هیچ تصمیم یا کنش سیاسی وجود ندارد که همه موافق یا همه مخالف آن باشند؛ البته ممکن است شرایط بهگونهای باشد که عدهای از دو سو نتوانند به دلیلی، نظر قلبی خود را به راحتی بیان کنند اما واقعیت این است که رسیدن به فضایی که همه هورا بکشند غیرممکن است. بهنظر میرسد پرزیدنت اوباما این موضوع را بیش از هر کس میداند، به آن باور دارد و بر آن اساس عمل میکند.
در همه 6 سالی که از ریاست جمهوری او میگذرد میبینیم که شاید بیش از هر رییس جمهور دیگر امریکا تصمیماتی گرفته که برای آنها که عادت دارند «از روی عادت» به نفع این یا بر علیه آن دیگری سخن بگویند ناخوشایند جلوه کرده است. در یک کلام او نشان داده از اینکه خارج از نرم حرکت کند، اگر آن حرکت را به صلاح کشور میدانسته ابایی نداشته و البته از رییس جمهوری که حضورش در کاخ سفید، خرق عادت این دموکراسی پایدار بوده است چندان عجیب نیست و البته او پاداش این رفتار خود را هم به کرات دریافت کرده و البته این به معنای این نیست که هر تصمیمی که گرفته درست بوده یا به نتیجه نهایی رسیده اما همین شجاعت طرح پرسش، بازنگری در رویهها و در نهایت، گرفتن تصمیمات سخت قطعا در آینده کشورش تاثیرات مثبت خود را باقی خواهد گذاشت.
تصمیم دو کشور امریکا و کوبا برای برقراری رابطه سیاسی پس از 50 سال خصومت مداوم نمونهای از این نوع بازنگریها بود که اگرچه مقدماتش از حداقل یک سال گذشته گام به گام پیش آمده بود اما قطعا در خارج از آن فضای خرق عادات گذشته، انجامش قابل تصور نبود. تردید در این اصل که «چون یک نسل قبل، دو کشور به دلایلی کاملا قابل درک در برابر هم قرار گرفته بودند پس باید این مخاصمه تا رسیدن به اهداف اولیه آن با همان رویهها و ابزارها ادامه یابد» مهمترین گامی بود که دستگاه حاکمه امریکا برداشت؛ اینکه رژیم کاسترو با تحریم رفتنی نیست هرچند که مردمان کوبا از این طریق درد و رنج و عقبماندگی زیادی تحمل کردهاند. در واقع همانطور که بسیاری از متخصصان حقوق بینالملل بیان کردهاند، به غیر از مورد افریقای جنوبی (که آنهم تحلیل خاص خود را دارد) هیچ رژیم اقتدارگرایی از طریق تحریمهای بینالمللی منهدم نشده، چه بسا تغییر رفتار واقعی هم نداده و این روش بیشتر منجر به تحکیم و انسجام درونی آن کشورها و کمک به بستهتر کردن فضا توسط حاکمیت شده است. حالا امریکا و کوبا این فرصت را دارند که در پرتو فصل جدید از روابط، به تخاصم خود به شکلی دیگر ادامه دهند تا در پایان مشخص شود کدام سیستم حکومتی ماندگارتر و مستحکمتر است. گیرم که برخی از آن ثروتمندان کوبایی که 50 سال پیش از ترس خشم انقلاب از هاوانا گریختند در کنار فرزندان متنفذشان در خیابانهای فلوریدا علیه اوباما و کاسترو توامان شعار بدهند.
اما در این میان یکی از بزرگترین طنزهای تاریخ برای ایرانیان، کمک کانادا به امریکا و کوبا برای انجام دیدارهای مخفی برای رسیدن به توافق بوده است. واقعا دولت هارپر میتواند برای این همه تناقض در عرصه تصمیمات و سیاست خارجی خود چارهای بیاندیشد؟
ثبت دیدگاه