وقتی نوجوانی را میبینم که از فکر مشارکت با دیگران اخمهایش درهم رفته – رفتاری که شباهت آشنایی با والدینش دارد- نمیتوانم جلوی خندهام را بگیرم. باید اعتراف کنم که در زمانی نه چندان دور خودم هم یکی از همین نوجوانها بودم؛ نوجوانی آنچنان مشغول و درگیر تلاش برای متفاوت بودن که نمیتوانست ببیند در حقیقت چه مشابهتهای زیادی بین او و والدینش وجود دارد. مهم نیست که برای متفاوت بودن با آنهایی که ما را بزرگ کردهاند چقدر سخت تلاش کنیم زیرا به نظر میرسد که این موضوع غیر قابل اجتناب باشد و ما به هر حال ناخواسته بسیاری از عادات را از آنان فرا میگیریم. بنا براین زمانی که میبینیم بسیاری از فرزندان نسل دومی مهاجران دارای ویژگیهای والدین مهاجر نسل اولی خود هستند نباید زیاد تعجب کنیم. چیزی که باعث تعجب است میزان تاثیری است که آن عادات میتوانند بر زندگی این فرزندان در کشور جدید بگذارند.
در جامعه ایران ارزشی زیاد و در عین حال توجهی بیش از حد به امر تحصیلات مبذول میشود و داشتن تحصیلات عالی دانشگاهی موضوعی است که به راحتی از نظرها دور نمیماند. با این میزان بالای تاکید بر بهترین بودن بهویژه در رشتههای ریاضی و فیزیک، عجیب نیست اگر شاهد سیستمی باشیم که خروجی آن فرزندانی بسیار موفق و سختکوش در امر تحصیلات دانشگاهی است. والدین مهاجر غالبا عادت کردهاند که فرزندان خود را در تحصیلات دانشگاهی موفق ببینند و انتظار دارند که همین روند در کشور جدید نیز ادامه داشته باشد. گرچه به دلیل مهاجرت، بسیاری از فرزندان ایرانی نمیتوانند همان درجات موفقیت را کسب کنند. این افراد بهرغم داشتن مهارت و دانش بالا در رشتههایی چون ریاضیات و علوم، غالبا فاقد کیفیتها و ویژگیهایی هستند که در سیستم آموزشی امریکای شمالی بسیار بر آنها تاکید میشود. توانایی کار به عنوان عضوی از یک تیم و قدرت بیان شفاهی از مواردی هستند که در مدارس کانادایی بسیار اهمیت دارند. از همان سالهای ابتدایی تحصیل، به دانشآموزان میآموزند که بهطور مرتب درباره آنچه فرا میگیرند بنویسند، در آنها تامل کنند و دربارهاشان سخن بگویند. در تمام سالهای تحصیل، دانشآموز با حجم انبوهی از تکالیف و پروژههای بیپایان، که غالبا هم بهصورت گروهی انجام میشوند، بمباران میشود تا به او مهارتهایی آموخته شود که بعدها در بازار کار کانادایی به کار وی خواهد آمد. حتی درسی مثل ریاضیات هم که در ذاتش، موضوعی جهانی است و برای قوی بودن در آن ضرورتی به دانستن زبان انگلیسی نیست میتواند به لحاظ متفاوت بودن روش آموزشی آن در کانادا، برای یک دانشآموز مهاجر به یک چالش بدل شود. علاوه بر این، در کانادا کارهای مدرسه مستلزم انجام پروژههای متنوع و متعدد و تحقیقات و مقالات بازتابنده و تاملی است و آنچنان که در ایران رایج است، نمره و وزن چندانی برای آزمونها قائل نمیشوند که اصولا در آن میل زیادی به حذف تعداد زیادی از دانشآموزان وجود دارد.
یکی دیگر از مشکلات نوجوانان مهاجر در مدرسه به نگاه کلی آنها نسبت به یک رشته یا مربی آن رشته مربوط میشود. برای خود من بسیار حیرتآور است وقتی به کرات میبینم که نوجوانان ایرانی ادعا میکنند که خیلی بیشتر از استادشان چیز میدانند! به علاوه بسیاری از این دانشآموزان که با سیستم نمرهدهی اینجا آشنا نیستند، اهمیت پروژهها و تحقیقاتی را که معلم از آنها خواسته دستکم میگیرند و وقت کافی برای انجام آنها اختصاص نمیدهند و در عوض بیشتر وقت خود را صرف درس خواندن و آمادگی برای آزمونها میکنند. داشتن این رفتار و برخورد متکبرانه و بازدارنده با درس یا مربی غالبا سبب میشود که دانشآموزان موانعی بر سر راه یادگیری خود ایجاد نمایند. جالب اینجاست که در کمال تعجب میتوان دید که این رفتارها در میان این گروه از دانشآموزان چگونه به مرور و با خو گرفتن به سیستم آموزشی اینجا تغییر میکند.
به نظر میرسد که برنامههای درسی دانشگاهی دقیق در ایران به گونهای طراحی شده که نتیجه آن تربیت گروههای نخبه و به شدت مستقل از دانشآموزان است اما در عین حال در آنها نسبت به آموزش بسیاری از صفات و ویژگیهای مفید غفلت شده است؛ صفاتی که میتوانند در کانادا و بهویژه در محیط کار برای افراد بسیار سودمند و حتی حیاتی واقع شوند. یکبار یکی از دبیران دبیرستان به من گفت: «شاید به خاطر نمرههایت بتوانی یک کار پیدا کنی، اما فقط وقتی میتوانی آن کار را حفظ کنی که مهارتهای شخصیتی لازم را هم داشته باشی.» تا وقتی بزرگتر نشدم نتوانستم دقیقا معنای حرف او را درک کنم. نگاهی دقیقتر به سیستم آموزشی در کانادا مشخص میسازد که چگونه این پیام عمیق، در تمام مدارس کانادایی ترویج میشود. در واقع کارتهای گزارش کار دانشآموزان در دبیرستان، نه تنها نشاندهنده نمرههای آنها هستند بلکه ارزیابی مربی در مورد شخصیت و مهارتهای کاری وی از جمله حضور و غیاب، پشتکار، توانایی کار تیمی و ابتکار دانشآموز هم در آنها به چشم میخورد.
بنابراین برای والدینی که در فکر مهاجرت هستند، بسیار مهم است که با ساختار سیستم آموزشی در اینجا آشنا شوند و تلاش کنند تا این مهارتهای آموزشی را در فرزندان خود تقویت نمایند. مشکل اینجاست که بسیاری از والدین خود نیز فاقد این مهارتها هستند! به هرحال این دلیل موجهی نیست که بگوییم کسی به صرف نداشتن مهارت قوی بیان و ارائه درس، نمیتواند اهمیت این مهارت را برای فرزند خود بیان کند. سیستم آموزشی کانادا و بازار کار آن در مقایسه با ایران بسیار پویا و دینامیک است و با بالا رفتن استانداردهای لازم در پذیرش مهاجران، هر روز بیش از پیش بر اهمیت این نکته افزوده میشود که مهاجران و فرزندان آنها نیز نگرشی فعال و پویا داشته باشند.
در مجموع آنچه بارز است این است که مهاجران به کانادا غالبا از تحصیلات بالایی برخوردارند، وضعیت مالی نسبتا باثباتی دارند و غالبا در کشور زادگاه خود افراد موفقی بودهاند. پس مهمترین چیزی که باقی میماند این است که تلاش کنند تا آندسته از مهارتهای بنیانی را که برای موفقیت در بازار کار و مدارس کانادا اهمیت دارد بیاموزند و در خود تقویت کنند تا بتوانند بعد از مهاجرت نیز روند دستیابی به موفقیت را ادامه دهند. مهمتر از آن هم این است که این ویژگیها را در فرزندانشان نیز نهادینه کنند. با این کار شما نه تنها به رشد مثبت فرزند خود کمک کردهاید بلکه همان ارزشها را در خود هم تقویت نمودهاید.
*– این نوشتار در شماره یازدهم پرنیان کانادا منعکس شده است. نسخه انگلیسی این نوشتار در شماره دهم پرنیان منتشر شده بود.
ثبت دیدگاه