مجید بسطامی
برای اکثریت قریب به اتفاق مهاجران به کانادا (یا هر کشور دیگر) مهمترین بخش از فرایند استقرار موفق در سرزمین جدید با موضوع کاریابی موفق معنا مییابد. اما سوال اینجاست که چه زمانی و از کجا باید شروع کرد؟
مطالب مرتبط اینجا می آیند.
یکی از بزرگترین خطاهای مهاجران این است که میپندارند پروسه پاسخ به پرسش «از کجا باید شروع کنیم؟» باید به بعد از ورود به کانادا موکول شود. در واقع، آنها یا در کشورهای محل اقامت خود به این پرسش فکر نمیکنند و یا اگر به آن میاندیشند، برای یافتن پاسخ، برنامه روشن و مدونی ندارند و معمولا به یکسری پرسشهای شفاهی در این زمینه از افرادی که در کانادا زندگی میکنند با عناوین کلی مثل اینکه «الان اوضاع کار چطور است؟»، «نرخ بیکاری چقدر است»، «متوسط دستمزد چه میزان است؟» و مانند آن اکتفا میکنند. در بهترین شرایط، دقیقترین افراد سعی میکنند که یک فرد مرتبط با رشته خود را بیابند و درباره بازار کار آن رشته، سطح دستمزدها و نظایر اینها سوال کنند.
این گونه پاسخها در بهترین حالت و اگر افراد شانس بیاورند و پاسخدهندگان افراد دقیقی باشند و به آنها اطلاعات نادرست یا کهنه ارائه ندهند نهایتا به درد آمادگی مناسب افراد برای ورود به بازار کار نمیخورد و تنها آگاهیهای عمومی آنها را درباره رشته شغلی خود در کانادا افزایش میدهد. مشکل اصلی هم به خود پرسش کنندگان بازمیگردد که معمولا پرسشهای کاربردیتر نمیپرسند و یا تصورشان از مسیر آمادگی برای ورود به بازار نادرست است.
بنا داریم در قالب چند مطلب پیوسته، مسیرهای اصلی کاریابی در کانادا و گامهایی را که افراد باید برای آنها طی کنند معرفی کنیم تا مخاطبان به این آگاهی اجمالی دست پیدا کنند. جزییات بیشتر در جزوات کتابخانه کنپارس در دسترس خواهد بود.
از کجا آغاز کنیم: انتخاب کریر یا جستجوی شغل؟
قبل از هر چیز باید به یک نکته ظریف توجه داشته باشیم که معمولا غفلت از آن ماهها و بلکه سالهای زیادی را از مهاجران تلف کرده و میکند. اغلب افرادی که در کانادا به دنبال کار هستند فراموش کردهاند که کنکاش در حوزه شغلی-کریر career مقدم بر جستجوی شغل job searching است. در واقع، اینکه میخواهیم «چه کاره» بشوییم مهمتر از این است که «چه کاری برای ما هست؟». شما ممکن است بخواهید وارد فیلد-حوزه مهندسی عمران شویید. این کریر است. اما یافتن یک پوزیشن شغلی در این فیلد در یک شرکت کانادایی در شهر مونترال، کاریابی یا جستجوی کار است. قبل از اینکه به کاریابی یا job searching (و یااصطلاحات دیگر مثلا job seeking ویا job hunting) بپردازیم باید در مورد کریر یا فیلد شغل خود به قطعیت رسیده باشیم. این موضوع برای همه افراد در هر کشوری مهم است اما برای مهاجران بسیار مهمتر است. چرا؟
چون باید مطمئن باشیم امکان ورود به کریر مورد نظر در کشور جدید یعنی کانادا برای ما مقدور است. دلایل مختلفی وجود دارد که میتواند سبب شود ما نسبت به دنبال کردن کریر فعلی خود در کشور جدید تجدید نظر کنیم. برخی از آنها به ماهیت کریر مورد نظر بستگی دارد و برخی به شرایط و وضعیت ما. مثلا:
اول، فقدان، حذف یا افول آن کریر در بازار کار جدید. مشاغلی در ایران هستند که ممکن است در کانادا معادل آنها موجود نباشند. یا آنچه که هست آن قدر متفاوت باشد که تنها اشتراکات اندکی با حوزه کاری همنام خود دارد. یا ممکن است که از مجموعه مشاغلی بوده که در دهه اخیر به دلیل تغییرات گسترده تکنولوژیکی یا ارتباطی در کانادا حذف شده یا مشخص است که در ده سال آینده از تعداد مشاغل وابسته به آن مرتبا کاسته خواهد شد. اگر چه ممکن است به دلیل تاخیرات تکنولوژیکی در ایران، بازار آن هنوز در ایران پررونق باشد.
دوم، کریرهایی که وابستگی زیادی به زبان غیرفارسی دارند. به فرض شما یک روزنامهنگار، معلم ادبیات و زبان (فارسی)، هنرمند سینما و یا تلویزون و نظایر اینها هستید. کسی که قاعدتا تسلط بسیار بالاتری نسبت به زبان فارسی نسبت به متوسط عمومی جامعه دارد؛ هم در حوزه نگارش و هم گویش. همکاران شما در کانادا همین وضعیت را دارند اما با زبانی دیگر (انگلیسی یا فرانسه). درست است که از نظر لفظی هر دو روزنامهنگار هستید و چه بسا شما روزنامهنگار بسیار خبره و معتبری هم باشید اما اینها وقتی وارد بازار کار کانادا میشوییم معنای دیگری پیدا میکند. اینکه از همین توانایی زبانی برای یافتن کار در جامعه ایرانی استفاده کنیم ظرایفی دارد که بعدا به آن خواهیم پرداخت. نیازمندی رشتههای نامبرده شده به تسلط زیاد به زبان انگلیسی بدیهی است و معمولاً لازم نیست که به شاغلان در آنها درباره دشواریهای پیشرو در بازار کار کانادا هشدار داد اما طیف اینگونه مشاغل بسیار گستردهتر از آن چیزی است که در ابتدا افراد میپندارند. مثلا انواع رشتههای مرتبط به تدریس (مدارس، کالجها و دانشگاهها)، انواع رشتههای حوزههای علوم انسانی، اجتماعی، روانشناسی و نظایر اینها وضعیت مشابهی دارند. از آن مهمتر مشاغل مرتبط با حوزه بازاریابی، فروش، تبلیغات، خدماتدهی به مشتری و حتی سطوحی از منشیگری و دفترداری و نظایر اینها معمولا نیاز بیشتری به تسلط به زبان انگلیسی را طلب میکنند.
سوم، نیاز به دریافت مجوز. رشتههایی هستند که به دریافت مجوز نیاز دارند و معمولا برای دریافت آن مجوزها باید دورههای تحصیلی را طی کرد یا آزمونهایی را پشت سر گذراند و سطح خاصی از تواناییهای زبانی را دارا بود. برخی از افراد حوصله، توان یا شرایط اقتصادی لازم برای این دوره زمانی را ندارند.
چهارم، نیاز به بهروزرسانی اطلاعات. تعداد رشتههایی که نیاز به مجوز دارند در مقابل آنها که نیاز ندارند بسیار اندک است اما از میان همانها که مجوزی لازم ندارند تعداد بسیاری هستند که افرادی با سطح تحصیلات یا تجارب در ایران ممکن است نتوانند به راحتی برای استخدام در آنها اقدام کنند و نیاز به بهروزرسانی اطلاعات از طریق گذراندن دورههای آموزشی یا تحصیلی باشد که باز به صورت مانعی در پیش پای عدهای ظاهر میشود.
پنجم، اختلافات و تفاوتهای فرهنگی. ماهیت همه رشتهها نظیر هم نیست و بسیاری از رشتهها خصوصا آنها که با انسانها سر و کار دارند علاوه بر تسلط به مهارتهای زبانی، نیازمند اطلاع از پیشینههای فرهنگی هم هست. تسلط به این اطلاعات و آگاهیها نیازمند زمان یا پیمودن مسیرهایی است که برای افراد میتواند به صورت مانعی بر سر راه ادامه مسیر شغلی فعلی آنها منجر شود.
قبل از اینکه پیشتر روییم از خودتان سوال کنید چقدر درباره مشخصات و جزییات مربوط به فیلد شغلی خود در کانادا اطلاع دارید و آیا میدانید که بنا دارید در همین فیلد به برآورده کردن نیازهای ضروری و یافتن شغل اقدام کنید یا لازم است به تغییر حوزه شغلی career transition بیاندیشید؟ اگر چنین است مسیر تغییر فیلد شغلی به چه شکلی است؟
در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.
ثبت دیدگاه