درحالیکه به غیر از اسراییل، کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و نومحافظهکاران امریکایی تقریبا همه کشورهای جهان از چارچوب اولیه توافق جامع 6 کشور طرف مذاکره با ایران در پنجشنبه دوم ایپریل 2015 استقبال کردهاند مسئولان سیاست خارجی کانادا کماکان بر مواضع مبهم خود پافشاری میکنند.
غروب پنجشنبه، James Bezan معاون پارلمانی وزیر دفاع و همچنین، Rob Nicholson وزیر خارجه کانادا در موضعگیریهای جداگانه نسبت به آخرین تحولات پدید آمده در مورد پرونده هستهای ایران عکسالعمل نشان دادند. بزان تاکید کرد کانادا تنها زمانی تحریمهای خود بر علیه ایران را برخواهد داشت که «این کشور در نهایت و با صداقت برنامه هستهای خود را غیرنظامی کند.» این درحالی است که تاکنون هیچ مرجع رسمی بینالمللی ادعایی دال بر نظامی بودن برنامه هستهای ایران نداشتهاند و تنها بر مواردی چون مشکوک بودن برخی فعالیتها و جلوگیری از تولید سلاح هستهای در آینده سخن گفتهاند درحالیکه این مقام کانادایی در ادامه ادعاهای فاقد استناد گذشته، بهگونهای سخن گفته که گویا نظامی بودن این برنامه قطعی است و ایران باید از این کار صرفنظر کند.
وزیر خارجه کانادا اما تلاش کرد موضع معتدلتری بگیرید و ضمن تشکر از تلاشهای 6 کشور طرف مذاکره با ایران این سخن را تکرار کرد که «ما این سیاست را تداوم میبخشیم که ایران را بر اساس رفتارش قضاوت کنیم نه گفتههایش.» مشکل در اینجاست که به نظر نمیرسد کانادا در برابر تغییر رفتارهای عملی ایران در این مقوله، از جمله از طریق پایبندی به توافقات انجام گرفته با 6 کشور، تغییر محسوسی در سیاستهایش داده باشد.
از زمانی که از حدود بیش از یک سال پیش، توافق اولیه بین ایران و 6 کشور به تصویب رسیده و مسیر حرکت به سمت یک توافق جامع آغاز شده کاملا آشکار است که کانادا سیاست خارجی روشن و مشخصی در مورد تحولات این پرونده ندارد و تنها تلاش می کند با نمایش نوعی اعتماد به نفس، شعارهای مبهم و غیرشفاف خود را تکرار کند. این درحالی است که در میان کشورهای گروه 8، کانادا تنها کشوری است که برخلاف عملکرد تمامی کشورهای غربی و همپیمانان استراتژیکش – منهای اسراییل که نمیتوان آن را یک همپیمان ریشهدار برای کانادا دانست- رفتار کرده است و درحالیکه حتی کشورهایی با سابقه طولانی تخاصم با حکومت ایران چون بریتانیا و امریکا اهداف و برنامه مشخصی را در مورد عکسالعمل متناسب با تغییر رفتار ایران اعلام کردهاند، سیاست خارجی کانادا در این مورد را میتوان تنها با واژگانی چون سردرگمی، تکرار و فقدان شفافیت و کارآمدی توصیف کرد.
برخی منتقدان این سیاست بر این عقیده هستند که دولت هارپر تحت تاثیر تحلیلهای غیردقیق و چه بسا ایدیولوژیک افراد و گروههایی در داخل و خارج از کانادا، حمله نظامی و جنگ با ایران را قطعی میپنداشته و با اقدامات تخاصمی بر علیه حکومت ایران از جمله اعلام تحریمها و بستن سفارت امید داشته بتواند چهرهای پیشرو و آیندهنگر از خود نشان دهد اما نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران و تغییر مسیر جنگ به مذاکره کاملا برخلاف این پیشبینی بوده و عملا این دولت را در وضعیت دشواری قرار داده است. از یکسو بازگشت از این مسیر و توجیه عملکرد چند سال گذشته- بهویژه بعد از آشکار شدن تناقضگوییها و بیصداقتی تعدادی از وزیران- درحالیکه هیچنوع دستاوردی برای رهبران کانادایی نداشته یک ضربه حیثیتی شدید است و از سوی دیگر تداوم این وضعیت هم روز به روز سختتر میشود و امید به شکست مذاکرات هم کمرنگتر؛ بدین ترتیب باید انتظار داشت که دولت هارپر در اولین فرصت ممکن که انتخابات پارلمانی کانادا میتواند یک نمونه از آن باشد سعی کند بهشکلی آبرومند از این مخمصه خلاصی یابد.
ثبت دیدگاه