یادآوری: به دلیل مشکلات دسترسی به این مطلب برای مخاطبان درون ایران، تیتر آن در تاریخ ۲۹ دسامبر تغییر کرد.
فرهنگ حاکم بر محیطهای کاری و مناسبات شغلی در کانادا تفاوتهای عمیقی با کشورهایی مثل ایران دارد. بیتوجهی به این تفاوتها ممکن است برای برخی مهاجران دردسرساز شود. در اینجا به بهانه موضوعی که فراتر از بحث مناسبات کاری است و میبایست در همه شرایط به آن توجه داشت، توصیههایی هم در مورد بازار کار ارائه شده است.
سوتفاهماتی که سفر در زمان هم قادر به رفع آنها نیست!
چند شب پیش فیلم کمدی-رومنس About Time را در سینما میدیدم که سکانسی از آن بهانهای برای نگارش این مطلب شد. موضوع جایی است که قهرمان فیلم به نام تیم Tim که قدرت سفر در زمان را دارد در جایی، دختری که قبلا به او علاقه داشته به نام شارلوت را به همراه خانم جوان دیگری میبیند. تیم به نزد آنها میرود تا سر صحبت را بازکند اما سوتفاهم بر سر واژه دوست دختر girl friend که در اشاره شارلوت به دوستش بکار میرود منجر به ایجاد موقعیتهای خجالتآور برای تیم (و البته کمدی برای ما) میشود و چند بار تلاش تیم برای بازگشت در زمان و تکرار مکالمه هم در هر نوبت به دلیل بروز شکل دیگری از سوتفاهم به شکست میانجامد تا در نهایت تیم قید اینکه اصلا سراغ شارلوت برود را میزند…این موضوع از این نظر برایم جالب آمد که دقیقا چند روز پیش در جایی بحثی داشتم در مورد پیچیدگی معنایی واژگان «دوست دختر» و «دوست پسر» و مشکلاتی که بواسطه آنها در محیطهای کاری در میان مکالمات روزمره با همکاران ممکن است پیش بیاید و حالا فرصتی است برای طرح مجدد بحث، این بار با شما مخاطبان این نوشته.
در محیطهای کاری کانادا ما با طیف گستردهای از افراد با پیشزمینههای مختلف قومی، نژادی، مذهبی، سیاسی و فکری روبرو هستیم. از آنجا که حداقل در ظاهر امر، سیستمی لاییک در کشور کانادا روابط بین انسانها را تعریف میکند که احترام به عقاید و باورهای همه انسانها را محترم شمرده و تخطی از این اصل را غیرقانونی و در شرایطی مشمول مجازات دانسته، اهمیت بسیاری دارد که مراقب باشیم پای خود را از مرزهای حرفهای و اخلاقی فراتر نگذاریم. یکی از این مباحث مربوط به روابط خانوادگی افراد است. زمانهای زیادی در کار یا وقت استراحت پیش میآید که شما وارد یک مکالمه دوستانه با همکارانتان میشوید و همینجاست که ممکن است برخی الگوها یا باورها یا عادات فکری، سبب لغزش زبانی و ایجاد مشکل شود. البته در بسیاری از زمانها این مشکل فقط ممکن است در حد بروز یک سوتفاهم یا دلخوری جزیی باشد اما به هر حال میتواند روی روابط کاری یا دوستانه تاثیر بگذارد. اگر رنجش فرد شدید باشد میتواند آزار و تعرض harassment تلقی شود که بعدا به آن بیشتر میپردازم.
در گذشتهای نه چندان دور استفاده واژه دوست دختر یا دوست پسر معنای نسبتا روشنی داشت: اگر در مورد جنس مخالف بکار میرفت (اشاره یک خانم به دوست پسر یا اشاره یک آقا به دوست دختر) در اکثر مواقع به معنای وجود یک رابطه عاطفی میان این دو بود که میتوانست نسبت به شدت و زمان، حتی شکلی قانونی یک نوع زندگی مشترک (به صورت شریک زندگی common-law) به خود بگیرد و برای سالهای طولانی یا تا پایان عمر ادامه داشته باشد. در این فرض وقتی مثلا یک خانم همکار شما به دوست پسرش اشاره میکرد شما میتوانستید همه نکات مربوط به شوهر husband را در مورد وی در نظر داشته باشید و مکالمهای دقیقا متناسب با همان جایگاه پیش ببرید (البته بدون استفاده از واژه شوهر) مگر اینکه بنابر اطلاعات دیگر خود وی، میفهمیدید که این رابطه هنوز در مراحل مقدماتی است. به هر حال پیچیدگی خاص و ویژهای در این ارتباط پدید نمیآمد و مثلا وقتی تعدادی از خانمها درباره عادات نامناسب همسرانشان مثلا بینظمی در خانه سر به گله و شکایت میگذاشتند صرفنظر از اینکه رگ و ریشه آنها یونانی، ایتالیایی، بریتانیایی، صربی، چینی یا ایرانی باشد همه داشتند درباره یک جور موجود خاصی صحبت میکردند حالا یکی او را شوهر مینامید و آن دیگری دوست پسر (و البته هنوز هم این الگوی گفتاری بسیار غالب و معمول است.) وقتی هم که همان خانمها در مورد همجنس خود، این واژه (دوست دختر) را بکار میبردند منظورشان عمدتا «دوست بسیار صمیمی» بود. مثلا اگر خانمی میگفت دیشب با دوستدخترم رفتیم سینما یا رستوران منظورش دوست بسیار نزدیکی بود و اشاره به جنسیت، علاوه بر تقویت رابطه دوستانه میان آنها، بیشتر برای تاکید بر زنانه بودن محیط و فضا و اینگونه چیزها میتوانست معنا یابد تا چیز دیگر.
اما در سالهای اخیر موضوع دیگر به این سادگی نیست. با ورود نسل جوانتر به صحنه که زندگی با همجنس به عنوان شریک زندگی در میاناش پدیده عجیبی نیست و همچنین تغییر فضا از نظر حقوقی و رفتارهای رسانهای و تبلیغاتی که دیگر لاپوشانی در مورد چنین مواردی را ضروری نمیسازد (که بالعکس حتی بهشدت اغراقآمیز هم شده است) افرادی را در محیطهای کاری یا زندگی میبینید که وقتی از آن اصطلاحها استفاده میکنند دقیقا مشخص نیست به چه کسی اشاره دارند. مثلا وقتی دختر جوانی میگوید دیشب با اصرار دوستدخترش به تماشای یک فیلم بسیار خستهکننده رفته بودند و حسابی حالش گرفته شده شما در اظهارنظر باید محتاط باشید. مثلا برای خوشایند او، اظهارهمدردی یا صرفا بیان آنچه واقعیت میدانید در پاسخ نگویید که «بابا عجب دوستی داری، من که تا حالا ندیدم هیچ آدم خوشسلیقهای از این فیلم خوشش آمده باشد.» خوب! حالا ممکن است این خانم نسبت به دوستش حساسیت و تعصب داشته باشد و از این تعبیر شما خوشش نیاید؛ اما از آن بدتر ممکن است در اینجا دوستدختر به معنای شریک زندگی باشد و شما با این حرف نه تنها حمله مستقیمی به یک عضو عزیز از خانواده این خانم کردهاید بلکه با زیر سوال بردن سلیقه شریک زندگیاش، عملا به خود این همکارتان هم تلویحا اهانت کردهاید!
اوضاع زمانی بدتر میشود که بنا به عادات پیشینی، در برابر چنین افرادی در مورد زندگی با همجنس و موضوعات مختلف اخلاقی، مذهبی، فرهنگی، خانوادگی (مثلا اینکه «من نمیدانم دو تا زن یا دو تا مرد اصلا چطور میتوانند بچه تربیت کنند؟») سخنرانیهای فلسفی و ارزشگذاریهای شخصی داشته باشیم و دقت نکنیم که با این کار داریم به احساسات آنها لطمه میزنیم و چه بسا ممکن است برخی اظهارات ما بر اساس شدت و ضعف، نوعی تعرض یا نفرتپراکنی و عملی خلاف قانون هم تعبیر شود. متاسفانه از آنجا که ما به دلیل زندگی در کشورهای با اکثریت مطلق داشتن یک نوع مذهب، یا فرهنگ یا باور ایدیولوژیک معمولا تمرین مناسبی در مورد زندگی در محیطهای متکثر و چندفرهنگی نداریم باید خیلی محتاطتر با این موارد برخورد کنیم بهویژه اگر به عنوان مدیر یا صاحب یک بیزینس، سوپروایزر یا مدیر یک بخش یا دپارتمان و مواردی از این دست فعالیت میکنیم و حساسیتهای فردی، تشکیلاتی و قانونی روی ما بیشتر است.
حساسیتهای محیط کاری در مورد چه مباحثی بیشتر است؟
پیش از ادامه بحث توصیه میکنم که در باره ویژگیهای محیطهای کاری کانادا حتما این مطلب کوتاه اما بسیار مفید را در وبسایت پارسکانادا مطالعه کنید: «آشنایی با فرهنگ کار کانادا». بهویژه به این دو نکته از مطلب توجه داشته باشید:
- … معمولا به هنگام صحبت از موضوعات سیاسی یا مذهبی به دلیل حساسیت افراد و سوءتفاهمهای فرهنگی اجتناب میشود.
- در محیطهای کاری موضوع صحبت معمولا منحصر به کار است. مرز بین فضای عمومی، خصوصی و خانوادگی خیلی دقیق است و با یکدیگر تداخل ندارند. حریم خصوصی افراد بسیار محترم است و سوالهای خصوصی مرسوم نیست.
البته به تجربه برای من ثابت شده که این دو نکته با این شدت عمومیت ندارد و همه فرهنگها در این مورد یکسان نیستند مثلا یونانیها یا ساکنان کشورهای شرقی را در بحث و گفتگو در این موارد (مثلا مباحث دینی) خیلی راحتتر از افرادی با رگ و ریشه بریتانیایی (اعم از انگلیسی، ولزی، اسکاتلندی…) دیدهام. البته شاید یک دلیل آن این باشد که اعضا آن قومیتها هم چون ما، از نظر مذهبی عموما در اقلیت هستند (معمولا مسیحی ارتدکس هستند و نه کاتولیک یا پروتستان) اما به هر حال همین مورد هم دلیلی نمیشود که مثلا بلافاصله با همکار صمیمی در مورد اینکه مسیح پسر خدا هست یا نیست، بحث کنید. اصولا برای اجتناب از هر نوع مسئلهای بهتر است اگر چنین فرصتهایی درباره موضوعات عقیدتی یا باور و نظایر اینها فراهم شد از آنها برای افزایش اطلاعات خود درباره آن باورها استفاده کنید تا حداقل تصویر درستتری از همکاران خودتان جدای از آنچه از کودکی آموختهاید دست یابید.
البته در نقطه مقابل هم کسانی قرار دارند که این بحثها را فرصتی برای حمله به باورهای همکشیان و هموطنان خود مییابند. مثلا فرض کنید که شما به عنوان یک فرد مسلمان شناخته میشوید و حالا در یک گفتگوی درگرفته بر سر یک خبر مطرح در جامعه، زمان زیادی را به اتهامزنی و تحقیر مسلمانان و باورهای آنها اختصاص دهید درحالی که این نوع رفتار بیش از اینکه کردیتی برای شما باشد، میتواند شما را در جمع به عنوان یک فرد لاابالی و متذلذل نشان دهد بدون اینکه فایدهای هم داشته باشد. البته منظور من این نیست که خود را چیز دیگری خلاف باورهایتان معرفی کنید بلکه منظور این است که به «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد» عمیقا پایبند باشید و هر سخن را متناسب با جایگاهش بیان کنید کما اینکه همان بحثهای در مورد زندگی با همجنسها یا باورهای مذهبی و نظایر اینها وقتی در یک محیط آکادمیک باشید چندان حساسیتبرانگیز نخواهند بود. مگر اینکه شما مرزهای عرفی چنین محیطهایی را بشکنید.
بهخاطر داشته باشید که سوای جنبههای عرفی، سیاستهای کاری حاکم بر محیط کار و ضرورت برقراری روابط محکم با همکاران، از نظر حقوقی و قانونی هم این موضوع اهمیت زیادی دارد. الان در انتاریو سخنان (یا رفتار یا اشاره یا تماس) که نوعی تعرض به جنسیت، نژاد، رنگ، سن، قومیت، محل تولد، وضعیت تاهل، وضعیت شهروندی و… محسوب شود میتواند بسته به نوع و سطح عمل فرد حداقل با یکی از سه قانون: دستورالعمل حقوق بشر انتاریو Ontario Human Rights Code، بهداشت و ایمنی محل کار Occupational Health and Safety Act و الحاقیه آن با موضوع Violence and Harassment in Workplace خشونت و آزار در محیط کاری در تعارض قرار بگیرد و منجر به پیگیرد قضایی شود.
خلاصه بحث اینکه، تا زمانیکه تسلطی نسبی بر تواناییهای زبانی و کاربرد لغات و شدت و قوت آنها در یک زبان دیگر پیدا نکردهاید و تا زمانیکه اطلاعات کافی از همصحبتیهای خود ندارید و تا زمانیکه به شناختی دوجانبه نرسیدهاید (که طرف مقابل کژتابیهای زبانی و خطاها و سوتفاهمهای احتمالی را حمل بر موارد جدیتری نکند) و تا زمانیکه با ظرایف فرهنگی اطرافیانتان در محیط کار آشنا نشدهاید سعی کنید در مکالمات روزمره سراغ مباحث کمتر حساس و مناقشهبرانگیز بروید؛ آب و هوای متغیر کانادا، سریالها و برنامههای تلویزیونی و اخبار روزمره (عمدتا ورزشی) میتوانند جانشینهای مناسبی برای گفتارها و گپهای دوستانه در محیطهای شغلی باشند.
ثبت دیدگاه