برای آنها که نمیخواهند همه چیز را از پس عینک ایدیولوژیک و ضدیت با این و آن به بهای چشم بستن بر واقعیتها ببینند کاملا آشکار است که دیگر کسی دستگاه دیپلماسی کانادا به رهبری ظاهری آقای جان برد را در مورد چگونگی رفتار با ایران جدی نمیگیرد. تلاش او در سالگرد تعطیلی سفارتخانههای دو کشور برای خلق یک ماجرای حادثهای-جاسوسی پرالتهاب از چگونگی خروج دیپلماتهای کانادایی از ایران و نحوه انهدام تجهیزات و اطلاعات محرمانه (کدام اطلاعات!؟) حتی نتوانست یخ مصاحبه او با CBC را کمی آب کند، توجیهگری پیشکش. گویا در میانه این همه سفر به نقاط مختلف جهان که بیشترین آن البته به مقصد پایتخت اسراییل بوده، جناب وزیر حتی فرصت نکرده بودند در هواپیما، نسخهای از فیلم آرگو را ببینند تا درک کنند قطعه پایانی نحوه خروج ۶ دیپلمات امریکایی از تهران آن هم در گرماگرم اوضاع پرالتهاب آن سالها در یک فیلم استاندارد هالیوودی چقدر کلیشهای و بالیوودی طراحی شده بود چه برسد به سناریونویسان ایشان که مشخص است نه درام میشناسند و البته نه سیاست و نمیدانند زمانیکه انگلستان با آن همه فراز و نشیب در روابط و درحالیکه به سفارتخانه و اقامتگاه کارکنانش در تهران حمله شده عملا تجدید روابط با دولت جدید ایران را آغاز کرده اظهارات جناب برد بیشتر هزلیات است تا سخنانی که از یک دیلمات کارکشته و منطقی انتظارش میرود. آیا دولت دستراستی ائتلافی انگلستان توجیهات یا دلایل یا بهانههای کمتری نسبت به کانادا دارد یا علاقه خاصی به حکومت ایران که چنین مسیری را در پیش گرفته است؟
همه رفتارهای تلخکوار وزیر به کنار، ماجرای اطلاعیهخوانی او در یکشنبه ۲۴ نوامبر در وضعیتی که به نظر میرسید جناب برد حتی در حد دولتهای دست دوم منطقه هم در جریان هماهنگیهای قبلی میان ایران و دولتهای جهانی قرار نگرفته بوده و یا شاید بعد از نوشخواری مرسوم شنبهشبها هنوز در گیجی به سر میبرده برای هر کانادایی میتوانست آزاردهنده باشد؛ زمانیکه او بدون توجه با آنچه در قالب توافق موقت ایران با ۶ قدرت جهانی در جریان است، مرتبا بر مواردی تاکید میکرد که همه میدانند هیچ تاثیری بر دولت ایران ندارد اما کماکان میتواند برای ساکنان ایرانی-کانادایی کانادا و عزیزانشان در ایران مسئلهساز و حتی حکم نوعی مجازات باشد.
از همه آنها که در فاصله حدود دو سال گذشته تا کنون مرتبا منتقدین نسبت به سیاستهای ناپخته و ضدحقوق بشری کانادا در قبال ایرانیان را محکوم کرده و حتی متهم به ساخت و پاخت با حکومت ایران میکردند میخواهم یک بار دیگر تنها به فهرست رفتار دولت کانادا در برابر بخش عظیمی از ساکنان این کشور، به قولهای عمل نشده، وعدههای خلاف واقعشده، موانع مرتبا تشدید شده و بیمسئولیتی در برابر آشکار شدن نتایج مخرب تصمیمات قبلی توجه کنند و مشخص کنند که از کجای این فهرست سیاه، چهره یک دولت پاسخگو، مسئولیتشناس و محترمشمارنده ارزشهای انسانی هویدا است؟
– دولت هارپر از طریق آقایان کنی و برد مرتبا وعدههایی در مورد تسهیل مشکلات ایرانیان دادهاند (دریافت محمولههای پستی در ایران، اعلام شماره حساب برای انجام امور کنسولی در داخل ایران، سرعتبخشیدن به صدور ویزا در صورت انتقال به آنکارا…) که یا اصلا به آنها عمل نشده یا کوتاهمدتی بعد از اجرا تعطیل شدهاند؛
– این دولت تا این لحظه هیچ اقدام موثری برای رفع مشکلاتی که اعلام تحریمهای کانادا بر علیه ایران برای شهروندان کانادایی پدید آورده از جمله رفتار موسسات مالی چون TD و یا تسهیل در انتقال کمکهای بشردوستانه انجام نداده است درحالیکه به اعتقاد حقوقدانان خیلی پیش از این میتوانست با صدور یک دستورالعمل اجرایی و روشن از بروز این مشکلات جلوگیری کند؛
– این دولت خارج از چارچوبهای مورد پذیرش جهانی به بهانه داشتن سیاستهای مستقل به تنها حامی سیاستهای یکجانبه اسراییل – بلکه به دنبالهروی این کشور- در خاورمیانه مبدل شده و جایگاه ویژه کانادا در حال و فصل مناقشات مختلف جهانی و منطقهای در گذشته را به عنوان یک کشور صلحطلب، مستقل از سیاستهای قدرتهای جهانی و مدافع حقوق محرومان به دلیل همین رفتار به شدت تضعیف کرده است؛
– دیگر بر کسی پوشیده نیست که دولت محافظهکار هارپر آن زمان که منافعش ایجاب میکرده نه تنها با دولت قبلی ایران روابط گرم و بدهبستانهای فراوان داشته بلکه در زمان حضور دست راست رییس جمهور سابق ایران در کانادا، هیچگونه مانعی بر سر برنامههای گسترده سیاسی وی ایجاد نکرده (اگر چه منطقیتر آن است که بگوییم از هیچ کوششی برای تسهیل ارتباطات وی حداقل با جامعه ایرانیان کانادا دریغ نکرده است)؛
– برخلاف ادعاهای مکرر در مورد اینکه با دولت ایران به دلیل فقدان روند دموکراتیک و انتخابات سالم و یا موضوعات حقوق بشری مسئله دارد در برابر دیگرانی چون کشورهای عرب خلیج فارس که احترام به روندهای دموکراتیک و رعایت حقوق بشر در مورد آنها بیشتر به شوخیهای سیاه و تلخ شبیه است کاملا خنثی و حتی پیشتیبانیکننده عمل شده است. فقط کافیست تا مصاحبه سفیر کانادا در عربستان (کشوری که هنوز در آن سیستم دادگاهی مدرن حتی بهصورت ظاهری شکل نگرفته و محکومان همچنان به وسیله شمشیر، گردن زده میشوند، سینما و تولید فیلم ممنوع است، زنان حق رانندگی و انجام دهها کار دیگر بدون اجازه مردانشان را ندارند، در هیچسطحی روندهای انتخاباتی برقرار نیست و…) در زمان اعتصاب دیپلماتهای کانادایی را مطالعه کنید تا تفاوت فاصله حرف و عمل و وجود استانداردهای دوگانه در ارتباط با دیگر کشورها بر سر موضوع دموکراسی و حقوق بشر را ببینید.
میتوان دهها مورد دیگر به این فهرست افزود اما تا همینجا هم مشخص است که وظیفه ما دستاندرکاران پرنیان هم به عنوان رسانه و هم به عنوان کسانیکه به اعتبار و آبروی کشورشان، کانادا اهمیت میدهند در برابر عاملان این دولت چیست؛ کسانیکه هیچ تفاوت عملکرد و روشی با سلاطین خاورمیانهای ندارند مگر اینکه روندهای قانونی و سیستمی جایی جلویشان را گرفته و دستشان را کوتاه کرده باشد. نتایج این زیادهخواهیها و سواستفاده از قدرت را میتوان در حجم اتهامات مربوط به فساد، تقلب، کلاهبرداری، پردهپوشی، قانونگریزی، مسئولیتناپذیری، دروغگویی و دهها مورد دیگر که هماکنون وابستگان فراوانی از این دولت بهویژه خود شخص نخست وزیر با آن دست به گریبان هستند، دید. آیا شما هم به وظایف خود به عنوان یک شهروند کانادایی واقف هستید؟
مجید بسطامی/سردبیر
ثبت دیدگاه