مهندسان در سراسر دنیا ریاضیات را یک زبان جهانی میدانند. بنابر این بزرگترین چالش برای یک مهندس مهاجر به کانادا این نیست که کار با ماشین حساب را بداند. او در واقع برای رسیدن به موفقیت به داشتن مهارتهایی که به آنها «مهارتهای نرم» گفته میشود، نیاز دارد تا بتواند ضمن تطبیق خود با فرهنگ جدید و سبک تازه زندگی، در جستجوی کار باشد.
تونی اونیکا یک مهندس الکترونیک از کشور نیجریه است. او چهار سال پیش به کانادا مهاجرت کرده و قبلا در کشورش کار طراحی شبکههای نیرو و سیستمهای الکتریکی را انجام میداده است. وی در حال حاضر در یک شرکت ITبه کار مشغول است که گرچه کار بدی نیست اما ربطی به حوزه تخصصیاش ندارد.
او میگوید: «تخصص و توانایی من در کار دیگری است. من مهندس الکترونیک هستم. درست است که حالا هم برای یک شرکت مهندسی الکترونیک کار میکنم اما دارم تلاش میکنم که به حوزه شغلی خودم وارد شوم.»
بر اساس گفته لاینل لاروک، یکی از متخصصان در حوزه مهاجرت، معمولا مهاجران متخصص زمانی که تخصصشان بیش از نیازهای بازار کار و حتی خودشان تشخیص داده میشود، مجبور به انجام کارهای پستتر میشوند. او میگوید: «این دقیقا همان چیزی است که ما میخواهیم از آن دوری کنیم.»
این مشکل در زمان بروز بحران اخیر اقتصادی بسیار عمیقتر هم شد. به ویژه برای مهاجران متخصصی که دیگر بازار دوره رکود، نیاز کمتری به تخصص آنها داشت. این متخصص در اینباره میگوید: «در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷وقتی آلبرتا دوران رشد بالای اقتصادی را تجربه میکرد، پیدا کردن کار برای متخصصان در آن بسیار سادهتر بود. در آن دوره عده بسیاری از مهاجران توانستند کار پیدا کنند و متاسفانه همانها در دوران رکود کارشان را از دست دادند.»
لاروک که در ضمن یک مشاور خصوصی نیز هست، اخیرا برای حضور در سمینار انجمن مهندسان، زمینشناسان و متخصصان ژئوفیزیک آلبرتا (Association of Professional Engineers, Geologists, and Geophysicists of Albertaکه به اختصار به آن APEGGAگفته میشود)به کلگری سفر کرده بود. استان آلبرتا با برگزاری این سمینار در نظر داشت تا با بهبود سطح مهارتهای مصاحبه و جستجوی کار، به روند کاریابی و جذب مهاجران متخصص در حوزههای نامبرده به بازار کار در کانادا کمک کند. این برنامه با مشارکت انجمن مذکور و کالج Bow Valleyبرگزار شد. بعد از برگزاری کارگاههای یک روزه این سمینار، افراد با تجربه طی نشستهایی آموزشی تلاش نمودند تا به شرکتکنندگان در جلسات در جهت کاریابی در استان آلبرتا کمک نموده و راهنماییهای لازم را به آنها ارائه نمایند.
لاروک خود یک مهندس شیمی است که به کانادا مهاجرت کرده و در زمان ورود خود به این کشور و با وجود کار در کمپانیهای بزرگ بینالمللی مثل Proctor & Gambleو Xeroxکه معمولا نیروهایی از سراسر دنیا در آنها به کار مشغول هستند، باز هم نتوانسته بود مطابق با توان حقیقی خود رشد و پیشرفت کند. او در اینباره میگوید: «در هر دو کمپانی با مهندسانی بسیار خبره از کشورهای مختلف کار میکردم. همه ما به زبان انگلیسی حرف میزدیم اما اصلا رشدی در کار نبود و من میدیدم که تفاوتهای فرهنگی در این بین نقش بسیار مهمی دارند. میدیدم که متخصصان مهاجر بسیار خوبی که از نظر فنی هم کاملا شایسته بودند، به موقعیتهایی که به نظر من کاملا متناسب با تخصصهایشان نیز بود دست پیدا نمیکردند. به همین دلیل سعی کردم تحقیق کنم و ببینم که این عدم هماهنگی از کجا ناشی میشود.»
به اعتقاد لاروک معمولا برای مهاجران یافتن دوستان و ایجاد یک اجتماع یا به عبارتی کامیونیتی در جامعه جدید آنقدرها مشکل نیست که یافتن کار در حوزه شغلیاشان. او در این باره توضیح میدهد: «اغلب مهاجران خیلی زود میتوانند با توجه به جنبههای احساسی و کاربردی یک شبکه حمایتی برای خود دست و پا کنند، اما مشکل اینجاست که این شبکه در یافتن کار تخصصی در حوزهای مشخص به آنها کمکی نمیکند.»
دولت فدرال هر ساله حدود ۲۰ هزار ویزای کار برای متخصصان مهاجر صادر میکند. قبل از اینکه متقاضیان متخصص بتوانند در کانادا به کار مشغول شوند، باید توسط انجمنهای حرفهای از جمله APEGGAمورد تایید قرار بگیرند و برای پذیرفته شدن به عنوان نیروی کار متخصص لازم است که ضوابط و معیارهای خاصی را دارا باشند.
متقاضیان باید دارای مدرک دانشگاهی بوده و از طرف یک کارفرما هم یک پیشنهاد شغلی به آنها داده شده باشد. یا اینکه حداقل یک سال سابقه کار مرتبط در حوزه تخصصی خود داشته باشند و بتوانند با تسلط بر یکی از زبانهای فرانسه یا انگلیسی حرف بزنند.
اونیکا با وجود داشتن یک تجربه هفت ساله در کشور خود، نیجریه، پیشنیاز لازم یعنی تجربه کار کانادایی را برای ورود به بازار کار در این کشور نداشت و همین امر سبب شد تا او نتواند به عضویت APEGGAدر بیاید و دارای مجوز کار شود. بعد از این که او شوک اولیه حاصل از ورود به کانادا- آن هم در نیمه زمستان- را پشت سر گذاشت، احتمالا سختترین دورانی که طی کرد تا بتواند کانادا را به عنوان سرزمین دوم خود بپذیرد، همین مشکل کار بود. اونیکا به رغم دلتنگیهای گاه و بیگاهش برای موطن اصلی، مصمم شد تا با کسب حق شهروندی از کانادا به بودن خود در این کشور جنبه رسمیتری ببخشد. او میگوید: «بعد از این که یکی دو سالی در این وضعیت دوام آوردید، به آن خو میگیرید.»
برای مشاهده اصل مقاله اینجا کلیک کنید.
ثبت دیدگاه