با اعلام فهرست جدید و همچنین شرایط جدید پذیرش، مسیر ویزای نیروهای متخصص فدرال به دلایلی برای بسیاری بسته شده است. در پست قبل به مهمترین و سریعترین اقداماتی که علاقهمندان به مهاجرت باید انجام دهند پرداختیم. همچنین بیان شد که اکثر افراد باید به «روشهای جایگزین» بیاندیشند. اما قبل از اینکه این روشها مطرح شوند باید چند ابهام در مورد تغییرات اعلام شده روشن گردند.
اجازه دهید قبل از هر چیز به یک سوال ساده اما خیلی مهم بپردازیم؛ آیا معنای این محدودیتها این است که کانادا دیگر به جذب مهاجر نیازی ندارد یا به اندازه سابق نیاز ندارد؟
قطعا پاسخ به این پرسش منفی است. تمام حقایق بازار کار کانادا و چشماندازهای سه دهه آینده این کشور که توسط متخصصین با گرایشهای علمی، اجتماعی و سیاسی متفاوتی ترسیم و از سوی دولت دنبال میشوند بر این نکته تاکید دارند که کانادا باید همچنان سیاستهای جذب جمعیت از خارج از خاکهایش را با قدرت ادامه دهد. در واقع شاید این تنها موردی باشد که طیف بسیار متنوع مخالفان سیاستهای فعلی مهاجرت کانادا بر آن اتفاق نظر دارند.
حتی آنهایی که اتخاذ سیاستهای تشویقی برای تمایل بیشتر زوجهای جوان کانادایی به بچهدار شدن را راه بهتر، مطمئنتر و کمهزینهتری برای دولت و کشور میدانند با ادامه دادن و حتی تقویت سیاستهای مهاجرپذیری کانادا مخالفتی ندارند و به ویژه توصیه میکنند که دولت باید چنین حرکتهایی را با سرعت و قوت بیش از گذشته دنبال کند اما استدلالشان این است که این سیاستها به تنهایی نمیتوانند مشکلات جمعیتی کانادا در ۳۰ سال آینده را رفع کند.
یک دلیل واضح دیگر مبنی بر اینکه معنای این تغییر سیاستها، کاهش در تعداد مهاجرین نیست، این است که خود وزیر در توجیه دلیل تدوین این سیاستهای جدید در بدو امر به تعهد افزایش مهاجران در سال جدید و تلاش دولت برای رسیدن به حداکثر برنامه ممکن تاکید دارد. پس مسئله اصلی این نیست.
پرسش یا ابهام دوم، آیا کانادا میخواهد سیاستهای قدیمی مبتنی بر جمعبندی امتیازات متقاضی مهاجرت را کنار بگذارد و حرکت فعلی گام بلندی در این جهت است؟
این پرسشی است که به سادگی نمیتوان به آن پاسخ داد. دلایلی میتوان در تقویت این گمان و دلایلی دیگر در تضعیف آن آورد اما آنچه که در آن تردیدی نیست این است که دولت سیاستهای قدیمی را دیگر کارا نمیداند و میخواهد روشهای دیگری را جستجو کند اما اینکه آیا دقیقا میداند میخواهد چگونه این کار را انجام دهد چندان روشن نیست.
واضح است که اگر دولت همین سیاست فعلی را که مبتنی است بر افزایش کل تعداد مهاجرین پذیرفتهشده اما محدود کردن پروندههای جدید ادامه دهد با توجه به ریزش طبیعی تعدادی از درخواستهای قدیمی، در مدت حدود ۴ تا ۵ سال به وضعیتی میرسد که صفهای انتظار بسیار کوتاه میشوند و تعداد درخواستهای مورد قبول، کمتر از ظرفیتهای مورد نیاز بازار خواهد شد و لذا مجددا باید در سقف تعداد افرادی که درخواست انها پذیرفته میشود تغییرات جدی اتفاق بیافتد تا بتواند حداقل، نیازهای ضروری بازار رو به گسترش را تامین کند. مگر اینکه در این فاصله تغییرات جدی در سیستم امتیازبندی به وقوع بپیوندد و یا مسیرهای رقیب معرفی شوند.
سوال سوم، آیا میتوان به امید وقوع تغییرات جدی لیست در سال بعد و اضافه شدن رشته تخصصی ما، منتظر ماند؟
این احتمال بعید است. واقعیت این است که اگر دولت بخواهد همین سیستم را ادامه دهد تفاوت جدی بین پروندههای قدیمی و جدید از نظر رفع نیازهای بازار کار وجود ندارد. همه میدانند که از هیچ کدام از این دو نوع روش نیازهای خیلی ضروری و سریع بازار تامین نمیشود.
مثلا پزشکانی که از فهرست قدیم وارد سیستم میشوند و پزشکان از سیستم جدید به هر حال باید مسیر رسمی مشخصی را برای ورود به بازار طی کنند. حتی متخصصین مشاغل عادی و فاقد مسیر رسمی، از نظر اینکه بسته به تواناییهای خود باید دوره زمانی نسبتاً مشخصی را طی کنند تفاوتی با متخصصین پزشکی ندارند. پس علت اعلام برخی مشاغل تحت عنوان فهرست ۳۸ یا ۲۹ شغله، در واقع اطمینان از این است که در درازمدت و با اعمال این محدودیتها، بازار کار از نظر ورود مهاجران دچار خلا نمیشود.
یا مثلا نیاز کانادا به پرستار برای دو دهه آینده خیلی زیاد است حال با اعلام این رشته در فهرست مورد نیاز، کشور مطمئن است که پرستاران منتظر در صف در حدی هستند که نیاز درازمدت کشور را تامین کنند. معنای این سخنان این است که اگر واقعا هدف فعلی دولت کوتاه کردن صف و انتخاب گزینشی مشاغل باشد حداقل تا ۵ سال آینده این تصمیم جدید تغییر جدی نکند و لذا حتی میتوان بر اساس ارزیابی نیازهای مهم بازار، فهرست مشاغل مورد نیاز سالهای بعد را تا حدودی حدس زد اما به هر حال نمیتوان به امید اینکه این تغییرات خیلی شدید باشد یا اینکه حتما اسم رشته تخصصی من به آن اضافه خواهد شد، یک گوشه به انتظار نشست.
لذا برای کسانی که شغلشان از اولویتهای رده اول و دوم کانادا در دو دهه آینده نیست امید زیادی برای ورود به لیست و بهرهگیری از شرایط این نوع از ویزای فدرال متصور نیست. دیگران هم که احتمال نیاز بازار به تخصص آنها زیاد است باید گوش به زنگ و آماده باشند تا وقتی دروازهها به طور موقت باز شدند سریع وارد صف گردند. این آمادگی هم معانی گوناگونی دارد که بعدا به آن میپردازیم.
در واقع، تنها حسن این روش این است که به مرور کسانی که در امسال و سالهای بعد وارد لیست میشوند میتوانند از کوتاه بودن زمان انتظار خود اطمینان داشته باشند و وضعیت آنها نظیر افراد منتظر در لیست قدیم نخواهد بود که در این فاصله ۶ یا ۷ ساله انتظار، چند بار شغل عوض کردهاند و احتمالا دو-سه نفر به اعضا خانوادهاشان اضافه شده است.
سوال چهارم، اصلا هدف دولت از انجام این تغییرات جدی چیست؟
همانطور که پیشتر بیان شد یک هدف کوتاهمدت دارد که کوتاهکردن صف انتظار است اما هدف بلندتر دولت این است که نیروهای متخصص کاملا بر اساس نیازهای بازار کار کانادا گزینش و در کوتاهترین زمان وارد این بازار شوند. از این نظر نگاه دولت به مقوله مهاجرپذیری با دهههای گذشته تفاوت جدی کرده است.
در آن دههها اولویت اول، افزایش یا حداقل حفظ جمعیت کانادا بود که باید با ورود تعدادی مهاجر تامین میشد. البته دولت نمیخواست این کار را به هر بهایی انجام دهد و لذا در جستجوی افراد سالم، توانمند، متخصص و تحصیلکرده بود. چون سرجمع این جمعیت مهم بود، اینکه اینها دیرتر یا زودتر میآمدند یا در موقع ورود چقدر متناسب با بازار کار بودند از اولویتهای دولت نبود.
اما در حال حاضر و خصوصا به دلیل بحرانهای جدی در پیش رو به دلیل پیری جمعیت و احتمال خالی ماندن ظرفیتهای بازار در برخی حوزههای کلیدی (که اگر برای آن برنامه مدونی تدارک و اجرا نشود به افت استانداردهای زندگی در کانادا منجر میشود،) دولت جهتگیری خود را به سمت ورود سریع و کاملا متناسب مهاجرین با نیاز بازار کار تغییر داده است.
این واقعیت را در هر دو مورد تغییر مقررات در سال ۲۰۰۸ و تغییر اخیر میتوان دید. حالا دیگر برای کانادا مهم نیست که یک متقاضی مهاجرت چقدر آدم تحصیل کرده و متخصصی است بلکه بیشتر میخواهد بداند چقدر این فرد به کار بازار کار کانادا میخورد و چقدر برای ورود به این بازار آمادگی دارد.
سوال پنجم، آیا دولت همین روش را ادامه خواهد دارد؟
تقریباً به این سوال در پاسخ پرسش سوم پرداخته شد. همانطور که بیان شد عقبگرد به روشهای قبلی بسیار بعید است. واقعیت این است که سیستم قبلی حداقل از سال ۲۰۰۲ که سیستم جدید تدوین شد برای حدود یک دهه تجربه شده و حساب خود را پس داده است و نتیجه آن صفهای طولانی، فاصله زمانی طولانی بین درخواست اولیه و ورود مهاجر به کانادا، فقدان هماهنگی بین نیازهای بازار و تواناییهای متقاضیان، آمار بالای بیکاری در بین مهاجران، تغییر شغل بسیاری از آنها و مطالبی از این دست بوده است.
البته نباید کتمان کرد که همین سیستم در سالهای گذشته به هر حال یکی از بیشترین خدمتها را برای حل مشکلات کانادا کرده اما آیا این کفایت میکند؟ تقریبا همه کارشناسان این حوزه و حتی تمام منتقدین و مخالفین دولت هم مجموعه تغییرات انجام شده را از این نظر که شهامت پشت سر گذاشتن روشهای ناکارآمد را داشته تحسین میکنند اما در عین حال هشدار میدهند که این کافی نیست.
در مجموع، به نظر میرسد دولت برای مدتی همین سیاست را با تغییر بسیار محدود فهرست مشاغل در هر سال و تنظیم سقف نیروهای مورد نیاز ادامه میدهد. اگر همین سیستم به نیازهای بازار جواب بدهد به مرور و با کاهش صفها و کوتاه شدن زمان انتظار متقاضیان به تدریج بر عدد افراد مورد پذیرش افزوده خواهد شد اما به هر حال برای اینکه تجربه تلخ گذشته تکرار نشود محدودیت در سقف پذیرش ادامه خواهد یافت.
حتی احتمال دارد با تدوین شروط دشوارتری (نظیر همین شرط اضافه شده که افراد باید نمره آزمون زبان انگلیسی را در همان آغاز ارائه دهند) افراد مناسبتری برای بازار کار انتخاب کنند (مثلا صرفنظر از مجموع امتیاز افراد، حد مشخصی از نمره زبان انگیسی را به عنوان شرط پذیرش پرونده اعلام کنند.)
اما قطعا در کنار این روش سایر روشها هم تجربه خواهد شد. کما اینکه همین الان با اعلام اینکه افرادی که پیشنهاد شغلی از کارفرمای کانادایی دارند نه در محدوده سقف ۲۰ هزار تقاضا قرار میگیرند و نه در محدوده ۲۹ رشته شغلی این روشهای موازی در حال تجربه شدن هستند. اگر این نکته را در کنار این واقعیت آماری قرار دهیم که کانادا در دو سال گذشته و در اوج بحران بیکاری در کانادا، بیشترین تعداد ویزاهای موقت کار را صادر کرده است با جزییات این روش جنبی بیشتر آشنا میشویم.
در واقع، دولت دارد هم به مهاجرین و هم به کارفرمایان علامت میدهد که اگر بازار کار واقعی نیاز به یک متخصص را تایید کند و حاضر باشد وی را سریعا جذب کند دولت موانع قانونی پیش پای فرد را با حداکثر سرعت بر میدارد چون تمام این تشکیلات ارزیابی و صدور ویزا را برای رسیدن به همان هدف برپا کرده است.
اگر این روش یا روشهای مشابه احتمالی بتوانند نشان دهند که به صورت کارآمدتر و سریعتر میتوانند هدف اصلی را فراهم کنند، دولت و خصوصاً شخص وزیر شجاع مهاجرت نشان داده که آمادگی کامل دارد که سیستم قدیمی مبتنی بر امتیازبندی را کاملا کنار بگذارد یا حداقل آن را به روش جانبی مبدل سازد.
حال بعد از همه این تفاصیل میتوانیم به سوال پایانی پست مرتبط قبلی باز گردیم. اگر افرادی شرایط ارائه درخواست مهاجرت را در شرایط فعلی نداشته باشند (به دلیل تفاوت رشته شغلی یا فقدان نمره آزمون زبان یا تکمیل سقف رشته مورد نظر) چه باید بکنند؟ در پست بعد به پاسخ این پرسش خواهیم پرداخت اما در همه آن روشهای پیشنهادی خواهید دید که جزییات مباحث این پست یعنی گمانهزنی از احتمالات آینده در مورد تغییر سیستم مهاجرتپذیری فدرال نقش کلیدی را در انتخاب روشهای جایگزین خواهند داشت.
ثبت دیدگاه