مجید بسطامی
در پستهای قبلی در قالب نکاتی چند به اهمیت دو مقوله مهم در بازار کار کانادا یعنی تغییر فیلد کاری Career Transitionو مشاغل برای بقا (مشاغل برای گذران زندگی) Survival Jobsاشاراتی داشتیم. هدف این مجموعه پستها که به صورت پاسخ به پرسشهای یکی از مخاطبان سایت تدارک شده، بیان اهمیت مقولات فوقالذکر برای کسانی است که خود را برای مهاجرت به کانادا آماده میکنند. چون فرد پرسشگر متخصص کامپیوتر است بیشتر مثالها به این حوزه اشاره دارد اما مباحث جامعیت دارند. در اینجا به آخرین و شاید مهمترین نکته میپردازیم و در پست بعدی یک بار دیگر به پرسشهای مطروحه، بر اساس نکات بیان شده پاسخهای کوتاه خواهیم داد.
نکته هشتم: انتخاب اولین شهر برای ورود به کانادا اهمیت کلیدی دارد
اگر بگوییم انتخاب شهر محل ورود و زندگی در سالهای اولیه حضور در کانادا شاید مهمترین پارامتر برای مهاجران تازهوارد باشد شاید به نظر اغراق کرده باشیم اما قطعا این انتخاب یکی از سه انتخاب اصلی است. «بهترین انتخاب» به پارامترهای بسیار متعدد تحصیلی، شغلی، خانوادگی و شخصی وابسته است که شاید درک و محک زدن همه آنها برای یک تازهوارد آسان و قابل فهم نباشد. به همین دلیل است که خیلیها بعد از مدتی احساس میکنند که در این زمینه به خطا رفتهاند. همچنین اینکه شهری در آغاز برای شما مناسب باشد بدین معنا نیست که در ادامه هم چنین خواهد بود. ما در قالب جزوه آن-لاین ۱۰۰ روز اول در کانادا به تفصیل درباره ملاکهای مهم برای انتخاب اولین شهر خواهیم گفت اما در اینجا و در قالب یک پست کوتاه، حوزه بحث را به آنچه که در این مجموعه پستها محوریت دارد یعنی از زاویه کاریابی و اشتغال خصوصا اشتغال موقت یا تغییر شغل میپردازیم. ظرایف مرتبط زیادی در این ارتباط وجود دارد که ما در اینجا به برخی اشاره میکنیم. بدیهی است که آنچه در اینجا بیان میشود جنبه کلی دارد و ممکن است در مواردی استثنائاتی وجود داشته باشد.
در این انتخاب، اولین مورد این است که شهر محل اقامت رابطه زیادی با شیوه ارتزاق و شغلیابی شما در آغاز دارد. مثلا اگر شما یک متخصص واقعی در حوزه تخصصی خود هستید، بازار کار کانادا شرایط نرمالی دارد و همچنین مشکل ارتباطی و زبانی جدی ندارد، بهترین شهر یا استان برای آغاز کردن محلی است که احتمال کاریابی بیشتری برای شما فراهم میآورد. اگر شما متخصص حوزههای نفت و گاز هستید استانهای البرتا (کلگری یا ادمونتون) و بریتیشکلمبیا (اقامت در ونکوور) بهترند اما توجه داشته باشید که زندگی در این استانها معمولا گرانتر از استانهای شرقی (کبک و انتاریو) است. مثلا به دلیل دوری بیشتر شهرهای البرتا از تولیدات زراعی و دامی قیمت محصولات غذایی تازه (لبنیات، گوشت، میوه…) که در سبد هزینههای مهاجران نقش مهمی دارد در این استان بالاتر است. و تعداد مشاغل برای بقا هم به میزان تورنتو نیست. برنامههای حمایتی دولتی هم به خوبی دو استان شرقی نیست. بدیهی است که افرادی که شرایط مطرح شده در ابتدا را دارا هستند باید از طریق منابع موثق بازار کار حرفه خود را در استانهای مختلف رصد کنند. هم وضعیت فعلی و هم چشمانداز آتی (حداقل سه ساله).
تا قبل از رکود فعلی، بهترین شهر تقریبا برای تمامی متخصصان در هر گروه شغلی (حتی نفت و گاز) تورنتو بود چون تقریبا در تمامی حوزههای تخصصی دارای جاذبه کاری و شغلی هست و خیلی از کسانی که بعدا به غرب رفتهاند فعالیتهای خود را از تورنتو آغاز کرده و سپس با یافتن کار بهتر به غرب کوچ کردهاند اما رکود سال گذشته در برخی حوزههای شغلی در انتاریو تغییرات عمیقی پدید آورده که هنوز ابعاد آن به طور کامل روشن نشده اما به نظر میرسد در پایان سال ۲۰۱۰ بتوان داوری بهتری در این باره کرد.
برای کسانی که به دنبال آغاز زندگی با مشاغل برای بقا و سپس یافتن مسیر آینده هستند کماکان تورنتو بهترین شروع است چون تعداد ساکنین این شهر و شهرهای حومه و لذا تعداد مشاغل خدماتی در آن با هیچ نقطه دیگری قابل قیاس نیست. البته در البرتا به ازای مشاغل برای بقا مشابه رقم بالاتری میدهند اما تعداد این گونه مشاغل کمتر است. شاید شهرهای این استان بیشتر مناسب کسانی باشد که یک عضو دیگر خانواده، یک آشنای بسیار صمیمی یا دوستی که با آغوش باز پذیرای تازهواردان باشد قبلا در انجا ساکن بوده و بخواهد و بتواند در ماههای اولیه، راههای گذر از موانع شغلی را به مهاجر جدید بیاموزد و چه بسا به عنوان معرف وی عمل کند. این بحث ظرایف بسیاری دارد که فرصت دیگری را میطلبد.
اما برای کسانی که در اندیشه تغییر شغل از راه ادامه تحصیل هستند قطعا کبک (مونترال) انتخاب بهتری است. هزینههای زندگی خصوصا برای زندگی دانشجویی در آن خیلی پایینتر است؛ برنامههای حمایتی دولتی از کمدرامدان و تازهواردان از همه بهتر است و به مهاجر امکان میدهد در سالهای اولیه اندوخته خود را بیشتر حفظ کند (خصوصا اگر با حضور در کلاسهای زبان فرانسه از کمک هزینه آن هم برخوردار شود) مهمترین چالش در این استان که بر روی همه چیز سایه میافکند زبان فرانسه است. این هم فرصت است و هم در صورت غفلت، یک تهدید. شما با آموختن یک ساله زبان فرانسه برای آینده خود یک فرصت فراهم میآورید اما در عوض تحصیل فرزندانتان به این زبان میتواند در آینده به ضرر آنها تمام شود. همچنین بسیاری از مشاغل برای بقا در این شهر نیازمند دانستن هر دو زبان انگلیسی و فرانسه (ولو در حد متوسط) است. اگر لازم باشد برای کاری در استان مجوز بگیرید معمولا آزمونها به زبان فرانسه است که گذراندن آنها آسان نیست.
در مجموع به نظر میرسد افرادی که مونترال را برای زندگی انتخاب میکنند باید هدف و برنامه آتی خود را با دقت مشخص سازند. اگر هدف آنها تحصیل برای تغییر شغل (و یا تبحر بیشتر در حوزه تخصصی فعلی آنهاست) به محض نزدیک شدن به پایان تحصیلات با جمع و جور کردن سایر برنامههای اعضا خانواده، برای یافتن شغلی بهتر و پردرآمدتر در سایر شهرهای انگلیسیزبان اقدام کنند. بدیهی است که این افراد باید مراقب باشند که در این سالهای محدود زندگی در مونترال، برای خود لنگرگاه نسازند. مثلا خرید خانه کار نادرستی است چون خلاص شدن از آن میتواند هزینههای مادی و ذهنی داشته باشد و قدرت تصمیمگیری را کاهش دهد. یا اگر زن و شوهر میخواهند هر دو تحصیل کنند به گونهای برنامهریزی نمایند که درس آنها همزمان یا با فاصله اندک از هم به پایان برسد چون در غیر این صورت دردسرهایی خواهند داشت (البته راه حل وجود دارد اما همیشه ساده نیست).
اما اگر برنامه مهاجر تازهوارد زندگی طولانی مدت در مونترال (کبک) است باید از همان آغاز و چه بسا قبل از مهاجرت خود را برای آن آماده سازد که در راس این آمادگیها توجه جدی به فراگیری زبان فرانسه قرار دارد. درست است که شما در تقریبا نیمی از شهر مونترال نیاز جدی به دانستن زبان فرانسه برای انجام امور عادی زندگی خود احساس نمیکنید اما در درازمدت عدم آشنایی و تسلط کافی به این زبان بر سر پیشرفت شما مانعتراشی خواهد کرد. همچنین باید بدانید که هزینههای پایینتر زندگی در مونترال عواقبی هم دارد مثلا دریافتیهای پایینتر نسبت به سایر استانها و همچنین مالیات بیشتر (برای افراد دارای درآمد زیاد) نسبت به بسیاری از استانهای کشور که شاید برای متخصصین حرفهای با درآمد بالا چندان جالب نباشد.
نکته دیگری که باید در انتخاب شهر به آن توجه داشت آمار جمعیت ایرانیان مهاجر در آنهاست که به ترتیب و با فاصله زیاد از سایر شهرهای کانادا متعلق به تورنتو، مونترال و ونکوور است. صرفنظر از آثار روانی و اجتماعی زندگی در میان ایرانیان و تبعات مثبت و منفی آن، این نکته خصوصا برای کسانیکه در اندیشه یافتن مشاغل مرتبط با جامعه ایرانی هستند اهمیت بیشتری مییابد. البته همانطور که بیان شد، محدود ساختن خود به مشاغل موجود در جامعه ایرانی یک خطا و کاری با ریسک زیاد است و در درازمدت به ضرر فرد تمام میشود (مگر مشاغلی که مستقیما برای این جامعه معنا دارد و قابل تسری دادن به سایر جوامع نیست) اما برای برخی از افراد خصوصا آنها که دچار ضعف جدی در مهارتهای زبانی هستند و نیازمند یافتن کار برای امرار معاش، چارهای جز این باقی نمیماند. پس این پارامتر را هم نباید از نظر دور داشت.
امید که توضیحات مفصل بیان شده در خلال این ۵ پست مرتبط، در درک بهتر تفاوتهای بین حوزه ۱- ادامه فعالیتهای تخصصی، ۲- تغییر فیلد کاری و انتخاب یک تخصص جدید و ۳- یافتن کاری برای گذران زندگی و پاسخگوی به پرسشهای این مخاطب عزیز و سایر دوستان دارای دغدغهها و پرسشهای مشابه، مفید بوده باشد. در پست بعدی به پاسخگویی مختصر پرسشها میپردازیم.
ثبت دیدگاه