یکی از مخاطبان سایت پرسشهایی را درباره مشاغل برای بقا Survival Jobsدر ایام تحصیل یا آمادگی برای آزمونهای شغلی مطرح کردهاند که به دلیل عمومیت آنها برای بسیاری از مخاطبان سایت، پاسخ آنها را از طریق سایت در اختیار عموم علاقهمندان قرار میدهیم.
متن ایمیل این دوست به قرار زیر است:
«من یک پزشک هستم و دارای قرارداد با شرکت کنپارس. میخواستم از ابتدا وارد استانهای کوچک شوم چون پیدا کردن موقعیت پزشکی در سالهای بعد برایم آسانتر خواهد بود.
چند بار هم با مشاور کنپارس صحبت کردم ونظر ایشان هم موافق بود.
میخواستم بدانم آیا در این استانها امیدی به یافتن مشاغل برای بقا در سالهای اول وجود دارد؟
یا بهتر است در چند سال اول در تورنتو وارد شده و زندگی کنم؟»
پاسخ به این پرسشها را در قالب چند نکته بیان میکنیم.
نکته اول اینکه باید دقت کنیم استانهای کوچک کانادا نظیر مانیتوبا نباید چنان کوچک تصور شوند که فاصله زیادی با استانهای پرجمعیت از نظر استانداردهای زندگی دارند. خصوصا وقتی درباره مراکز این استانها صحبت میکنیم درباره شهرهای با حدود یک میلیون جمعیت و تقریبا تمامی امکانات رفاهی شهرهای بزرگ سخن میگوییم. البته به دلیل جمعیت کمتر قاعدتا برخی از خدمات و امکانات که وابستگی بیشتری به تعداد جمعیت دارد (مثلا تعداد پروازهای هفتگی به مرکز استان) شبیه شهری چون تورنتو نیست اما از سایر جهات شباهتها زیاد است. اصولا در کانادا فاصله استانداردهای زندگی بین نقاط مختلف نظیر ایران نیست و شما میتوانید بخش عمدهای از فرصتها، امکانات و تواناییها را در هر نقطهای مشاهده کنید.
اگر از شرایط دریافت پذیرش از کالج پزشکی آن استان یا یکی از امتیازات مهم برای این امر، زندگی در آن استان باشد این دوستمان میتواند اقامت در شهرهای بزرگتر آن استان را برگزیند که هم رفاه بیشتری دارند و هم اشتغال در آنها راحتتر است. البته قصه دوران پس از ورود به کالج و اشتغال اولیه چیز دیگری است. در آن زمان هر جا که امکان رشد بیشتری را فراهم بیاورد اولویت دارد و همانطور هم که بیان شد فاصله امکانات و استانداردهای زندگی در شهرهای کوچک و بزرگ آن قدر نیست که احساس کنید زندگی غیرمرفهای را تجربه خواهید کرد.
نکته دوم این است که مشاغل برای بقا به معنای کارهای با سطح تخصص و دانش کمتر و لاجرم حقوق پایینتر در هر کجا که زندگی جمعی باشد، وجود دارند. چون در هر محلی، کارها سطحبندی میشوند و لاجرم کارهای سطح پایینتر هم وجود خواهند داشت اما طبیعی است که تعداد آنها در شهرهای بزرگ خیلی بیشتر است. به همان نسبت هم متقاضی بیشتری در این شهرها وجود دارد و رقابت فشردهتر است.
نکته سوم تنوع کارهای برای بقا است. کسی که میخواهد درس بخواند باید کارهای برای بقا را خیلی با دقت انتخاب کند تا مزاحم فرایند طولانی آمادهسازی وی نباشد. مثلا بسیاری از کسانی که برای آزمونهای تحصیلی نظیر رشتههای پزشکی خود را آماده میکنند مشاغلی که در آنها انعام گرفتن نقش مهمی دارند نظیر حمل (دلیوری) پیتزا خصوصا در آخر هفتهها را خیلی اقتصادی و مفید یافتهاند چرا که با سه روز کار آخر هفته (جمعه، شنبه و یکشنبه) اگر مجرد باشند تقریبا تمام هزینههای خود را تامین میکنند. برخی دیگر کارهای شبانه سبک نظیر مامور مراقبت و محافظت از ساختمان (که برخلاف اسم خیلی ترسناکش عمدتا چیزی فراتر از کنترل رفت و آمد ماشینها نیست) را جذابتر مییابند خصوصا که برای آنها فرصت مطالعه دروس در محل کار را فراهم میکند. البته این نوع کارها برای همه توصیه نمیشوند و به میزان انطباق افراد با شرایط بستگی دارند. خیلی مهم است که زمان و میزان دشواری کار به گونهای نباشد که در مطالعه افراد اخلال ایجاد کند.
نکته چهارم دسترسی به محل کار است. گاهی افراد برای کاهش هزینههای اسکان به نقاط حاشیهایتر میروند اما همین سبب میشود که دسترسی آنها به مشاغل برای بقا دشوارتر و یا همراه با اتلاف زمان زیاد برای رفت و آمد شود. این از جمله مواردی است که باید خیلی به آن توجه کرد. در همه شهرها معمولا داونتاون شهر و چند خیابان اصلیتر با تراکم گونههایی از فعالیتهای خدماتی و برای بقا روبرو هستند و افراد هم بهتر است جاهایی را برای زندگی انتخاب کنند که دسترسی آنها به این مناطق راحت باشد. البته در شهرهای بزرگی چون تورنتو یا مونترال تعداد این نوع مناطق متمرکز و دارای مشاغل برای بقا خیلی بیشتر از شهرهای کوچک است.
نکته پنجم این است که اگر خانوادگی مهاجرت میکنید سیستم سوییچ بین زن و شوهر برای انجام کارهای برای بقا خیلی خوب جواب میدهد. در این سیستم زن و شوهر بسته به شغلاشان در ایران به نوبت وظیفه درآمدزایی خانواده و ایجاد فرصت برای دیگری را برعهده میگیرند. مثلا اگر شوهر دکتر و همسر پرستار است، شوهر یک کار تماموقت پیدا میکند و سایر زمانهایش را هم با سرعت کمتر به پیگیری امتحانات رشته خود میگذراند و در عوض همسرش با سرعت برای گذراندن امتحانات لازم پرستاری اقدام میکند و معمولا در کمتر از یک سال و نیم هم شغل خوبی پیدا میکند و حالا نوبت شوهر است که تمام وقت به آمادگی برای آزمونها بپردازد. البته همانطور که بارها تذکر دادهایم حتی در این حالت هم بهتر است که حداقل یک روز در هفته برای اشتغال اقدام کند تا از مزایایی چون تمرین مهارت های زبان در محیط واقعی، آشنایی با فرهنگ جامعه، آشنایی با فضاهای شغلی و قوانین کار کانادا و فراهم کردن ارتباطات اجتماعی و شغلی بهره ببرد. بدیهی است که موضوع سوییچ کردن به روحیات و تواناییها و آمادگیهای زن و شوهر و قدرت مدیریت آنها بستگی دارد. در زمانی که هر دو عضو خانواده پزشک هستند میتوانند همین اقدام جابجایی نقشها را بسته به دوری و نزدیکی به زمان امتحانات هر یک از آنها تنظیم کنند.
نکته ششم این است که شرط اقامت در شهرهای استانهای کوچکتر معمولا یک حداقل زمانی شش ماهه دارد. به این معنا که شما در زمان تقاضا باید حداقل شش ماه ساکن استان بوده باشید. حال اگر وضعیت شما طوری است که میتوانید خیلی سریع به وضعیت تقاضا دادن برسید (مثلا به فرض نمره آزمون MCCEEو زبان را دارا هستید و شرایط استان هم به گونهای است که با نمره اولین آزمون عملی میتوانید برای کالج پزشکی تقاضا دهید) بهتر است که مستقیما به استان مذکور بروید اما اگر فکر میکنید این فاصله بیش از یک سال است توصیه میشود که با زندگی در یک شهر بزرگ نظیر تورنتو مهاجرت را آغاز کنید. در این فاصله شما با شرایط زندگی در مهاجرت در محیطی بزرگتر و پرمهاجرتر که فرصتهای شغلی بیشتری موجود است آشنا میشوید؛ میتوانید در این فاصله گواهینامه بگیرید و با تهیه یک ماشین ارزانقیمت رفت و آمد خود را تسهیل کنید؛ در بکارگیری زبان انگلیسی اعتماد به نفس پیدا کنید و مواردی از این دست. در آن صورت زندگی در یک شهر کوچکتر در آینده چندان دشوار نخواهد بود. در این باره ظرایف و جزییات زیادی وجود دارد که ما در قالب سایر پستهای وب سایت به آنها پرداخته یا خواهیم پرداخت.
آینده موفقیتآمیزی را برایتان آرزو میکنیم.
ثبت دیدگاه