نیکا کیا
باید عادت کنیم، باید به این روش زندگی عادت کنیم.
تو اتاق انتظار یه کلینیک پزشکی نشستم. دو هفته قبل اومده بودم با یه لیست بلندبالا از شکایات مختلفی که یهویی به ذهنم رسید نکنه به هم ربط داشته باشن. با توجه به سابقه خانوادگی رنگینی که از بیماریها دارم، کمی نگران شده بودم. از اونجایی که پزشک خانواده ندارم، اومدم این کلینیکه! با جمعبندی شکایاتم خانوم دکتر مهربونی که منو ویزیت میکرد، یه سری آزمایش برام نوشت. منم یه جوری ته دلم خیالم راحت شد! با خودم فکر کردم، خوب، پس زیادم عجیب غریب نیست، میتونه مال بالا بودن این یا کمکاری اون باشه! یه لحظه فکر نکردم اینها مریضی به حساب میان. اولین روز کاری بعدش رفتم آزمایشگاه بیمارستان. وقتی آزمایش میدادم بهم گفتن ممکنه جواب آزمایشهام تا ۳ هفته طول بکشه که برسه دست کلینیک… تا اینکه امروز از کلینیک بهم زنگ زدن، گفتن بیا که دکتر میخواد باهات حرف بزنه! پای تلفن بهم نگفتن چقدر قضیه نگران کنندست، یکمی غیرنرماله، یا خیلی ناجوره. با قرصهای قلبم برم، یا همینجوری هر وقت، وقت کردم برم! نیم ساعت بعدش کلینیک بودم. خودم تعجب کرده بودم، انگار راننده اتوبوس میدونست میخوام زود برسم اونجا. خیلی تند میرفت. همه در رو برام نگه میداشتن، یکی خودشو کشت که آسانسورو برام نگه داره. با خودم گفتم دوره آخر زمون شده! توی کلینیک، پرستار یک کلمه حرف نزد، گفت باید صبر کنم و من صبر کردن رو شروع کردم! بعد از نیم ساعت یه پرستار دیگه صدام کرد. ۵ دقیقه طول کشید تا بتونم بهش بفهمونم که خودتون زنگ زدین گفتین بیام! گفت که باید صبر کنم، منم صبر کردن رو ادامه دادم! به اندازه یه قفسه کتاب بروشور بود، به هر دو زبان، همه اونا رو خوندم، از اونایی که مربوط به نوزادان میشدن تا اونایی که مربوط به مردان سالمند میشدن. چند تا مجله خانواده، یکی دو تا روزنامه… و من همچنان درحال صبر کردن بودم. میخوام مریضی نداشته باشم! کاشکی دلیل لیست مشکلاتم فقط استرس باشه!!! از طرفی اینها فقط وقتی زنگ میزنن و میخوان که باهات حرف بزنن که نتیجه آزمایشات غیرطبیعی باشن. بنابرین، مثل این فیلمها؛ یعنی چی میتونه باشه؟!
جالبه، ایران، نتیجه آزمایش رو خودمون از آزمایشگاه تحویل میگرفتیم و خودمون عددهای آزمایش رو با رنج نرمال روبروش مقایسه میکردیم، هر جاش بالاتر یا پایینتر بود، علامت میزدیم، تا وقت دکترمون بشه به هزار زحمت ۴ تا پرستار و دکتر پیدا میکردیم و ازشون نظر میخواستیم و گاهی هم گوگل میکردیم که ببینیم، یعنی چیا میتونه باشه! زمانی که تو سالن انتظار دکتر مینشستیم، یه زمینه ذهنی از درد و مرضمون داشتیم و اگر خیلی باحال بودیم قبلش گوگل میکردیم که راه درمانش چیه! ولی الان اینجا، هیچی نمیدونم، نمیدونم چی بالاست، یا پایین… برای رسیدن به علامت سوال مغزم، باید صبر میکردم… با خودم فکر کردم، اگه قرار باشه بمیرم، باید برم ایران بمیرم، یا باید خانواده بیان اینجا که من اینجا بمیرم؟! گمونم خودخواهی باشه که اونا بیان اینجا… جای مردن هم گمونم مهم نباشه! بعدش فکر کردم، شاید مریضیم کشنده نباشه! شاید با ۴ تا قرص و دارو خوب بشه، خوب اینجا داروهاش بهتره یا ایران؟ اینجا ارزونتر در میاد یا ایران؟ اینجا متخصصهاش بهترن یا ایران؟! گمونم بستگی داشته باشه…
باید به این سیستم عادت کرد. باید به انتظار برای شنیدن عادت کرد. باید به انتظار عادت کرد.
برای اینکه از طرف دولت دارای پزشک خانواده میشدم باید پرونده باز میکردم و اسمم وارد یک لیست بلند بالای انتظار میشد! کسی که داشت برام پرونده باز میکرد بهم گفت که حد اقل زمان "صبر" ۳ ساله! ازش پرسیدم که چه چیزی اسم منو تو این لیست میاره بالا، و اون گفت یکی حذف بشه؛ یا از این دنیا، یا از این شهر. که البته خیلی از آدمهایی که از این شهر میرن، اعلام نمیکنن و اسمشون همچنان تو این لیست هست… نتونستم! خیلی ساده، نتونستم منتظر مرگ عدهای باشم! بعدها یکی بهم گفت که سالانه یه عده دکتر به سیستم اضافه میشن! و گاهی این دکترا هستن که از سیستم حذف میشن! اون قسمت مغزم که مربوط به "پشیمون شدن" میشه کار نمیکنه (شاید اینو هم باید به اون خانوم دکتره میگفتم) واسه همین، من الان بدون پزشک خانواده هستم و دلم به این کلینیکها خوشه که اسمشون هست کلینیک walk-in . من اونایی رو انتخاب میکنم که خصوصی نیستن و کارت بیمه دولتی رو قبول میکنن یا به قولی ویزیت مجانیه! بعضی از اینا پرونده مریض نگه نمیدارن و بعضیها تا چند سال پرونده نگه میدارن. اینجانب دوست میدارم پروندهام حفظ بشه! ..آزمایش و عکس هم بسته به جا میتونه مجانی یا پولکی باشه. قیمت اغلب داروها توی داروخونهها یکیه. قیمتی که ملت واسه دارو پرداخت میکنن بسته به اینه که اون دارو شامل بیمهای که شخص داره هست یا نه و چقدرش بخاطره اون بیمه کم میشه. داروها حتی میتونن مشمول بیمه دولتی نباشن. ولی میدونم اگر کسی جایی کار میکنه و درآمدی داره واسه خودش که بخشی از این درآمدشو برای دارو درمانش داده. این رو باید تو فرم مالیاتی ذکر کنه تا مالیاتی که باید پرداخت کنه رو کمترکنه.
تا جایی که میدونم دندونپزشکی و معاینه چشم (توسط اپتومتریست) تنها جاهایی هستن که کارت بیمه دولتی از آدم میخوان و با اینحال همه پول رو از آدم میگیرن. معاینه چشم تو عینکفروشیها توسط بیناییسنج انجام میشه. واسه دیدن چشم پزشک باید مریضی چشمی داشته باشه آدم که نمیدونم آیا اونا هم این معاینه رو پولکی انجام میدن یا مجانی کار راه میندازن… خدا قسمت کرد و خبردار شدم، بیخبرتون نمیذارم!
اوضاع جالبیه، من هنوز در حال صبر کردن هستم!
میدونین واسه دکتر متخصصی که نخواین بابت ویزیتش پول بدین، چقدر باید صبر کرد؟ منم نمیدونستم! بسته به دکتر و اختصاصیتش فرق میکنه. درست مثل عکسهای رادیولوژی. واسه یه سونوگرافی معمولی تا ۶ ماه باید صبر کرد و واسه MRI خدا عالمه. واسه دکتر غدد، شاید یک هفته و واسه یه دکتر دیگه غدد شاید ۱ ماه. واسه ارتوپد خدا صبر ایوب انشالله عطا کنه. خدا نکنه عمل زانو بخواد یکی، تا یک سال هم شنیدستم که ملت صبر کردن. اینو هم بگم که اگه قضیه اورژانسی باشه، خیلی سریع همه چی انجام میشه. بنابر این، هرچی تو اون آزمایشها بهم ریخته و ناجوره، ایشالله موردی با صبر کم باشه! خدا رو ببین، به چی راضی شدیم…
توضیح کنپارس: مشکل کمبود پزشک خانواده family physician به منطقه جغرافیایی محل زندگی بستگی دارد. معمولا در مناطق قدیمیتر و پرجمعیتتر (نظیر مرکز شهر-داونتاون downtown) بیشتر است اما در بسیاری از مناطق جدیدتر چنین مشکلی یا وجود ندارد یا بسیار محدود است.
زمان انتظار برای آزمایشات تخصصی یا MRI نیز به وضعیت خدمات درمانی استان بستگی دارد. مثلا این زمان الان در استانهای انتاریو و البرتا بسیار کوتاهتر از گذشته است و بسته به وضعیت بیمار و نوع آزمایش ممکن است از چند روز تا چند هفته بیشتر طول نکشد. تمامی آزمایشاتی که به دلیل وضعیت بیمار در مراجعه به بخش ارژانس زیر نظر پزشک مربوطه انجام میشود در سریعترین زمان و ظرف چند ساعت انجام میشود.
ثبت دیدگاه