همیشه مشکلات به دلیل فقدان تواناییهای تکنیکی یا شرایط نامساعد جامعه پدید نمیآیند. حتی در زمانهایی که اوضاع کار برای عامه مردم و از جمله مهاجرین خوب است، متخصصینی هستند که در بازار کار کانادا موفق به یافتن شغل مناسب نمیشوند. معمولاً در این شرایط راحتترین کار این است که به زمین و زمان ایراد بگیریم اما به نظر میرسد این دسته از افراد باید چشم از شرایط پیرامونی بردارند و اندکی هم متوجه خود شوند.
مهمترین گروه از موانع
مهمترین مانع در عدم آمادگی برای ورود به بازار کار کانادا را در واقع باید در این دسته از موانع جستجو کرد. این دسته از موانع هستند که منجر به بروز بسیاری از موانع تکنیکی میشوند و اثر موانع بیرونی را تشدید میکنند. از کدام موانع سخن میگوییم؟ موانع درونی، موانع انگیزشی و موانع روحی.
مهاجری که تنها تعریفش از فرآیند مهاجرت تکمیل یک سری فرم و انتظار برای دریافت ویزا و پرواز به خارج از مرزهای ایران است و در واقع هیچ انگیزه واقعی، برنامه و طرح روشنی برای فرصتهایی که ممکن است در سرزمین جدید برایش حادث شود ندارد مسلم است که نه به تقویت زبان انگلیسی (یا فرانسه) اقدام میکند و نه مهارتهای شغلی خود را افزایش میدهد (تشدید موانع تکنیکی).
اگر از دلایل چنین فردی برای مهاجرت پرسش شود، در تحلیل نهایی یا با مجموعهای از پراکندهگوییها و غرولند از این و آن مواجه میشویم، یا در مییابیم اسیر موج شده (چون دوستان و افراد فامیلش مهاجرت کردهاند) و یا اسیر توهمات غیر واقعی از کشور مقصد (بهشت خارج در مقابل جهنم ایران!). او دوست دارد در کانادا به اندازه ایران (۲۰ دقیقه کار مفید در روز) و حتی کمتر از آن کار کند اما چند برابر ایران آنهم به دلار درآمد کسب کند! در حالیکه نه بر ضرورتهای شغلیاش تسلط دارد و نه برای جبران کمبودهایش میلی به تلاش دارد. مسلماً چنین کسی در کانادا موفق نخواهد بود خصوصاً اگر هر ماهه پول مفتی هم از ایران برسد و او به جای اینکه این پول را صرف سرمایهگذاری، ادامه تحصیل یا فراگیری یک حرفه یا شغل جدید کند، خرج مایحتاج ضروری زندگی (اگر رقمش کم باشد) یا ریخت و پاشهای غیر ضروری (اگر پول زیادی باشد) کند و به همین دلیل کم نیستند افرادی که با چنین پولهایی سالهاست در کانادا زندگی میکنند بدون آنکه قدمی جلوتر رفته باشند و حتی تواناییهای زبانی خود را افزایش داده باشند.
البته در کنار آنها دوستانشان پس از چند سال تحمل زحمت بیشتر و تحصیل یا تلاش برای ارتقا شغلی کم کم درآمد سالانه خود را افزایش دادهاند و در کنار آمیخته شدن با جامعه جدید از مزایای استانداردهای بالای زندگی در یک کشور پیشرفته بهره بردهاند.
دسته دیگر از این موانع به پادرهوایی در مورد اینجا یا آنجا ماندن باز میگردد. در میان ایرانیان مهاجر این چهار گروه قابل تمایز هستند:
- کسانیکه از روز اول قصد تحمل سختیها و پیمودن تدریجی پلههای موفقیت را دارند. آنها دیر یا زود مسیر را مییابند و با سختکوشی به نتیجه میرسند.
- کسانیکه ظرف کمتر از یک سال تکلیف خود را روشن میکنند و احساس میکنند زندگی در مهاجرت مناسب آنها نیست و به ایران باز میگردند. این دسته هم ضرر نمیکنند. درست است که سالهایی از عمر و سرمایه را از دست دادهاند اما منفعت هنگفتی کسب کردهاند: دریافتهاند که برای زندگی در غربت ساخته نشدهاند و لذا با انگیزهای تازه به زندگی خود در ایران مسیر جدیدی میدهند.
- کسانیکه از اول بنای بر دریافت پاسپورت و بازگشت به کشور را دارند. این گروه که عمدتاً الزامات قانونی را هم رعایت نمیکنند میخواهند از عنوان شهروندی یک کشور جهان اول برای بهبود امور زندگی خود در ایران بهره ببرند و نهایتاً اینکه فرصتهایی را برای فرزندانشان و یا سایر اعضا خانواده فراهم آورند. این عده هم ضرر نمیکنند. سرمایهگذاری انجام میدهند و سود آن را کسب میکنند.
- اما گروه چهارم که متضرران اصلی از فرآیند مهاجرت هستند کسانیاند که به رغم سالها زندگی در کانادا کماکان پا درهوا ماندهاند.
این افراد در هر کشور که هستند فقط مشکلات آنجا و محاسن کشور دیگر را میبینند. در کانادا که هستند، «ایران کشور خوبی برای کسب درآمد است، همه پول پارو میکنند، کسی مجبور نیست کار کند … و در کانادا نظام بردهداری نوین حاکم است، کاناداییهای سفید همه نژادپرستند، با مهاجرین مثل حیوان برخورد میشود…». به محض اینکه پایشان به ایران برسد: «ایران روز به روز جهنمتر میشود، مردم همه با هم دشمنند، در هیچ جا به مراجعین احترام گذاشته نمیشود، پارتیبازی و فساد و آلودگی و ترافیک بیداد میکند … درحالیکه در کانادا همه چیز مرتب و منظم است، به هر جایی که میروی با رفتار احترامامیز مواجه میشوی، شفافیت حداکثر و دسترسی به اطلاعات بسیار اسان است…». مسئله این نیست که چقدر این گفتهها درست است و تا چه میزان اغراق در آنها دیده میشود. حتی مسئله این نیست که بخشی از محاسنی که در مورد مثلاً مزایای زندگی در ایران توسط این افراد بزرگنمایی میشود (مثل کار کم و راحت و امکان کسب درآمدهای یک شبه و زیاد) حاصل همان چیزیهایی است که از آن انتقاد میشود (بینظمی و عدم رعایت قانون، فقدان شفافیت اقتصادی، فقدان احترام به ارباب رجوع …). آنچه مهم است پیامدهای روحی و روانی و تاثیراتی است که نگاه این چنینی به جهان پیرامونی در ذهن و درون افراد پدید میآورد. تاثیراتی کاملاً مخرب که میل به برنامهریزی و پیشرفت را از فرد میگیرد و او را به موجودی بهانهگیر و منتقدی تخریبگر که هیچ عنصر سازندهای در او باقی نمانده، تبدیل میکند. کسانیکه سالهاست میخواهند بازگردند و هیچ فعالیت مهمی را آغاز نمیکنند چون فکر میکنند باید برگردند و این باید سالهاست که اتفاق نیافتاده است.
آسیبپذیرترین افراد این گروه کسانی هستند که امکانات اقتصادی آنها امکان تحرک و جابجایی زیاد برایشان فراهم میکند. کسانیکه مرتباً در حرکتند و پس از اندکی دوباره تصمیم به رفتن میگیرند و در محل جدید، روز از نو و روزی از نو. پس از سالها اگر فرصتی برای نگاه به گذشته پیدا کنند درمییابند که تمام این سالها را به اتلاف منابع و امکانات گذراندهاند. نه در ایران چیزی بر خود افزودند و نه در کانادا. چنین افرادی حتی اگر به واسطه همان امکانات اقتصادی و انواع رانتهای موجود، از نظر مالی هم رشد کنند، از زندگی خود احساس رضایت نخواهند کرد.
همه این عوامل سبب میشوند که در میان ایرانیان با افرادی روبرو شویم که از موقعیت شغلی خود راضی نیستند. مواردی که شاید تعدادشان زیاد نباشد اما آن قدر هست که برای ما زنگ خطر را به صدا درآورد.
راه حل خاصی نمیتوان برای این نوع آسیبها معرفی کرد غیر از اینکه این افراد را از نتیجه اینگونه زندگی کردن و تبعات منفی آن مطلع ساخت. بخش عمدهای از این مسائل را هم باید قبل از آغاز فرآیند مهاجرت و چه بسا در زمان تصمیمگیری اولیه برای آغاز این فرآیند مورد توجه قرار داد. اینجاست که نقش مشاورین مهاجرت برای معرفی دقیق موضوع مهاجرت افزایش مییابد.
به یاد داشته باشیم کسانی که بتوانند بر موانع درونی غلبه کنند دیر یا زود بر سایر موانع فایق خواهند آمد اما کسانیکه هنوز با آنها دست به گریبان هستند به موانع دیگر نیز فرصت عرضاندام و تاثیرگذاری مداوم میدهند.
آنچه تاکنون بیان شد اشاره به موانع موجود بر سر راه تمامی مهاجرین در دستیابی به کار مناسب در کانادا با تمرکز و ارائه مصادیق در مورد ایرانیان بود اما در مطلب بعدی به برخی عادات و خلقیات خاص ایرانیان که موجب افزایش آمار بیکاری در میان آنها شده میپردازیم.
ثبت دیدگاه