مجید بسطامی
دوستان نزدیک، نظر من را درباره نگرانیهای مرسوم منتظران ویزای مهاجرت میدانند: «رهایش کنید و به کارهای مهمتر نظیر آمادگی برای زبان و تقویت مهارتهای شغلی بپردازید. یکی – دو سال دیر و زود در مورد موضوعی که تا آخر عمر همراه شما خواهد بود زمان زیادی محسوب نمیشود.» این باور و اعتقاد من و مهمترین توصیهام به بر آتشنشستگان منتظر ویزا بوده است اما این بار توصیهای به ظاهر متفاوت دارم: «برای اعتراض به عملکرد سفارت کانادا در دمشق و وعدههای عملی نشده جناب وزیر همین امروز اقدام کنید.»
چرا این بار تغییر نظر دادهام و چرا الان بهترین زمان است؟
مجموعهای از عوامل سیاسی و اجتماعی این دوره را متمایز کرده است. تفصیل ان در یک یادداشت کوتاه ممکن نیست اما به مواردی اشاره میکنم.
وعدههای تحقق نیافته
اگرچه انتظار برای دریافت ویزا یک امر طبیعی در پدیده مهاجرت بوده و مهاجران ایرانی به طور متوسط ۴ تا ۷ سال برای دریافت آن انتظار میکشند اما در این نوبت، ما با پدیده جدیدی روبرو هستیم. شاید سیاستها و روشهای مهاجرتی کانادا هیچگاه به اندازه ۳ سال اخیر دچار تغییر و تحولات کوچک و بزرگ نبوده باشد. همه این اوضاع آشفته و تصمیمات یکشبه با این توجیه انجام شده که قرار است «در پاسخ به نیاز شدید بازار کار کانادا به نیروهای متخصص، افرادی سریعتر وارد این بازار شوند»؛ هیچگاه به اندازه این ۳ سال هم وعدههای تاریخدار و روشن به شهروندان کانادایی و متقاضیان مهاجرت داده نشده است پس باید امروز گریبان وعدهدهندگان را گرفت و از آنها کارنامه کاری خواست تا معلوم شود نتیجه اینهمه تغییرات استرسآور چه بوده است.
اختیارات بیحد و مرز وزیر
مورد دیگری که الان اهمیت بیشتری یافته است مقایسه امکانات وزیر مهاجرت و وزارتخانه تحت امر وی با گذشتگان و بازدهی ناشی از این اختیارات است. دو سال پیش که قرارداد ترکمچای ماده C-۵۰به مجلس ارائه شد آنهم همراه لایحه بودجه که رای منفی به آن به معنای اجبار به برگزاری یک انتخابات زودهنگام بود و لاجرم نمایندگان احزاب مخالف ناچار به تایید آن شدند، دولت هارپر شعارهای زیادی درباره اینکه دلیل کندی عملکرد وزارتخانه قوانین دست و پاگیر بوده سرداد. حال بعد از دو سال اجرای این قانون و دو نوبت اعلام فهرست مشاغل و تغییرات مهمی در مورد نحوه دریافت نمره زبان و تعیین سقف برای مشاغل باید معلوم شود که سیستم انتخاب مهاجر کانادا و متقاضیان مهاجرت چه چیز دریافت کردهاند که نمیشد از طریق سیستم قبلی به آن رسید. چرا از ۶ تا ۱۲ ماه انتظار سخن میگویند در حالی که میبینیم این زمان از ۱۸ ماه گذشته و هیچ چشمانداز روشنی از تاخیر بیشتر وجود ندارد. باید آنها را مجبور به بیان پاسخهای شفاف و روشن کرد و الان زمان آن است. باید روشن شود که چه چیزی در این میان حقیقت است و چه کسانی حقایق را پنهان میکنند.
مطالب مرتبط اینجا می آیند.
چیزی مشکوک در جریان است
دفتر دمشق از متوسط زمان انتظار ۹ ماه برای ۸۰ درصد پروندهها سخن میگوید و حجم عظیمی از پروندههایی که ما از آنها خبر داریم چیزی بیش از دو برابر این مدت انتظار کشیدهاند. وزیر مهاجرت در گفتگو با بیبیسی فارسی از مشکلات امنیتی متقاضیان ایرانی به عنوان توجیهی برای طولانی شدن پروندهها میگوید در حالی که بررسی امنیتی پروندهها در مرحله انتخاب selectionانجام نمیشود و لذا زمان انتظار تا تعیین تکلیف پرونده نمیتواند به دلایل امنیتی باشد. فرض هم بگیریم که مسائل امنیتی مهم باشد آیا تاوان آن را باید دهها هزار مهاجر متخصص ایرانی بدهند؟ چطور است که وقتی مشکلاتی نظیر زلزله در هایتی اتفاق میافتد همه وزارتخانه بسیج میشوند تا مسیرهای موازی و سریع تعریف کنند اما به این بهانه (کاملا غیرموجه) که تعدادی از ایرانیان (مثلا چند درصد؟) ممکن است مشکلات امنیتی داشته باشند باید زمان بررسی پرونده سایرین به بیش از دو برابر افزایش یابد؟ چه کسی این توجیه غیرمنطقی را خواهد پذیرفت غیر از شخص وزیر و پرسشگر محجوب شبکه تلویزیونی!؟ و اگر اصلا چنین توجیهی درست باشد (که در این مورد تردید جدی وجود دارد) آیا معنای آن چیزی غیر از ناکارمدی و فقدان عنصر مدیریت در حل یک مشکل است؟ آنهم از سوی دولتی که مرتبا در مورد مسائل سیاسی ایران بیانیه بیتاثیر صادر میکند اما در آنجا که کاری از او ساخته است عملا همراه و همپای کسانی که علیهشان بیانیه صادر کرده عمل میکند. تیم وکلای کنپارس در باره این مسائل در حال تحقیق است و فعلا در این باره نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد اما اگر این تیم به این نتیجه برسد که اقداماتی تعمدا علیه متقاضیان ایرانی در دفتر دمشق در جریان است مسیرهای حقوقی دیگری پیگیری خواهند شد. مهم این است که همه آنها که الان میتوانند برای نمایش انسجام اراده ایرانی اقدام نمایند، فرصت را هدر ندهند.
عنصر زمان از زاویه سیاسی
تردیدی نیست که حزب محافظهکار فدرال امروز بیش از هر زمان دیگر در اندیشه تبدیل کردن دولت اقلیت خود به اکثریت است و به آرامی دارد این سناریو را برای یک انتخابات زودهنگام در انتهای سال ۲۰۱۱ یا اوایل سال ۲۰۱۲ پیش میبرد. مجموعه شرایط هم به نفع وی در جریان است. موفقیت نسبی کانادا در اوضاع اشتغال و اقتصاد که از همه رقبای جهانی آن کارنامه بهتری را نشان میدهد عموما به عنوان عملکرد این حزب و شخص هارپر مطرح میشود در حالی که آگاهان اقتصادی واقف هستند که پایههای مستحکمی که اقتصاد کانادا را از بحران اخیر خصوصا در حوزه بانکداری و بنگاههای اعتباری در امان نگاه داشت به عملکرد دولتهای گذشته بازمیگشت نه این دولت و البته عملکرد مثبت دولت هارپر را هم نمیتوان کتمان کرد. به هر حال، مهمترین حزب رقیب محافظهکاران، حزب لیبرال هماکنون در شرایط خوبی چه از نظر محبوبیت رهبر حزب و چه میزان محبوبیت احزاب استانی آن در مهمترین پایگاههایش و جایی که هماکنون دارای دولت اکثریت هستند یعنی در انتاریو و کبک (به ترتیب با ۱۶ و ۱۳ درصد محبوبیت در ابتدای ماه مارچ ۲۰۱۱) قرار ندارد و همین رویای محافظهکاران در به دست گرفتن قدرت مطلقه و حکمرانی چهارساله بدون دردسر را تحققپذیرتر میکند. همین موضوع وضعیت محافظهکاران را حساستر و تمایل آنها را به نمایش «شهر در امن و امان است» بیشتر میکند در حالی که میدانیم حداقل در حوزه مهاجرت و تحقق شعارهای داده شده این ادعا واقعیت ندارد. اگر بتوان به محافظهکاران نشان داد که توان برهم زدن فضای فعلی توسط متقاضیان مهاجرت وجود دارد آنها دست و پای خود را جمع خواهند کرد اما فردا که اکثریت شوند فریادهای ما خیلی کمتر تاثیر خواهد داشت.
فراموش نکنیم که ماده C-۵۰همین الان هم قدرت بیش از حدی به وزیر امور مهاجرت داده اما حداقل به دلیل در اقلیت بودن دولت، اجبار به حفظ نظر جمعی در پارلمان بیشتر است تا زمانی که هم ماده قانونی به وزیر اقتدار میدهد و هم دولت او در اکثریت است.
از سوی دیگر به دلیل خطری که الان احزاب رقیب در از دست دادن بیشتر کرسیهای پارلمان احساس میکنند تمایلشان به جذب حمایت اقلیتهای قومی و زبانی و یافتن خطاهای اجرایی محافظهکاران بیشتر از فردا است و این به ما فرصت میدهد تا برای اعتراضاتمان، حنجرههای قویتری را در اختیار داشته باشیم.
وزیری که در اندیشه پوشیدن ردای صدارت است
در بسیاری از تحلیلها از جیسن کنی به عنوان محتملترین کاندیدا برای جانشینی هارپر در سمت رهبر حزب نام برده میشود. ایشان فعالیتهای جدی هم برای برقراری ارتباط با اقوام و اقلیتهای قومی و دینی انجام داده و میدهد که البته مشخص نیست مسلمانان و ساکنان خاورمیانه در کجای فهرست علاقهمندی وی قرار دارند اما انسجام عملی امروز ما میتواند به ایشان یادآوری کند که ایرانیان توان، قدرت، اراده و انسجام قابل توجهی در پیشبرد سازنده منافع خود دارند پس بهتر است این توان را به سمت مخالف خود هدایت نکند.
الان باید چه کرد؟
پیشنهاد نگارنده این است که همین امروز برای امضا این پتیشن اقدام نمایید و از هر طریق که میتوانید، ایمیل، فیسبوک، بلاگ، فروم یا هر زمینه دیگر این پیام را به گوش دیگران برسانید تا بتوانیم با ایجاد یک موج عظیم جلوی فرصتسوزیها را گرفته و در جهت منافع ایرانیان متقاضی مهاجرت عمل کنیم. اگر امکانات ارتباطی در فضای انگلیسیزبان دارید متن انگلیسی پتیشن یا خبر آن در سایت انگلیسی کنپارس را به اشتراک بگذارید. آنها که امروز در کانادا هستید روزگار انتظارهای دشوار گذشته را بیاد آورید و آنها که هنوز رسما برای مهاجرت اقدام نکردهاید به خاطر داشته باشید که شاید فردا شما هم مسافر این کاروان باشید پس برای اصلاح مسیرها همین الان اقدام نماییم.
ثبت دیدگاه