قسمت دوم – ۱۵ خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازه‌وارد
25 ژانویه 2017 - 0:00
بازدید 359
12

چون برخی خواسته اند زودتر مطالب ادامه یابد و دوستی هم توصیه کرده بودند خلاصه بنویسم تعداد موارد را کمتر کردم اما فاصله انتشار را کوتاه تر کردم. اگر توضیحات هم چنان مفصل به نظر می رسد شما بگذارید به حساب اینکه شاید برخی در این باره کمتر بدانند و نیازمند وضوح بیشتر هستند. تجربه […]

ارسال توسط :
پ
پ

چون برخی خواسته اند زودتر مطالب ادامه یابد و دوستی هم توصیه کرده بودند خلاصه بنویسم تعداد موارد را کمتر کردم اما فاصله انتشار را کوتاه تر کردم. اگر توضیحات هم چنان مفصل به نظر می رسد شما بگذارید به حساب اینکه شاید برخی در این باره کمتر بدانند و نیازمند وضوح بیشتر هستند. تجربه من نشان داده که واقعا چنین است.

خطای ششم: سرزنش دیگران به دلیل خطاهای خود

ما از جامعه و فرهنگی می آییم که عادت قدیمی و تاریخی در ملامت کردن دیگران به دلیل تصمیمات خود دارد؛ حالا ممکن است مقصر از نظر ما چرخ گردون باشد یا رژیم سیاسی حاکم یا پدر مستبد یا همسر خودخواه یا رفیق نامرد و یا …و همه منهای قطعا یک نفر: خود ما. این رویه در کانادا هم ادامه می یابد و رژیم نژادپرست، سرمایه داری زالوصفت، کارفرمای خون آشام، کامیونیتی ضعیف کش، دوستان بی معرفت …می شوند مقصران اصلی. شکی نیست که همه این صفات در مورد دیگران کمی تا قسمتی می توانند درست باشند و شما می توانید نشانه ها و مدارکی دال بر صحت ادعای خود نشان دهید اما سوال اینجاست که جایگاه خود فرد در این میان کجاست؟ چطور می شود که در همین جامعه و با همین شرایط به قولی ناعادلانه و بد و نیازمند سرزنش، عده ای بسیار موفق می شوند؟ جستجو برای یافتن پاسخ به این سوال نیازمند قدری باور به خودانتقادی و آمادگی برای قبول مسئولیت های شکست و آموختن از آنهاست. کسی که به ضعف ها و تقصیرات خود باور ندارد مهم ترین فرصت که همان جبران ضعف ها و آموزش از آن قصور و تقصیرها است را از دست خواهد داد و محکوم به تکرار اشتباهات و شکست های بیشتر و چه بسا شدیدتر خواهد شد. شکست هایی که به مرور امکان جبران آنها هم از دست می رود.

خطای هفتم: تاکید بر ادامه تحصیل قبل از اثبات ضرورتش

«من می خواهم برای ادامه تحصیل به کانادا بیایم»، «در فلان تاریخ لندد می شوم و می خواهم هرچه سریع تر وارد رشته دکترای…شوم»، «من در انتظار دریافت ویزای مهاجرت هستم، می شود هم زمان برای ادامه تحصیل هم اقدام کنم و زودتر بیایم؟»…این ها فقط تعداد معدودی از ایمیل هایی است که پرسش گران یک فرض را بدیهی گرفته اند: باید حتما در کانادا ادامه تحصیل بدهند. همان طور که بارها گفته ایم و به اشکال گوناگون در مقالات و گفتگوهای مختلف در سایت منعکس شده، مهاجران باید از این عادت بد و دیدگاه نادرست در ایران که تنها مسیر کسب موفقیت را ادامه تحصیل در مدارج بالاتر می بیند، یا تحصیل در مقاطع بالاتر را متناسب با درامد و رتبه اجتماعی برتر می داند یا بدتر از آن، تحصیل را شغل فرض می کند فاصله بگیرند.

به احتمال زیاد شما به عنوان یک تازه وارد مجبور خواهید بود به شکلی ادامه تحصیل دهید حالا یا در یک مقطع بالاتر یا در دوره تکمیلی کالج و یا دوره های بریجینگ یا دوره تکمیلی برای اجازه شرکت در آزمون دریافت مجوز رشته و یا…بعد از آن هم تا آخر دوران شغلی خود که ممکن است بیش از دو دهه دیگر به درازا بکشد، ده ها بار دیگر به پشت میزهای درس یا دوره های آن لاین بازگردید تا اطلاعات و مهارت های خود را به روز نگه دارید اما در همه این تحصیلات یک هدف اساسی باید سرلوحه کار باشد: موفقیت و پیشرفت در بازار کار. همین هدف است که باید به شما بگوید آیا لازم است در ۳-۴ سال اول ورود به کانادا تحصیل کنید یا نه و اگر لازم است چقدر و در چه رشته ای. اینکه «از بچگی آرزو داشته ام تا…» یا «دوست دارم که در رشته …»، «یا همیشه آرزویم بوده تا…» و همه مواردی از این دست که به تحصیل به عنوان تفنن یا دل مشغولی رویاگونه نگاه می کنند مخصوص کسانی است که یا ارث فراوانی کسب کرده اند و یا بلیط لاتاری/بخت آزمایی برده اند و نمی دانند وقت و پول خود را چطور مصرف کنند. تازه در صورت کسب ثروت هایی از این نوع هم معلوم نیست ادامه تحصیل در یک مرکز رسمی آموزشی، بهترین انتخاب باشد!

خطای هشتم: هم نشینی با منفی بافان یا خیال بافان

مهاجران تازه وارد بیش از هر کس دیگری در معرض مواجهه با شکست خوردگان و غرزنندگان و از دنیا سیرشده ها هستند. تازه واردان معمولا دوستانی دارند که شبیه خود آنها یا شاید کمی زودتر، به کانادا آمده اند و به دلیل درگیربودن با مشکلات دوران تازه واردی، نگاهی تیره به همه چیز دارند؛ تازه واردان معمولا در مناطقی زندگی می کنند که افرادی نظیر خودشان در آنها زیاد هستند و مشاهده رفتارهای ناهنجار ناشی از گذشته های تلخ یا امروزه ی سخت در این مناطق امری عادی است؛ تازه واردان معمولا به کارهایی باید مشغول شوند که افرادی نظیر خودشان در آنها اکثریت دارند که زیر استانداردهای زندگی و شغلی قبلی خود فعالیت می کنند و عجیب نیست اگر در محیط کار بیش از هر چیز زمزمه های نفرین و ناله از ستمگری چرخ گردون بشنوند… مواجهه با این همه مسائل و نکات منفی ممکن است به مرور سبب افت انرژی و انگیزه در شما و ایجاد یاس و ناامیدی شود.

هرچقدر آماده تر به کانادا آمده باشید (که بخشی از آن، آمادگی اطلاعاتی است) بهتر می توانید با این موج منفی مقابله کنید چون مثلا می دانید که وجود چنین فشارهایی در بدو امر طبیعی است، انتظار طولانی برای دریافت مجوز شغلی طبیعی است، نیاز به کسب تجربه کاری در کانادا برای دست یابی به مشاغل بهتر طبیعی است، آغاز کردن از رتبه های پایین تر شغلی با درآمدهای کمتر طبیعی است و…در این صورت اجازه نخواهید داد که منفی بافی های دیگران شما را ناامید و خسته و دلشکسته کند.

اما هر چقدر هم از اوضاع و شرایط آگاهی و اطلاع دارید باز هم تلاش کنید حداقل تا زمانی که در کانادا مستقر نشده اید (معمولا ۳ تا ۵ سال اول) از چنین افرادی دوری کنید. مهم نیست آنها را قبلا چقدر می شناخته اید، مهم نیست چقدر در گذشته با شما رفیق بوده اند، مهم نیست اگر کسی از اعضا خانواده شما با عضوی از اعضا خانواده آنها روابط صمیمانه دارد و …همین که الان این افراد با نق زدن ها و تلخی کلامشان به یک مانع بزرگ بر سر اراده، امید و انگیزه های شما تبدیل شده اند دلیل کافی ست برای دور شدن از آنها هر چقدر هم که این دوری دشوار باشد. در آینده که وضعیت تثبیت شده تری یافتید و سخنان این چنینی بر روی افکار و انگیزه های شما تاثیر منفی باقی نگذاشت فرصت دارید تا دوباره این دوستی ها و آشنایی ها را اگر لازم است تجدید کنید. در آن زمان چه بسا دوست منفی نگر شما هم تغییرات زیادی کرده باشد و دوباره همان رفیق محبوب گذشته شده باشد.

البته در نقطه مقابل هم کسانی قرار دارند که خیلی زیاده از حد نسبت به همه چیز مثبت و امیدوار که نه، بلکه خیال باف هستند. کسی که به شما بگوید دریافت مجوز شغلی مثلا در رشته پزشکی در کانادا کار آسانی است و نیاز به بررسی زیادی ندارد یا به روز کردن آمادگی های زبانی دشواری خاصی ندارد و با زندگی در محیط کسب می شود و یا برای حل همه مشکلات مهاجرت فقط باید صبر کرد و زمان خرید و کار دیگری ضرورت ندارد و چه و چه،  به شما کمک نکرده بلکه با این خیال بافی انگیزه شما را برای تلاش بیشتر از بین برده است. متاسفانه کم نیستند کسانی که با آسان نشان دادن یا کم اهمیت نشان دادن موارد مهم و دشوار، به صورت نوعی مخدر برای تازه واردان عمل می کنند.

اینکه چطور در یابیم دوستی یکی از این دو نباشد به این بازمی گردد که چقدر در شما میل به ساختن، تلاش کردن و با صبر و برنامه ریزی کار کردن را برانگیزاند.

ادامه دارد

 

توجه: این مطلب پیش از این در تاریخ27  تیر 92 در همین وب سایت منتشر شده است

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar