هیچچیز به اندازه دیدن مهاجران موفق یا شنیدن قصههای موفقیت آنها حال آدم را جا نمیآورد. موفقیت هم از نظر صاحب این قلم لزوما به این نیست که مهاجری از دولت کانادا مدال افتخار بگیرد یا درآمد سالانهاش ۷ رقمی باشد و چه و چه. همین که فرد در مسیری درست، در مدت زمانی معقول بتواند وارد فیلد کاری خودش بشود، نوسانات شدید اولیه را پشت سر بگذارد، به خوبی جاگیر شود و مسیر گامهای بعدی پیشرویش آشکار و روشن شود در راه موفقیت گام میزند. بعدا به مرور میتواند با تلاش و کوشش موانع جدیدتر را پشت سر بگذارد و به بسیاری از آنچه میخواهد دست یابد.
قصه دوست قدیمی و عزیزم مهندس مازیار طاهری، یکی از این نمونههای موفقیت است. من و مازیار از دوران دبیرستان دوست بودهایم و در سالهای بعد همکلاسی دانشگاهی، همدرس در موضوعاتی چون منطق و فلسفه و مجموعا دهها مورد مشترک دیگر داشتهایم که یکی از آنها مهاجرت به کانادا بوده است.
البته مازیار خیلی بعدتر از من به کانادا آمد و هنوز تازهوارد محسوب میشود اما از نمونه مهاجرانی است که کاملا آماده پا به این سرزمین گذاشت، هم در مورد مهارتهای شغلی، هم زبانی و هم اطلاعاتی.
او در تورنتو لندد شد؛ مسیر تعریف شده درست کاریابی را با صبر و حوصله پشت سر گذاشت و به جرات میتوانم بگویم که تقریبا هیچکدام از خطاهایی را که تازهواردان مرتکب میشوند انجام نداد. از آن مهمتر اینکه مقصد کاریابیاش را به تورنتو و انتاریو محدود نکرد و با ایجاد موانع ذهنی برای خودش دردسر نساخت و در همین مسیر بود که ظرف چند ماه یک شغل بسیار خوب با درآمدی که حتی میتواند برای غیرمهاجران هم غیرقابل دسترس به نظر برسد در کلگری یافت و به بهانه اینکه همه دوستان قدیمیاش در تورنتو هستند به شانسش نه نگفت. حالا هم خدا را شکر در آن شهر کاملا مستقر شده و خیلی خبرهای خوب دیگر در زندگیاش اتفاق افتاده است. بهانهای هم برای من ایجاد کرده که در تابستانهای بعد در فکر سفری به البرتا باشم!
به شما توصیه میکنم این مصاحبه را که نشریه آنلاین Prepare for Canada با او انجام داده با دقت بخوانید و ببینید او موفقیت و راه دستیابی به آن را چگونه برای خودش تعریف کرده بوده و به آن رسیده است. البته او قطعا هدفهای جدیدی برای خودش ترسیم کرده و برای دستیابی به آنها همین مسیر را با صبر و تلاش ادامه خواهد داد.
ثبت دیدگاه