مجید بسطامی
پرسش از میزان پول همراه مسافر و پرسشهای جانبی و تبعی آن یکی از جدیترین سوالات مهاجران تازه وارد است اما پاسخ به آن اصلاً به سادگی و سرراستی خود پرسش نیست. علت روشن است. پاسخ این سوال به چندین پارامتر مهم بستگی دارد که کم و زیاد شدن وزن هر یک، صورت مسئله را تغییر میدهد. در اینجا سعی میشود این پارامترها و سایر ابعاد بحث تشریح شود.
پرسش از میزان پول ضروری همراه مهاجر که عمدتاً با پرسش «مخارج زندگی ماهانه در کانادا چقدر است؟» همراه است یکی از دغدغههای ذهنی مهاجران تازه وارد خصوصاً در هفتههای آخر قبل از سفر است. از دل این پرسش، دغدغههای دیگری در میآید:
- «آیا باید خانه و زندگی خود را در ایران بفروشیم؟»،
- «برای چه مدت زندگی باید پول همراه ببریم؟»،
- «آیا با (مثلاً) ۱۰۰ هزار دلار میتوان هم زندگی کرد و هم یک بیزینس کوچک راه انداخت؟»
و سوالاتی از این دست. اجازه دهید فعلاً به همان پرسش نخستین بپردازیم اما فراموش نکنیم که این گونه مباحث ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
واقعیت این است که در پاسخ به این پرسش میتوان حداقل به سه سطح و سه بعد پرداخت و پاسخهایی را ارائه داد. سطح اول، به الزامات حقوقی و وابسته به شرایط صدور ویزای مهاجرت میپردازد. هر درخواست کننده اصلی ویزای مهاجرت Main Applicant بسته به تعداد اعضای تحت تکفلش میبایست یک حداقلی را برای آغاز زندگی در کانادا از قبل آماده کرده باشد. با این بخش از بحث و بررسی انواع حالات حقوقی آن کاری نداریم و آن را بر عهده دکتر مختاری و سایر همکاران کنپارس وامینهیم اما درباره میزان این رقم و اینکه آیا برای اداره زندگی کافی است یا نه در آینده توضیح خواهیم داد.
سطح دوم بحث که از بررسی نقادانه سطح اول ناشی میشود، ارائه پاسخی کوتاه، روشن و سرراست درباره یک میزان حداقلی واقعی برای زندگی در یک سال اول است. با این فرض که شما کاری در این یک سال نداشته باشید اما به شیوهای مقتصدانه و با برنامه زندگی کنید. شما در این صورت باید الگوی یک خانواده متخصص تحصیل کرده از طبقه متوسط ایران را زمانی که در شرایط کنترل هزینهها و بهینهکردن مصارف است مدنظر قرار دهید. در پستی جداگانه به این پاسخ میپردازیم.
اما سطح سوم، پرداختن عمیقتر به این موضوع از زاویه فلسفه مهاجرت است. گهگاه دیدهام که برخی از کسانیکه
- زود قید مهاجرت را میزنند و به ایران باز میگردند یا
- اصولاً اطرافیان خود را به دلیل مشقتهای زندگی مهاجرت نکوهش میکنند یا
- در کانادا اشکال مسرفانهای از یک زندگی تجملی را بدون آنکه حداقل به عواقب اقتصادی آن توجه کنند به عنوان الگوی زندگی برمیگزینند،
به این نکته اشاره میکنند که «ما در ایران با همه سختیها و مشکلات، از سطح خاصی (منظور سطح بالا یا نسبتاً بالا) از استانداردهای زندگی برخوردار هستیم. به همین دلیل حاضر نیستیم در کانادا به کمتر از آن رضایت دهیم. اگر معنای زندگی در مهاجرت سختی کشیدن، برعهده گرفتن مشاغلی بسیار پایینتر از حد توان و آموختههای ما و زندگی در سطحی از استانداردهای کیفی باشد که از آنچه در ایران داشتهایم پایینتر است چه دلیلی برای مهاجرت وجود دارد؟» از اینجاست که بحثهای جدیتر آغاز میشود که البته بخشی از آنها به سلایق و علایق و جهانبینی افراد بستگی دارد و قابل تسری دادن یا صدور احکام جهانشمول برای آنها نیست. حداقل نگارنده از چنین کاری ابا دارد اما به هر حال برای بخشی از افراد که علاقهمند هستند، دیدگاههای خود را مطرح کرده و به بحث میگذارم و امیدوارم دیگران نیز با شرکت در این بحث به گسترش و تعمیق آن کمک کنند. همینقدر بگویم که تا چنین مباحثی به طور جدی برای هر فرد مطرح نشود و وی پاسخهای روشن و دقیق برای آنها نیابد بعید است که پروسه مهاجرت آگاهانهای را دنبال کند. در این صورت نتیجه اعمال افراد تا حد زیادی وابسته به شانس و اقبال و تحت تاثیر پارامترهای بیرونی خواهد بود تا کنش آگاهانه و مختارانه فرد تصمیمگیر.
متاسفانه دیر یا زود ناگزیر به بحث در این باره هستیم چرا که پاسخ به آن سوالات تکمیلی بدون پرداختن به این بحث مبنایی دشوار و در صورت وقوع، نامعتبر خواهد بود. اجازه دهید در آینده با آغاز این بحث، نگاهی دقیقتر به انگیزههای خود از فرآیند مهاجرت بیاندازیم.
ثبت دیدگاه