در قسمت قبلی این گزارش، به مباحث کلی در مورد برنامههای مهاجرپذیری کانادا و دغدغههای اداره مهاجرت این کشور برای دستیابی به برنامهای موفق، سریع و متوازن پرداخته شد. در پایان آن بخش، به سه پرسش کلیدی مورد نظر این اداره برای اصلاح برنامههای مهاجرتی اشاره شد و حال در این قسمت به پرسش اول با تفصیل بیشتری پرداخته شده است.
پرسش اول: سطح مناسب مهاجرت برای کانادا کدام است؟
کانادا از دیرباز مقصدی ایدهآل برای مهاجران بوده است. بخش عمدهای از موفقیت کانادا و نیز حمایتهای مردم از پدیده مهاجرت به دلیل نتایج مثبتی است که مهاجرت و مشارکت مهاجران در اقتصاد و جامعه کانادا برای این کشور داشته است.
مطالب مرتبط اینجا می آیند.
در ۲۵ سال گذشته، کانادا تلاش نموده تا متوسط سالانه مهاجران خود را بین ۲۲۵ تا ۲۵۰ هزار نفر ثابت نگهدارد. در سال ۲۰۱۰ کشور کانادا توانست میزان ورودی مهاجران خود را تقریبا به ۲۸۱ هزار نفر برساند که از سال ۱۹۵۷ به این سو، این رقم بالاترین رقم مهاجران وارد شده به کشور بوده است.
در حال حاضر با کند شدن روند طبیعی رشد جمعیت در کانادا به دلیل پایینتر بودن نرخ زاد و ولد نسبت به نرخ مرگ و میر، مهاجرت بیش از گذشته به منبعی مهم برای رشد جمعیت و نیروی کار تبدیل شده است. برای مثال در فاصله سال ۲۰۱۰-۲۰۰۹ میزان تولد به تعداد ۱۳۴ هزار نفر از میزان مرگ و میر بیشتر شد. این در حالی بود که در نتیجه نهایی حاصل از مهاجرت بینالمللی (شامل ورود و خروج مهاجران دائم یا موقت و کاناداییها)، در مجموع ۲۵۵ هزار نفر به جمعیت کشور افزوده شد. این میزان از رشد جمعیت در واقع دوسوم کل رشد جمعیت کشور را شامل میشده است. این آمار گویای این نکته است که مهاجرت نمیتواند به تنهایی جایگزین کارآمدی برای جمعیت در حال پیر شدن کشور باشد. در تحقیقی که در سال ۲۰۰۹ توسط موسسه تحقیقاتی C.D.Howe انجام شد، این نتیجه به دست آمد که احتمالا در مدت زمان کوتاهی برای غلبه بر مشکل نرخ وابستگی سالخوردگی در جمعیت کانادا چارهای نخواهد بود جز این که میزان ورودی مهاجران را به شکل قابل توجهی افزایشی دهیم (از رقم فعلی ۰.۸ درصد جمعیت با افزایشی چشمگیر به ۴ درصد).
با جمعیتی که در حال پیر شدن است، تعداد بازنشستگان از بازار کار نیز افزایش مییابد که بخش عمدهای از آن نیز به دلیل رسیدن به سن بازنشستگی نسل بیبیبومرهاست. به زودی تعداد خروجیهای مدارس و دانشگاههای کانادایی با تعداد بازنشستگان برابر یا کمی کمتر از آن خواهد شد و همین امر سبب خواهد شد تا فقط مهاجران بتوانند در رشد نیروی کار موثر واقع شوند. هر سال تعداد فارغالتحصیلان از مراکز آموزشی حدود ۴۰ هزار نفر است (پانوشت ۱) و در همین حال تعداد مهاجرانی که در همان سال ورود خود جذب نیروی کار میشوند در حدود ۱۳۰ هزار نفر است (پانوشت ۲). بدون مهاجرت، رشد نیروی کار متوقف یا منفی میشود و در نتیجه این امر رشد اقتصادی نیز با مشکلات و دشواریهای بیشتری روبرو میشود.
بنابر این با وجود این که مهاجرت به کم کردن از میزان کمبود نیروی کار و برآوردن نیازهای منطقهای کمک میکند، اما نمیتواند به طور کامل هیولای سالخوردگی جمعیت را از پای درآورد.
در عین حال شکافها نیز از دو دهه پیش نمودار شدند. تحقیقات زیادی شده که نشان میدهند گروه خاصی از مهاجران با درآمد بسیار کمی زندگی میکنند و همین امر خطراتی را برای خود آنها و فرزندانشان به دنبال دارد (پانوشت ۳). این نکته معمولا در شهرهای بزرگ کانادا مشاهده شده است و درآمد مهاجران گروه نیروی متخصص یا Federal Skilled Worker، که به اختصار به آنها FSW نیز گفته میشود، نیز در سالهای دهه نود و در آغازین سالهای ۲۰۰۰ با افت و خیز زیادی مواجه شد.
البته ارزیابیهای اخیر نشان میدهد که تغییراتی که در سال ۲۰۰۲ در زمینه مقررات و معیارهای انتخاب نیروهای متخصص انجام شد، نتایج بسیار خوبی در بر داشته است.این ارزیابی نشان میدهد که به طور خاص دانستن خوب زبان انگلیسی یا فرانسه و فراهم نمودن فرصت اشتغال پیش از مهاجرت از عوامل بسیار مهم در بالا بردن سطح درآمد این گروه از متقاضیان مهاجرت بوده است. این دو عامل یعنی توانایی صحبت به یکی از دو زبان رسمی کانادا و داشتن کار، برای موفقیت اقتصادی همه مهاجران در کانادا لازم است (هرچند ممکن است کافی نباشد).
اگر موضوع این باشد، حال سوالی که غالبا مطرح میشود این است که «میزان و سطح مناسب مهاجرت کدام است؟». برای پاسخ به این پرسش هیچ جواب مشخصی وجود ندارد. بیش از هر چیز مسئله این است که چه کسانی انتخاب میشوند و با چه ترکیبی و این افراد کجا میروند (آیا آنها به مناطقی میروند که در آن کار هست، مناطقی که در آن امکانات و زیرساختهای حمایتی از جمله مسکن، مدرسه، بیمارستان و غیره وجود دارد و یا به مناطقی میروند که مهاجران در آنها متمرکز شدهاند و امکانات حمایتی موجود به سختی پاسخگوی نیازها است). مهاجران معمولا تمایل دارند به مناطقی بروند که افراد خانواده یا دوستانشان در آنجا حضور دارند (پانوشت ۴) و فقط در صورت بودن کار برایشان حاضر میشوند که به مراکز کوچکتر بروند. بسیاری از استانها که با مشکل حفظ جمعیت خود مواجه هستند، درست به همان دلایل با مشکل نگه داشتن مهاجران در خود نیز مواجهند.
کانادا کشوری است وسیع که دارای مناطق آب و هوایی و جغرافیایی مختلف و نیز صنایع متنوع است. گاهی ممکن است که بخشی از کشور در بحران اقتصادی باشد در حالی که بخش دیگری در رونق کامل اقتصادی است. رسیدن به «سطح مناسب» منوط به ایجاد تعادلی دقیق بین فشار رقابتها میان تعهد نسبت به گرد هم آمدن خانوادهها، استقرار پناهجویان و انتخاب مهاجران برای حمایت از رشد اقتصادی است با اطمینان از اینکه زیرساختها و حمایتها برای استقرار آنان موجود است و کار برای آنها وجود دارد. در پایان نیز موفقیت یک برنامه به نتایج و خروجیهای مثبت آن بازمیگردد.
ادامه دارد.
————————————————————————————————————–
پانوشت ۱: در این ارتباط به نشانی زیر از اداره منابع انسانی و توسعه مهارتهای کانادا مراجعه کنید:
“Looking Ahead: A ۱۰ Year Outlook for the Canadian Labour Market (۲۰۰۸ – ۲۰۱۷)”
پانوشت ۲: از حدود ۲۵۰ هزار مهاجری (در کلیه سنین) که سالانه وارد کانادا میشوند، تقریبا ۵۰ تا ۵۵ درصد مستقیما جذب بازار کار میشوند. این افراد بالای ۱۵ سال دارند و شامل مهاجرین همه گروهها میشوند و فقط به مهاجرین اقتصادی محدود نمیشوند.
پانوشت ۳: برای مثال مطلب زیر را ببینید:
“Immigrant low-income rates: The role of market income and government transfers”
پانوشت ۴: مطلب زیر را که توسط اداره آمار کانادا در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۵ منتشر شده ببینید:
“Longitudinal Survey of Immigrants to Canada: A Portrait of Early Settlement Experiences”
برای مشاهده اصل مطلب اینجا کلیک کنید.
ثبت دیدگاه