در قسمت اول این نوشتار به معرفی واز-اُکسلید، یکی از موفقترین کارشناسان و مشاوران مالی در کانادا که خودش هم مهاجر است پرداختیم و دو توصیه از ۶ توصیه او به مهاجران، بهویژه تازهواردان را مطرح کردیم. در اینجا سایر موارد بیان شده است.
۳- شما میتوانید همه چیز داشته باشید اما نه به یکباره
به عنوان یک دختر جوان، واز-اُکسلید خودش قربانی افراطگرایی شده بود و این دقیقا همان مشکلی است که به عقیده او خیلی از تازهواردین به کانادا پس از مواجه شدن با وفور کالاها و اجناس دچارش میشوند. او در سال ۱۹۷۷ از جامائیکا به کانادا مهاجرت نمود، زمانی که با وجود تحریمهای اقتصادی تقریبا هیچ نوع وارداتی به کشور مبدا وجود نداشت. او میگوید: «واردات شکلات و آبنبات به جامائیکا وجود نداشت و وقتی که من به کانادا آمدم همه جا پر از شکلات بود و من از همه آنها میخوردم.» او با خنده میگوید: «یک مدل از این شکلاتها که بسیار مورد علاقه من بوده و کانادا صادراتاش به جامائیکا را ممنوع کرده بود، در بدو ورودم به اینجا یافتم و روزی شش عدد از آنها میخوردم که باعث شد مثل یک بالون چاق شوم.» این افراطگرایی که به راحتی به عادت تبدیل شده بود میبایست متوقف شود. او میگوید: «باید ترمزها را کشید.» به دست آوردن همه چیزهایی که ما آرزوی داشتنشان را داریم امکانپذیر است اما به یک عمر نیاز دارد، در کوتاهمدت این شمایید که میبایست تصمیم بگیرید که از داشتن بعضی چیزها در زندگی باید صرف نظر کرد تا به اولویتها دست یافت.
۴- خریدهایتان را پیشبینی کنید
به گفته واز مهاجرین در بدو ورود به خاک کانادا از مهارتهایی همچون برنامهریزی و آیندهنگری برخوردارند که متاسفانه آنها را به راحتی از دست میدهند: «مهاجران به این دلیل از قدرت پیشبینی بالا برخوردارند چرا که در کشور خود به راحتی نمیتوانند به آنچه میخواهند دست یابند، اما آنچه در عمل اتفاق میافتد مانند این است که کودکی را در یک فروشگاه پر از آبنبات رها کنیم و این دقیقا همان چیزی است که برای تازهواردین بهامریکای شمالی اتفاق میافتد.» او میافزاید: «گویی به محض ورود به یک باره حجم عظیمی ازخوراکیهای خوشمزه به سمت ما پرتاب میشود و توانایی آیندهنگری را از ما میرباید.» پیشنهادی که در این زمینه دارد این است که مهاجران در تصمیمگیریهایشان برای خرید هر کالایی دقت کرده و بخصوص در سالهای اولیه ورودشان به خوبی متوجه این مسئله باشند که بر روی چه مسائلی تمرکز کردهاند و سعی نمایند قدم به قدم این مراحل را پشت سر گذارند. او میگوید: «پسانداز کردن همواره کار کاملا درستی است و همیشه بر امر خرید اولویت دارد.»
۵- همیشه لیستی از هزینههایتان داشته باشید
واز-اُکسلید پولهایش را چگونه مدیریت مینماید؟ او همه چیز را در یک دفتر روزنامه [یک اصطلاح حسابداری که به دفتری گفته میشود که تمامی رویدادهای مالی یک بنگاه، به ترتیب زمانی در آن ثبت میشود.] ثبت میکند. او میگوید: «من همیشه میدانم چقدر پول در بانک دارم.» تمام افرادی که او در برنامه تلویزیونیاش به آنها مشاوره مالی میدهد در یک نکته مشترک هستند و آن اینکه هیچکدام از آنها نمیدانند با پولهایشان چکار میکنند. واز میگوید: «این افراد میگویند که واقعا نمیدانند چه اتفاقی برای پولهایشان میافتد؟» سپس با صدای بلند فریاد میآورد: «خب تمام هزینهها را یادداشت کنید!»
«موجودی فعلی حساب بانکیتان را در بالای هر صفحه از دفتر روزنامه خریدهایتان را یادداشت نمایید. هر بار که از کارت اعتباری یا کارت بانکیتان استفاده میکنید و یا چکی صادر مینمایید، آنرا از موجودیتان کم کنید و هرگاه پولی یا چکی دریافت میکنید آنرا به موجودیتان بیفزایید. به همین سادگی!»
۶- پولتان نشان دهنده خیلی چیزها در مورد شماست
واز-اُکسلید افراد مختلفی – از درآمد سالیانه ۲۰۰۰۰ دلار تا ۲۰۰۰۰۰ دلار- را طی برنامههایش راهنمایی مالی کرده است، ولی امیدوار است که این افراد متوجه این قضیه شده باشند که «میزان درآمد آنها نشاندهنده هیچ چیزی در مورد آنها نیست بلکه این چگونگی مدیریت پولشان است که بازگوکننده خیلی مسائل در مورد آنهاست.»
او با افتخار خاطر نشان میکند که کفش با طرح پوست پلنگیاش را از Payless ShoeSource خریده و ماشینی که سوار میشود یک دوج کاروان مدل ۲۰۰۶ است که ۲۰۵۰۰۰ کیلومتر راه رفته است. طبق گفتههای واز «برای من همه پولم فقط یک وسیله است. بسیاری از مردم عزت نفسشان وابسته به میزان درآمدشان است. آنها شان و مقامشان در میان جامعهشان را وابسته به نوع و مدل ماشینی که سوار میشوند یا خانهای که در آن زندگی میکنند و یا حتی نوع گرانیت پیشخوان آشپزخانهشان میدانند. به عقیده من این چیزها خارج از منطق و بیمعناست. مهمتر این است که بفهمید چه چیزهایی شما را خوشحال میکند……چه نوع کاری مناسب شماست، نیازهای اصلیتان چیست، بنابراین شما میتوانید ابتدا آنها را پوشش داده و بعد به بقیه خواستههایتان جامه عمل بپوشانید.»
متن کامل این نوشته را در این صفحه از وبسایت پرنیان و یا این صفحات از نسخه دیجیتالی شماره ۱۴ پرنیان ببینید.
ثبت دیدگاه