موفقیت در کانادا – بخش سوم: دوره درمان
24 اکتبر 2009 - 0:42
بازدید 267
10

  مجید بسطامی   در این مجموعه از پست‌ها به این پرسش آشکار و پنهان همه علاقه‌مندان به مهاجرت به کانادا پاسخ می‌دهم که «آیا در کانادا موفق خواهیم شد؟» پاسخ‌‌ها به تعداد افرادی که در این زمینه نظری دارند متفاوت است. من تجارب و دیدگاه‌های شخصی خود را مکتوب می‌کنم؛ شاید دیگران هم چنین […]

ارسال توسط :
پ
پ

 

مجید بسطامی

 

در این مجموعه از پست‌ها به این پرسش آشکار و پنهان همه علاقه‌مندان به مهاجرت به کانادا پاسخ می‌دهم که «آیا در کانادا موفق خواهیم شد؟» پاسخ‌‌ها به تعداد افرادی که در این زمینه نظری دارند متفاوت است. من تجارب و دیدگاه‌های شخصی خود را مکتوب می‌کنم؛ شاید دیگران هم چنین کنند تا در مجموع به پاسخ جامعی درباره این پرسش مهم دست یابیم.

 این مقاله از سوی تیم نویسندگان شرکت خدمات مهاجرتی کنپارس به مدیریت آقای دکتر مختاری تهیه شده و در سایت www.parscanada.com منتشر شده است. انتشار آن در دیگر وب سایتها تنها با ذکر منبع مجاز است. تقاضا داریم موارد تخلف را از طریق ایمیل [email protected]  به اطلاع ما برسانید. برای اقدام به مهاجرت از طریق نیروی متخصص، سرمایه گذاری و هر گونه روش دیگر با دفاتر شرکت کنپارس تماس بگیرید.

 

تاکنون به این نکته اشاره شده که شرط لازم هرگونه موفقیتی در کانادا برای ما مهاجران صبر و استقامت است و قطار موفقیت تنها بر این ریل به مقصد می‌رسد. سپس در ادامه با اشاره به سریالی تلویزیونی به سراغ مجموعه عواملی رفتیم که سد راه موفقیت ماست و برای رفع آنها نیازمند گذراندن یک «دوره درمان» هستیم. منظور از این دوره درمان چیست؟

 

همه ما فهرستی از اعتراضات روزانه، هفتگی و ماهانه داریم؛ چیزهایی که خوره روحی هر روزه ما شده‌اند؛ مواردی برای غرغر کردن، گله کردن و حرص خوردن. مواردی که در آنها احساس می‌کنیم به حقوق ما تجاوز می‌شود، احترام ما حفظ نمی‌شود و در یک کلام رفتاری غیرفرهنگی و غیرمتمدنانه با ما می‌شود. اکثریت قریب به اتفاق این موارد هم هیچ ارتباط مستقیمی به شرایط سیاسی ندارد و به مناسبات جاری و روزمره بین خود ما مرتبط است.

 

شما می‌توانید با اندکی تمرکز صفحات این فهرست را روی کاغذ بیاورید:

آیا امروز که برای سوار شدن به تاکسی اقدام کردید دیگران حقوق شما را رعایت کردند؟

در صف بانک چطور؟

آیا کارهای اداری شما در روال منطقی جریان دارد؟ آیا روند ارتقاء شغلی و دریافت حقوق و مزایا بدون دردسر و بر مبنای روال قانونی انجام می‌شود؟

آیا مشتریان یا مراجعین امروز شما رفتاری محترمانه و به دور از عصبانیت و پرخاش با شما داشتند؟

کارشناس فلان برنامه تلویزیونی با اعصاب شما کلنجار نمی‌رفت؟

دوست شما به موقع سر قرار حاضر شد؟

 

واضح است که پاسخ به بسیاری از این پرسش‌ها متاسفانه خوشایند نیستند. حالا در کنار این لیست می‌توان لیست دیگری را از زاویه مخالف فراهم کرد:

آیا شما امروز در زمان سوار شدن به تاکسی حقوق دیگران را رعایت کردید؟ در صف بانک چطور؟

آیا سر قرار با دوست‌تان به موقع حاضر شدید؟

 

اگر منصف باشید اعتراف خواهید کرد که کارنامه روابط اجتماعی و حرفه‌ای شما نیز چندان درخشان نیست. البته شما به خود حق می‌دهید که چنین کنید «چون اگر چنین نباشید کارهایتان سامان نمی‌یابد.» همین شیوه نگاه به امور است که ما را در زنجیره‌ای از ناکارآمدی اسیر کرده و روابط شخصی و اجتماعی ما را به سمت پرخاش‌گری، بی‌اعتمادی و سوءتفاهم سوق داده است.

 

بدین سان هدف‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های ما هم آسیب دیده و بر مبنای همین شیوه اندیشه و عمل‌مان نزول کرده است. از وقت‌شناسی می‌گوییم اما هیچ کارمان را سروقت انجام نمی‌دهیم اما در کمال تعجب اگر کسی چنین باشد مسخره‌اش می‌کنیم یا فشار می‌آوریم که این قدر عصا قورت داده و سخت‌گیر نباشد. از بی‌حرمتی و بی‌عدالتی در بانک‌ها می‌نالیم اما اگر همین سیستم بانکی دستگاه‌های ثبت نوبت و ارائه شماره در بانک تعبیه کند ما با گرفتن تعدادی زیاد شماره و دادن آن به آدم‌هایی که دیرتر آمده‌اند (در واقع با ضایع کردن نوبت در صف ماندگان) در جهت ناکارآمد کردن این تدبیر و تداوم بی‌عدالتی قبلی از هیچ اقدامی کوتاهی نمی‌کنیم و جالب است که در این میدان قشر فرهیخته‌تر و تحصیل کرده تمایل فراوانی به پیشتازی دارد!

 

اگر بر نیاز به دوره درمان تاکید می‌کنم منظور دورانی است که یک مهاجر ایرانی باید هم اندیشه، هم عادات و هم عملکرد خود را مورد تجدید نظر و ارزیابی قرار دهد. نمی‌توان در جامعه‌ای که وقت‌شناسی، احترام به یکدیگر، انجام کامل و دقیق مسئولیت‌ها، کار و تلاش زیاد، رقابت سالم و رعایت قوانین و مقررات یک رفتار عادی و معمولی شهروندان محسوب می‌شود، مسیری مخالف طی کرد و انتظار موفقیت داشت. 

 

تقریباً همه ما به این بازسازی روحی، فکری و عملی نیاز مبرم داریم. برخی که آلوده‌ترند (خصوصاً اگر آن آلودگی‌ها در ایران برایشان منافعی هم به همراه داشته باشد) دوره درمان طولانی‌تر و دردناک‌تری را باید انتظار بکشند اما به هر حال هیچ‌کس را از آن گریزی نیست. عادات و خلقیات امروز ما برای یک زندگی موفق در هزاره سوم ساخته نشده است و چه بسا حتی به درد دو هزاره قبلی هم نمی‌خورده است. اما اگر به درستی نگاه کنیم می‌توانیم خلقیات و عاداتی را در خود شناسایی کنیم که پس از این دوره درمان موتور موفقیت ما خواهند شد.

 

ما در کشور جدید و در شرایط جدید معمولاً به سه گروه تقسیم می‌شویم. گروهی از ما می‌خواهیم که همه آن عادات نامناسب را با خود حفظ کنیم. بی‌برنامه، بی‌اراده، وقت‌ناشناس، سطحی‌نگر و دهن‌بین، فرصت‌طلب و راحت‌طلب و…باشیم و در عین حال از همه مزایا و مواهب کشور جدید برخوردار شویم. چنین امری محال است چون آنچه کشورهای پیشرفته امروز را پیشرفته کرده همان‌هایی است که این گروه از آن گریزان هستند.

 

گروه دوم با ورود به جهان جدید همه موفقیت را در رها کردن هرچه بوده‌اند می‌بینند. سعی می‌کنند الگوهای شخصی و خانوادگی خود را هر روز بیشتر به آنچه دیگران انجام می‌دهند نزدیک کنند و بدین ترتیب فاصله آنها هر روز با گذشته‌هایشان بیشتر می‌شود.

 این مقاله از سوی تیم نویسندگان شرکت خدمات مهاجرتی کنپارس به مدیریت آقای دکتر مختاری تهیه شده و در سایت www.parscanada.com منتشر شده است. انتشار آن در دیگر وب سایتها تنها با ذکر منبع مجاز است. تقاضا داریم موارد تخلف را از طریق ایمیل [email protected]  به اطلاع ما برسانید. برای اقدام به مهاجرت از طریق نیروی متخصص، سرمایه گذاری و هر گونه روش دیگر با دفاتر شرکت کنپارس تماس بگیرید.

 

اما گروه سوم کسانی هستند که به ضعف‌ها و کمبودهای خود در کنار قوت‌ها و داشته‌هایشان واقفند یا پس از سکونت در سرزمین جدید آنها را شناسایی می‌کنند. تلاش این عده این است که با یک بازسازی و بازپروری هرچقدر هم که قرار است اساسی و بنیانی باشد با حفظ ریشه‌ها و جوانب مثبت، خود را بر روی ریل موفقیت بیاورند. اتفاقاً کانادا به دلیل بافت خاص جمعیتی و سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی خود برای انجام چنین کاری از بسیاری از کشورهای دیگر جهان، جای بسیار بهتری است اما مهم این است که ما مهاجرین اراده این بازسازی را در خود تقویت کرده و آن را به اولویت شماره یک خود تبدیل کنیم.

 

اجازه دهید دوباره به همان برنامه تلویزیونی Love it or List it بازگردیم. مسیر برنامه‌سازی و فرم پیشرفت قصه به گونه‌ای است که برای ما مخاطب برنامه، موفقیت هیلاری خانم مهم‌تر از دیوید خان است. در واقع، هیلاری که تلاش می‌کند خانواده‌ها را به ماندن در شرایط بهتر در همان خانه سابق ترغیب کند قهرمان ماجرا و دیوید که به صاحبخانه‌ها راحت‌ترین راه را پیشنهاد می‌دهد (فروش و رهاکردن همه آنچه داشته‌اند و برای آن زحمت کشیده‌اند) ضدقهرمان است. هیلاری می‌خواهد به آنها یادآوری کند که این خانه مکان خاطرات تلخ و شیرین آنهاست و نباید به راحتی فراموشش کنند. در پایان البته هر کدام که شکست بخورد باید دیگری را میهمان کند اما خود دیوید هم در زمان‌هایی که بازنده است درخششی در چشمانش دارد که در زمان پیروزی نیست. 

 

 این مقاله از سوی تیم نویسندگان شرکت خدمات مهاجرتی کنپارس به مدیریت آقای دکتر مختاری تهیه شده و در سایت www.parscanada.com منتشر شده است. انتشار آن در دیگر وب سایتها تنها با ذکر منبع مجاز است. تقاضا داریم موارد تخلف را از طریق ایمیل [email protected]  به اطلاع ما برسانید. برای اقدام به مهاجرت از طریق نیروی متخصص، سرمایه گذاری و هر گونه روش دیگر با دفاتر شرکت کنپارس تماس بگیرید.

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar