یکی از معضلاتی که ایرانیان تازهواردان در ماههای اولیه و یافتن اولین شغل خود با آن روبرو میشوند دردسر یافتن یک شغل برای بقا یا به تعبیر یکی از دوستان بخور و نمیر است. (البته من معادل «کار بخور و نمیر» برای survival job را بیش از حد خشن و منفینگرانه میدانم!) نباید چنین پنداشت که این مشکل فقط مختص به ایرانیهاست. البته شاید بخشی از ایرانیان به دلایلی که در ادامه بیان میکنم در این زمینه مشکلات بیشتری داشته باشند اما این مشکل حتی میتواند برای غیرتازهواردان هم تا حدودی وجود داشته باشد چه برسد به تازهواردان از ملیتهای مختلف. چرا به راستی چنین است؟ مگر کار کردن در یک رستوران یا کافیشاپ یا نگهبان شیفت شب یا پیک انتقال دهنده پیتزا یا … چقدر دشوار است که یک فارغالتحصیل دانشگاهی با ۱۰ سال سابقه کار تخصصی نتواند از پس آن براید؟ اگر اینطور است چرا کارفرمایان به چنین افرادی روی خوش نشان نمیدهند و تازهواردان بسیاری هستند که ممکن است به شما گله کنند ۶-۷ ماه است به هر دری میزنند حتی برای چنین کارهایی دستشان به جایی بند نمیشود؟
بسیاری از تازهواردان این معضل را به دلایلی چون شرایط بد اقتصادی و بازار کار (مثلا در استانهایی چون انتاریو در زمان حاضر) و یا بدشانسی خود نسبت میدهند (که هر دو مورد میتواند دلایل قابل قبولی باشد) اما دلایل اصلیتر و مهمتر اینها نیستند و به خطاها یا ایراداتی بازمیگردند که با کمی توجه و دقت، قابل رفع هستند اما فقدان اطلاعات و تجربه کافی سبب میشود که این ایرادات در سیستم جستجو یا ابزارهای کاریابی فرد تازهوارد به وجود بیایند و به دلیل تکرار ایراد یا خطا، معضل تشدید شود و آنوقت صدای فرد بلند شود که چرا الان که همه دارند برای چنین مشاغل استخدام میکنند کسی حتی برای کار داوطلبانه با من تماس نمیگیرد!
در اینجا تلاش میکنم به نمونههایی از این خطاها و ایرادات و راههای اجتناب از آنها اشاره کنم:
خطای اول، «مادر همه خطاهای بعدی»: دستکم گرفتن شغل؛ این ایراد بسیار مهمی است (که با تاکید میگویم) خود علت بسیاری از ایرادات بعدی است و بیش از همه به خطای در نگاه به کار بهویژه در میان ایرانیان بازمیگردد. با دوستان زیادی برخورد کردهام که زمانیکه صحبت از چنین مشاغلی با حقوقهای حداقل میشود (مثلا در انتاریو ۱۰.۲۵ دلار در ساعت که برای هر کارفرما با اضافه پرداختهای کناریاش حداقل ۱۱ دلار آب میخورد) طوری لب و لوچهاشان را آویزان کردهاند که یعنی «نفرمایید، ما و این کارها؟» و بعد بواسطه همین نوع تفکر مثلا زمانیکه با آنها درباره برنامهریزی شغلی یا کاریابی یا تامین حداقلهای زندگی و اهمیت این دسته از مشاغل صحبت شده، این پیشفرض غیرقابل خدشه در ذهنشان بوده که «هروقت اراده کنیم و بخواهیم، یک چنین کاری برایمان هست.» همین تفکر نادرست به شیوه جستجوی شغلی، تهیه رزومه، مصاحبه شغلی و …تسری مییابد و آنها را از یافتن چنین کارهایی بازمیدارد که در ادامه به نمونههای خطاهای در هر بخش اشاره خواهم کرد اما باید تاکید کرد که یک موقعیت شغلی، حالا حقوق آن هر چقدر هم کم، هزینهای برای کارفرمایش است. او بیدلیل، از سر لطف و خیرخواهی یا نذر برای درگذشتگانش، تصمیم به اینکه مثلا ۱۷۰۰ دلار در ماه برای یک موقعیت شغلی تماموقت، حقوق پرداخت کند نکرده پس هر زمان که احساس کردید یا تردید داشتید که یک شغل برای بقا موضوع پیشپاافتادهای است و چیزی نیست که با توجه به «همه تجارب و تخصصها و مهارتهای شما» کسی نتواند و نخواهد به شما پیشنهاد دهد خودتان را جای پرداخت کننده آن عدد بالا قرار دهید و بپرسید که «چرا باید کسی ماهانه چنین پولی به من دهد؟» یا «من چقدر برای انجام درست چنین کاری میارزم و ایا حاضرم خودم برای این کار خودم را استخدام کنم؟» آنوقت اگر قاضی خوبی باشید و درک درستی هم از اینگونه مشاغل داشته باشید ممکن است خودتان رای بالایی به خودتان ندهید. اشکال اینجاست که چون در سیستم کاری ایران عمدتا خروجی و بهرهوری یک پوزیشن شغلی نیست که به آن وزن و قدر و ارزش میدهد بلکه عنوان، تیترها و حاشیههای آن موقعیت و جایگاه – عمدتا غیرکارشناسی- تعریف شده آن موقعیت شغلی در چارت تشکیلاتی است که به آن ارزش میدهد، بسیاری از ما نیازمند زمان هستیم تا با مفهوم کار، واحد کاری و وزن موقعیت شغلی در بازار کار کانادا عمیقا آشنا شویم و معمولا هزینه گزافی هم برای چنین آشنایی باید بپردازیم.
نکته تکملیلی که هم که بارها به آن اشاره کردهام و به ویژه در مجموعه مطالبی با عنوان «تغییر زمینه شغلی و مشاغل برای بقا» در وبسایت به تفصیل توضیح دادهام این است که خیلی از مشاغل به ظاهر رده پایین (عموما به دلیل اینکه حداقل پرداخت به انها تعیق میگیرد) از یک زاویه دید متفاوت، «مشاغل برای بقا» نیستند بلکه اولین سطح یا سطح ورودی entry level برای مشاغل تخصصی هستند. مثلا فروشندگی ساده در دپارتمان الکترونیک فروشگاه والمارت را میتوان به چشم یک رده شغلی برای ارتقا مقام در این فروشگاه، یا یک رده شغلی برای ارتقا شغلی و دستیابی به مشاغل مرتبط با فروشگاههای بزرگ retail store در کانادا و یا یک رده شغلی در زمینه گستره مشاغل مرتبط با فروش و بازاریابی sales and marketing دید. در مجموع، «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید» تا با جبران این خطا، مشاغل برای بقا دست یافتنیتر شوند.
خطای دوم: جستجو بدون آماده کردن رزومه؛ به همان دلیل اول، بسیاری از افراد فکر میکنند این مشاغل آنقدر پیشپاافتاده هستند که رزومه نمیخواهند. کافیست برویم کافیشاپ یا بقالی سر خیابان و به فرد بگوییم که دنبال کار میگردیم. اگر هم بعد از یکی دو مراجعه دریافتیم که هیچ کاری در کانادا نیست که رزومه نخواهد، میآییم شبانه از روی نمونههای اینترنتی یا رزومهای که پسرخالهمان ۷-۸ سال پیش برای چنین کارهایی آماده کرده کپی میکنیم و فردا میرویم دنبال کار در حالیکه مثلا الگوی ساختاری رزومه بسیار کهنه و دموده است یا مثلا آخرین تاریخ داخل آن مربوط به همان ده سال پیش است و یا…. پیام پنهان چنین رفتاری به کارفرما چیست؟ «از نظر من این شغل اینقدر اهمیت ندارد که من با اینهمه دغدغه و کارهای مهم وضروری، برای تهیه یک رزومه آبرومند متناسب با آن، وقت بگذارم.» پاسخ پنهان کارفرما به چنین پیامی چیست؟ «پس برو یه خراب شده دیگه دنبال کار بگرد که کارش برات مهم باشه» یا خیلی سادهتر: «پس برو به درک!» البته چون کاناداییها مردمان خوشاخلاق و مبادیآدابی هستند هیچوقت چنین حرفی را به زبان نمیآورند. یا بهتر است بگویم، کمتر میشود که چنین حرفی را به زبان بیاورند.
خطای سوم: رزومه نامتناسب با این نوع مشاغل؛ اگر کارفرما شما را برای مصاحبه شغلی دعوت نمیکند همیشه متهم ردیف اول رزومه شماست. حتی وقتی شما یک رزومه آبرومند ارائه کردهاید هم باز ممکن است خطاهای بزرگی مرتکب شده باشید. در مورد آمادهسازی رزومه یک سری نکات کلی وجود دارد که نباید از آنها غفلت شود مثلا اینکه حتما باید فاقد خطاهای املایی و دستور زبانی باشند و مواردی از این دست که بحث الان ما نیست (نکات بیشتر در مورد خطاهای در آمادهسازی رزومهها را در این مطلب بخوانید)
اما نکته بسیار مهم در مورد رزومه این است که بسیاری از افراد یک نوع رزومه برای مشاغل تخصصی آماده میکنند و همان را برای مشاغل برای بقا هم ارائه میدهند. حساب کنید شما سراغ سوپروایزر یک فروشگاه محلی یا صاحب یک کافیشاپ رفتهاید و رزومه شما میگوید که شما دارای مدرک فوق لیسانس یا دکترا از ایران هستید و برای ۱۵ سال گذشته هم تمامی مشاغل شما با یک عنوان مدیریتی همراه بوده است؛ تصویری که شما از طریق این رزومه به فرد تصمیمگیر که احتمال دارد حتی دیپلم دبیرستان هم نداشته باشد ارائه میدهید چیست؟ «یک از خودراضی همهچیزدان که فکر میکند کار من صاحب این بیزینس را بهتر از خودم میداند، قطعا آدم نقنقویی خواهد بود، در اولین فرصت این کار را برای کار بهتر یا ادامه تحصیل ترک خواهد کرد، و حداقل اینکه یک عقدهای سر به تو و گوشهگیر خواهد بود که همهاش فکر میکند من کجا بودم و حالا کجا هستم! و کلا یک دردسر به تمام معناست؛ چرا باید به چنین کسی کار بدهم وقتی یک فرد معمولی بدون این همه فیس و افاده هم درخواست کار داده است؟» در این مواقع، عبارت خوشایندی که برای شما هم میتواند جذاب باشد این است که شما overqualified هستید اما این فقط تیتر قشنگی برای همه آن دشنامها و بدو بیراههاست. پس قبل از اینکه به ارائه رو در رو یا ارسال آنلاین رزومه خود برای چنین مشاغلی اقدام کنید از خود بپرسید که چقدر آن را برای این مشاغل تدوین مجدد کردهاید. نمیگویم دروغ بنویسید اما لزومی ندارد که همه هنرنماییها و تواناییها و مهارتهای شما در رزومهای که برای چنین مشاغلی آماده میکنید درج شده باشد. بهتر است که مدرک تحصیلی شما از لیسانس بالاتر نباشد و در مجموعه سوابق کاری خود هم بیشتر بر مواردی تاکید کنید که مواجهه عملی و کاربردی با نیازهای شغلی که میخواهید برایش اقدام کنید داشته باشد نه سوابق مدیریتی. بعدها که خواستید برای مشاغل تخصصیتر با رقم دستمزد بالاتر اقدام کنید چنین سوابقی مفید و موثر خواهند بود.
خطای چهارم: باز هم رزومه- فقدان برجستگی خاص؛ بحث رزومه بحثی نیست که بتوان به راحتی از آن گذر کرد. خوب! شما رزومه ظاهرا متناسبی تنظیم کردهاید که غلط هم ندارد اما آیا این کفایت میکند؟ به هر حال این احتمال وجود دارد که هر چقدر این کار به ظاهر سطح پایین باشد اما برای آن نوعی رقابت وجود داشته باشد بهویژه اگر در گروه مشاغل وروی و سطح اول یک شرکت یا موسسه یا فروشگاه معتبر باشد. شما حتی برای کار در یک کافیشاپ هم همیشه باید فرض را بر این بگذارید که بیش از یک متقاضی برای این موقعیت شغلی وجود دارد. پس سوال این است که رزومه من باید چگونه باشد تا کارفرما من را برای مصاحبه دعوت کند و قبل از آغاز مصاحبه هم تصمیمش بیشتر روی انتخاب من باشد؟ در مورد مشاغل سطوح پایین که به دلیل سادگی مهارتها و عدم نیاز به تحصیلات بالا، طیف گستردهتری از افراد شرایط تقاضا برای آن را دارند و یا خیلی سریع از طریق آموزش میتوانند آنها را فرابگیرند چیزی که برای کارفرما اهمیت بیشتری دارد حواشی مهم شغل است نه خود مهارتهای اصلی شغل. یعنی چه؟ یعنی مهمترین پرسشهای کارفرما از خود این است که شما چقدر علاقهمند به این کار هستید؟ چقدر حاضرید در آن بیشتر بمانید؟ چقدر آدم قابل اعتمادی هستید؟ چقدر میتوانید به مشتری خود سرویس بهتری بدهید؟ چقدر منظم هستید؟ چقدر با سایر همکاران میتوانید بدون دردسر و مزاحمت کار کنید؟ چقدر در برابر فشار کار یا برخورد نامناسب مشتریان خویشتندار هستید؟ …کلا مهارتهای نرم soft skills و مهارتهای انتقالی transferable skills در اینگونه مشاغل جایگاه بسیار ویژهای دارند. هر چقدر رزومه شما بتواند چنین مهارتهایی را بیشتر نشان دهد – البته نه با عبارتهای مستقیم و کلیشهای بلکه در بطن سوابق و تجارب…- احتمال موفقیت شما برای گرفتن کار بیشتر است. کلا اینگونه مهارتها همیشه مهم هستند اما در مشاغل برای بقا که مهارتهای چشمگیر تخصصی و سخت hard skills جای زیادی برای مانور ندارند، اهمیت آنها به مراتب بیشتر میشود. یک رزومه خوب در مورد مهارتهای نرم و انتقالی، حداقل نباید علیه شما کار کند تا به کارفرما امکان دهد شما را برای مصاحبه فرابخواند و داشتن یا نداشتن چنین مهارتهایی را در خلال مصاحبه به محک بگذارد.
ادامه دارد
اگر پرسشی در این ارتباط دارید میتوانید در این صفحه از وبلاگ مجید بسطامی مطرح کنید تا در پایان ارائه مطالب، در حد مقدورات به آنها پاسخ داده شود.
ثبت دیدگاه