توصیه میکنم خبر مربوط به انعکاس اعتراضات ایرانیان در رادیو-کانادا از طریق مقاله بهادر ذبیحیان را اگر پیشتر مطالعه نکردهاید در اینجا ببینید. این رفتار عجیب و غیرقابل توجیه اداره مهاجرت و دفتر آنکارا را که رسما و با تندی از معترضان خواستهاند که سکوت اختیار کنند و دم از مخالف نزنند! قطعا کسانیکه در کانادا زندگی میکنند و با شرایط این کشور آشنا هستند باورنکردنی ارزیابی میکنند. البته برای نگارنده چنین برخوردی اصلا عجیب نیست چون جناب کنی که وزارت مهاجرت را چون امپراطوری کنترلناپذیر و غیرپاسخگو اداره میکرد به مرور همین روش و منش را به زیرمجموعه خود منتقل ساخته بود و متاسفانه توانسته بود تعداد زیادی از شخصیتهای برجسته کامیونیتیهای مهاجران را با لبخند و البته مهمتر از آن، توزیع صلههای سلطانی از کیسه مالیاتدهندگان کانادایی خام کند. وزیر جدید هم که بعید است نه توان و نه ارادهای برای تغییر این وضعیت داشته باشد پس عجیب نیست که امروز میبینیم، سلطانزادگان به عدد دفاتر صدور ویزای کانادا در جهان (یا حداقل در کشورهای غیر «جهان اول») تکثیر شدهاند و هر روز در حال برآب دادن دستهگلی هستند که ایمیلهای اداره مهاجرت و دفتر صدور ویزای آنکارا تنها نمونههایی از آنهاست.
اما راستی چرا چنین است؟ بزرگترین دلیلش این است که این گروه، صدای معترضان را بسیار کوتاهتر از آن میدانند که بتوانند در داخل کانادا طنینی ایجاد کند. از همینجاست که کار امثال بهادر ذبیحیان یا ژیان قمیشی اهمیتی دوچندان مییابد چون به آن مغروران یادآوری میکنند که جامعه ایرانیان متشتت هست اما «لال و پتی» نیست. همچنین این مورد به جامعه ایرانیان کانادا هم یادآوری میکند که چرا باید بیش از پیش بر روی نسل دوم و سوم خود برای فعالیت در رسانههای کانادایی سرمایهگذاریهای مادی و معنوی انجام دهد.
یادآوری: این متن بخشی از یادداشت سردبیری شماره ۱۶ پرنیان کانادا است.
ثبت دیدگاه