با خنده می‌گوید؛) به نظرتان این برای اعتماد به کنپارس و انتخاب آن کافی نبود؟

من (با خنده و خطاب به لادن): شما چرا می‌خواهید مهاجرت کنید؟ شما از کی به این فکر افتادید؟

لادن: تصمیم من هم از زمانیکه لیسانس گرفتم، برای مهاجرت جدی شد. وقتی  یک دوره کارآموزی بعد از لیسانس را گذراندم تصوراتم راجع به تحصیل در یک رشته خوب، در یک دانشگاه معتبر از بین رفت. اینکه احساس کنی بازار کاری برای رشته‌ات وجود ندارد، یا اینکه در خواندن در یک رشته علوم پایه در معتبرترین دانشگاه کشور چندان اهمیتی ندارد، احساس خوبی نیست. همان موقع‌ها بود که فکر مهاجرت در من بوجود آمد. اما با لیسانس این امکان وجود نداشت، بنابراین تصمیم گرفتم فوق لیسانس بگیرم تا دستم برای این جریان، بازتر بشود. بعد از اتمام فوق بود که اقدام کردم. من هم مثل شما، اول فکر کردم برای تحصیل بروم ولی بعد دیدم که من بیشتر به دنبال کار هستم، دنبال خلق کردن یک چیزی‌‌ام. این شد که به چند موسسه مهاجرتی مراجعه کردم و مشورت کردم. رشته تحصیلی من برای کبک امتیاز داشت، و این را فهمیدم. خواندن زبان فرانسه را هم شروع کردم و با این وضع پروسه مهاجرت من جدی شد. به این علت که شغلم دولتی است، چند ماهی طول کشید تا مدارکم را جور کنم. در کلاس زبان فرانسه بود که با چند نفر از موکلین دکتر مختاری آشنا شدم. تجربه و توصیه آنها باعث شد که از بین اینجا و بقیه جاها، کنپارس را انتخاب کنم. البته انتخاب کنپارس به اطمینانی که همان ابتدای مشاوره‌ها در من ایجاد شد نیز برمی‌گردد. این که از همان اول، اگر چیزی را نمی‌دانستند الکی اطلاعات نمی‌دادند. می‌گفتند اجازه بدهید می‌پرسیم و یا جوابش را بعد تماس می‌گیریم و به شما می‌گوییم. نگران این نبودند که حتما همین الان جواب بدهند. همه چیز صادقانه و روراست بود. این باعث شد که اعتماد کنم و اینجا را انتخاب کنم. البته من شرایط کشورهای دیگر مثل استرالیا را هم بررسی کرده بودم. ولی خوب سطح جایی که می‌خواستم زندگی کنم برایم خیلی مهم بود. می‌خواستم جایی باشد که سابقه بیشتری دارد. برای همین کانادا را ترجیح دادم.

عباس خطاب به لادن: جالب است که پیش از انتخاب وکیل و اقدام جدی، زبان خواندن را شروع کرده‌اید. زمانی که من اقدام کردم، برای کبک مدرک زبان لازم نبود، ولی به توصیه دکتر برای اطمینان بیشتر مدرک گرفتم و فرستادم. قبل از آن از زبان فرانسه چیزی نمی‌دانستم. بر اساس رشته تحصیلی‌ام، امتیاز بالایی در زبان فرانسه  نیاز نداشتم، در حد ۲ و ۳ کافی بود. ولی وقتی شروع کردم، خواندن زبان برایم خیلی شیرین شد، و دیگر نمی‌توانستم خودم را از فرانسه جدا کنم. با اینکه بعد از ۴ ماه به سطح لازمی که ادعا کرده بودم رسیدم، اما باز ادامه دادم، نگفتم که مثلا چون از پس مصاحبه برمی‌آیم زبانم خوب است و کافی است. تا یکی دوهفته پیش از مصاحبه هم می‌خواندم. مخصوصا روی لهجه‌ام خیلی کار می‌کردم. این جدیت در یادگیری فرانسه دو علت داشت؛ یکی از دلایلش انگیزه بود، به هرحال مهاجرت انگیزه تمام تلاش‌هایم بود، و دیگر علاقه‌ای که در من نسبت به این زبان ایجاد شد.

من: من هم نظر عباس را دارم، برایم جالب بود که پیش از گرفتن وکیل و شاید رسیدن به قطعیت نهایی خواندن زبان فرانسه را شروع کردید.

لادن: بله خوب من از همان زمانی که فهمیدم به‌هرحال باید زبان فرانسه بخوانم، تقریبا ۶ یا ۷ ماه زودتر از اینکه فایلم را باز کنم، شروع کردم. در دوره ارشد متوجه شده بودم که زبان چقدر مهم است، و برتری افراد را تعیین می‌کند. دانستن زبان انگلیسی برای یادگیری زبان فرانسه به من خیلی کمک کرد. چون به هرحال شباهت‌هایی دارند. من هم با اینکه امتیاز بالایی نمی‌خواستم، اول با یک دوره فشرده شروع کردم برای اینکه مدرکی داشته باشم. بعد از چند ماه دوتا ب ۱ گرفتم و خیالم راحت شد. شما زبان را به دو هدف می‌خوانید؛ برای گرفتن مدرک زبان وموفقیت در مصاحبه. اما به نظر من هدف سوم دیگر آن، نیاز به دانستن زبان است که برای زندگی شما لازم است.

من (رو به عباس): خوب احتمالا شما هم زبان انگلیسی خوبی داشتید که در فرانسه خواندن هم موفق شدید؟

عباس: وضعیت انگلیسی من بد نبود. به دلیل شرایط کاری سایپا، و همکاری‌هایی که با پیمانکارهای خارجی شرکت داشتیم، لازم بود که  در حد مکالمات روزمره بلد باشیم. و من بصورت خودخوان این توانایی را کسب کرده بودم، اما مدرکی نداشتم.

مستخدم می‌آید، به همراه ساغر با یک بشقاب شیرینی. چای‌ها را روی میز می‌گذارد. ساغر کمی نگران است، که کم و کسری در مکان و پذیرایی جلسه وجود نداشته باشد. با لبخند به لادن و عباس که برای پذیرایی تشکر می‌کنند نگاه می‌کند، دوربین عکسبرداری را که به گردن آویزان کرده بالا می‌آورد و شروع می‌کند به عکس گرفتن. عکس این شماره مصاحبه پرنیان. عباس و لادن ادامه می‌دهند، بی‌آنکه چای تازه دم را بنوشند، انگار بنا است که چای مهمانان پرنیان همیشه سرد نوشیده بشود. صدا و نور فلش دوربین با عکس گرفتن‌های متوالی ساغر آهنگ حرف زدن عباس و لادن را تندتر می‌کند.

ادامه دارد…

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar