یکی از مشکلات و دغدغههایی که گهگاه کارجویان ایرانی درباره آن اظهار نگرانی میکنند تنوع و پراکندگی مشاغل تجربه شده در گذشته است. مثلا کم نیستند افرادی با سابقه کار مهندسی فنی که در ساخت و ساز، خرید و فروش محصولات آرایشی و بهداشتی، بازاریابی کالاهای وارداتی، برنامهسازی تلویزیونی، مشاوره حرفهای و مواردی از این دست سابقه کار دارند و نمیدانند این سوابق را چطور در رزومه و یا وبسایتهایی نظیرLinked-in و مانند آن به شکلی منعکس کنند که انسجام شغلی را نشان دهد. به قول اینور آبیها چنین افرادی ممکن است jack of all trades (اصطلاحی با عبارت کلی jack of all trades, master of none که معادل همان «همهکاره، هیچکاره» در زبان فارسی است.) شناخته شوند.
مسئله تنوع شغلی کم یا بیش در همه جهان و همچنین کانادا وجود دارد اما شاید بنا به دلایلی از جمله محدود بودن رشتههای شغلی، بیعلاقگی افراد به اشتغال متناسب با تحصیلات، فقدان آینده روشن شغلی در خیلی از مشاغل و همچنین تمایل و عطش به کسب سریع ثروت بدون تمرکز بر روی یک تخصص حرفهای خاص (که معمولا نیازمند به از این شاخه به آن شاخه پریدن است) سبب شده تا شدت این موضوع در ایران بیشتر باشد و کاریابی ایرانیان در سایر نقاط جهان و از جمله کانادا دشوارتر.
اما آیا آدم چندکاره یا با تعریف مثبت، «همه فن حریف بودن» جای نگرانی دارد؟
این پرسش پاسخ سرراستی ندارد و به وضعیت پرسشگر وابسته است و اینکه این تنوع را چطور بتوان تفسیر کرد و چطور در قالب ابزارهای تبلیغات فردی عرضه کرد. یادمان باشد که رزومه (و ابزارهایی نظیر آن) وسیلهای است برای اینکه شما بتوانید تواناییها و مهارتهای خود را به کارفرما بفروشید؛ حالا اگر تنوع شغلی به گونهای باشد که سبب جذابتر شدن کالای عرضهشده (مهارتهای شما) شود خوب است و اگر برعکس، سبب ایجاد خدشه و صدمه خوردن به آن میشود یک ضعف است که باید چارهای برای آن اندیشید.
بخشی از چگونگی «تفسیر شدن» سابقه کاری شما بر عهده خود شماست اما بخشی دیگر و مهمتر در آن سوی میز اتفاق میافتد که دور از دسترس شما قرار دارد و بنابراین بسته به نظر خواننده رزومه شما (کارفرما، مسئول HR، مدیر بخشی که وظیفه گزینش اولیه کاندیداها برای مصاحبه را بر عهده دارد…) و دیدگاهها، نیازها و تجربههای این فرد ممکن است به عنوان نقاط قوت تفسیر شود و یا نقاط ضعف و این را نمیشود کاری کرد اما آنچه را که میشود چاره کرد بخش مربوط به شماست و حالا باید دید در این زمینه چه میشود کرد.
برگردیم به آن سوال کلیدی: «آیا آدم چندکاره یا همه فن حریف بودن جای نگرانی دارد؟»
دو نکته در تفسیر وضعیت تنوع شغلی شما اهمیت زیادی دارند. اول اینکه شما میخواهید برای چه شغلی تقاضا بدهید (یا به صورت کلیتر شما میخواهید در کانادا به عنوان متخصص در چه زمینهای شناخته شوید) و دوم اینکه مشاغلی که به آنها مشغول بودهاند تا چه میزان قابل دستهبندی زیر یک چتر (ولو چتری خیلی بزرگ!) هستند.
چرا نکته اول مهم است؟ چون بر اساس آن میتوان معلوم کرد که اصلا وضعیت شما دچار مشکل تنوع شغلی هست یا نه. کارفرمایان کانادایی معمولا به ده سال گذشته کاری شما توجه میکنند و بهویژه ۵ سال آخر برای آنها اهمیت کلیدی دارد پس اگر مثلا شما ۱۵ سال سابقه کار دارید که تقریبا ۵-۶ سال آخر آن دارای روند نسبتا تثبیت شدهای است که میخواهید همان را مسیر شغلی خود در کانادا معرفی کنید، نباید نگران آن سالهای پراکندهکاری گذشته باشید. اما اگر در ۶-۷ سال گذشته مرتبا از این شاخه به آن یکی رفتهاید ممکن است چنین تصویری در ذهن کارفرما پدید آید که فرد دمدمیمزاجی هستید و نمیتوانید در موسسه وی هم مدت زیادی حضور داشته باشید و احتمال زیادی دارد که در زمانی حساس، تصمیم به تعویض شغل بگیرید. هر چقدر شغلی که برای آن تقاضا میدهید تخصصیتر و برای کارفرما مهمتر باشد حساسیت روی سوابق شغلی شما هم بیشتر میشود پس از همینجا میتوان چنین نتیجه گرفت که تمرکز شما روی اصلاح رزومه باید بیشتر بر روی سالهای اخیر باشد تا مثلا ۱۵ سال پیش.
بنابر یک تفسیر ممکن، اگر پراکندگی شغلی متقاضی در سالهای دورتر باشد خودش میتواند یک قوت به حساب بیاید چون نشان میدهد فرد متقاضی، آدم تلاشگر و پرتحرکی بوده که به سادگی خود را اسیر یک موقعیت شغلی نکرده و برای رسیدن به آنچه مناسب خود میشناخته تلاش کرده است. اصولا بحث تغییر زمینه شغلی career transition در همینجا معنا پیدا میکند و امر مثبتی است.
نکته دوم یعنی قابل جمع بودن سوابق شغلی زیر یک چتر بزرگتر از این نظر اهمیت دارد که پراکندگی کاری یا تجربی، وقتی بتوان آن را زیر چتر بزرگتر متحد کرد نه تنها بد نیست بلکه بسیار خوب است البته به شرطی که در جای خوب و مناسبی خرج شود. مثلا در همان مثال گذشته اگر بفرض شما یک مهندس برق با سوابق فنی و حرفهای (طراحی و نصب و …) بودهاید که چند سالی را در ادامه در فعالیتهای بازاریابی و فروش محصولات مرتبط با همین رشته ادامه مسیر دادهاید و چه بسا در ادامه به فعالیتهای مشاورهای هم در این زمینه (یا زمینههای گستردهتر اما باز هم در فیلدهای صنعتی) رو آورده و شرکت خود را سراپا کردهاید و چه بسا سابقه مستندسازی فعالیتهای حرفهای حوزه خودتان را هم داشته باشید و…نه تنها پراکندگی و از این شاخ به آن شاخ شدن نیست بلکه نشان از روحیه پرتکاپویی دارد که تلاش کرده مهارتهای تخصصی سخت hard skill، مهارتهای نرم soft skills و مهارتهای انتقالپذیر transferable skills خود را بهبود بخشیده و در مشاغل مختلف مرتبط با هم بکار بگیرد.
البته اینکه میگویم باید این مجموعه را در جای خود بکار ببریم به این دلیل است که حتی در همین نکته به ظاهر مثبت هم نمیتوان حکم کلی داد. مثلا اگر در همان مثال مهندس برق، متقاضی بخواهد به عنوان طراح مدارها یا سیستمهای انتقال نیرو تقاضای کاری بدهد و رزومهاش هم چنان تنوعی را نشان دهد چندان نمیتواند به موفقیت رزومهاش امیدوار باشد چون رزومه به این اشاره دارد که وی الان یک متخصص ششدانگ در رشته تخصصی خودش نیست و با توجه به وقفههایی که به عنوان یک مهندس طراح تجربه کرده، نمیتواند به خوبی یک مهندس متمرکز بر روی همین موضوع کار کند اما اگر همین متقاضی بخواهد به عنوان متخصص بازاریابی یک شرکت برق و الکترونیک فعالیت کند شانس به مراتب بیشتری برای یافتن یک کار تخصصی خواهد داشت.
اما برای آنها که با چنین مسائلی روبرو هستند چه توصیههایی وجود دارد؟ در مطلب بعدی به آن خواهم پرداخت.
ثبت دیدگاه