در مقالات قبلی در مورد چگونگی ثبت و راهاندازی یک شرکت و چگونگی جمعآوری سرمایه برای آن شرکت صحبت کردیم. در این نوشتار میخواهیم ببینیم آیا شما فاکتورهای لازم برای بقای یک شرکت، لازم برای اداره یک شرکت، لازم برای رسیدن به اهداف یک شرکت و لازم برای ثبات یک شرکت را در اختیار دارید.
یک سری ویژگی برای صاحب یک شرکت وجود دارد تا بتواند از داخل طوفانها، زمانهای دشواری، نبرد با رقبا، به انتها رسیدن نقدینگی، گذراندن اوضاع بد اقتصادی و تحت فشار قرار گرفتن از طرف شرکا، سربلند بیرون بیاید. حقیقت این است که «زمان خوش» برای اداره یک شرکت بهندرت اتفاق میافتد و شما همیشه باید آماده و جلوتر از رقبا حرکت کنید. قانون جنگل در این بازار حکمفرماست: «یا بخور یا خورده میشوید.»
البته فراموش نکنید که همه ما بهنوعی در حال اداره یک شرکت هستیم؛ چه برای خود کار میکنیم، چه کارمند یک شرکت دیگر هستیم و چه حتی در حال بزرگ کردن بچهها در خانهمان باشیم. پس نکاتی که در اینجا مطرح میشود میتواند در زندگی روزمره هم بکارمان بیاید.
۱- شفافیت در ایده و هدف
اداره یک شرکت مانند رفتن به قله کوه است. باید بدانید که در چه جهتی حرکت میکنید و هرگز نباید چشم از قله بردارید. باید بدانید که برای چه در حال مبارزه هستید، به چه اهدافی میخواهید برسید و چه کارهایی میخواهید انجام دهید. باید بطور شفاف هدف را ببینید، چگونه به هدف رسیدن در مرحله دوم قرار دارد که استراتژی خود را دارد. ممکن است برای رسیدن به هدف مجبور شوید گاهی به عقب برگردید و راه را عوض کنید ولی باید به طور صد در صد و شفاف هدف مشخصی را در نظر داشته باشید. باید بتوانید تصویر واضحی از آنچه میخواهید انجام دهید و از آنچه میخواهید باشید در ذهن داشته باشید. اگر نتوانید بطور واضح ببینید که ۵ یا ۱۰ سال از حالا مشغول به چه کاری هستید، یک اشکالی در کار وجود دارد.
۲- مصمم بودن
آیا به خاطر میآورید آخرین باری که واقعا به یک چیزی نیاز داشتید یا واقعا میخواستید یک کاری انجام دهید، اصلا استراحت نکردید، از همه موانع گذشتید، همه جور اعتراضاتی را به دل نگرفتید، هزار بار «نه» شنیدن را بهانه رها کردن کار و تا آخر ادامه دادید. حداقل یک بار در زندگی یک چنین اتفاقی برایتان افتاده یا نه؟ برای اداره یک شرکت باید بیشتر از آنچه که فکر میکنید سرسخت باشید؛ باید یکدنده و لجباز، جنگجو و اهل رقابت باشید.
اما منظور من از لجبازی، رفتار احمقانه، کورکورانه ریسک کردن و باختن همه چیز نیست. همچنین منظور من داخل رینگ مبارزه با رقبای سنگینتر و درشت هیکلتر شدن و یک کتک حسابی خوردن هم نیست. اداره یک شرکت مثل بازی شطرنج است. باید ریسکپذیر باشی ولی حساب شده ریسک کنی. باید آنقدر عاقل باشی که گاهی شکست را بپذیری، چند قدم به عقببرداری، انرژی و پول ذخیره کنی و دوباره وارد مبارزه شوی. جالب ایجاست که هرچه بیشتر شکست بخوری، بهتر میشوی چرا که دیگر از شکست خوردن هراسی نداری و حتی دیگر آن را شکست نخواهی دانست بلکه درسی میدانی که باید بیاموزی تا تکرارش نکنی.
متن کامل را در این صفحات از نسخه اینتراکتیو پرنیان شماره ۱۳ و یا این صفحه از وبسایت پرنیان مطالعه کنید.
ثبت دیدگاه