فرزاد جواهری
با عرض معذرت از حضور خوانندگان این سری از مقالات از بابت وقفه نسبتا طولانی که مابین قسمت اول و دوم آن افتاد. البته این وقفه چندان هم بیربط با موضوع مقالاتمان نیست. در واقع بنده در حال راهاندازی یک شعبه جدید از یک فرنچایزی بسیار موفق بودم که تجربیات خود را، در این رابطه؛ در جای خود برایتان بازگو خواهم کرد.
در قسمت قبل تعریفی کلی از مفهوم فرنچایز ارائه کردم. با سوالاتی که تنی چند از خوانندگان مطرح کرده بودند به این نتیجه رسیدم که قبل از اینکه وارد مبحث جدیدی بشویم باید به یک شبهه که در سوالات خوانندگان مطرح شده بود پاسخ داده شود؛ تفاوت مابین فروشگاههای زنجیرهای(Chain Business) و فروشگاههای فرنچایز.
حتی شاید بهتر بود که اول این مبحث را مطرح میکردیم و بعد به تعریف فرنچایز میپرداختیم.
اگر شما شاهد شعبات متعدد از یک بیزنس در مکانهای مختلفی از شهر یا حتی کشورهای گوناگون بودید این به معنی فرنچایز بودن آن نیست. همانگونه که قبلا اشاره کردم فرنچایز یک موسسه مستقل اقتصادی وابسته به بدنه یک موسسه بزرگتر است که قابل خرید و فروش است و به طور مستقل اما تحت الگو، استاندارد و برنامههای شرکت مادر گردانده میشود. اما در مدل زنجیرهای یک شرکت مادر مالک تمامی شعبات آن شرکت در اقصی نقاط دنیا است و آن را به تنهایی مدیریت و اداره مینماید.
برای اولین بار در سال ۱۸۵۹شرکت مواد غذاییGreat Atlantic & Pacific Tea Company, که به نام A&P نیز شناخته میشود تصمیم گرفت تا ازنحوه تجارت و بیزینس مدل شرکتهای زنجیرهای برای گسترش شعبات خود در سرتاسر آمریکا استفاده نماید و از آنجایی که در کمترین زمان به بیشترین سود ممکن دست یافت این روش الگویی شد برای دیگر شرکتهای تجاری که قصد گسترش خود را داشتند.
در واقع هنگامی که یک شرکت تصمیم به بزرگ شدن و ایجاد شعبات متعدد میگیرد ۲ الگو در پیش رو دارد: شرکت مادر خود به تنهایی گسترش یابد (Chain) یا حق امتیاز مغازههای خود را واگذار نماید (Franchise).
اگر الگوی فرنچایز را انتخاب کنند نام تجاری خود و بیزنس مدل (Business Model) خود را به افراد متقاضی واگذار مینمایند و خود دورادور بر کار نظارت خواهند کرد. اگر الگوی زنجیرهای را انتخاب نمایند، خود به تنهایی شروع به خرید تجهیزات و مکان مورد نظر مینمایند و سپس محل را تجهیز کرده و با استخدام و تعلیم کارمندان و قرار دادن مدیریت آموزش دیده، خود به تمامی ناظر بر کار خواهند بود.
در فرنچایز، صاحبان مستقل فرنچایزی باید مراقب کیفیت محصول و کیفیت سرویس به مشتریان باشند و شرکت اصلی نظارت مستقیمی بر آن ندارد. اگر در این کیفیتها کوتاهی صورت بگیرد، تنها آن شعبه از فرنچایز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. اما در مدل زنجیرهای، شرکت مادر به تنهایی بر کیفیت محصولات و سرویس به مشتریان نظارت میکند و کوچکترین کوتاهی در این راه به نام شرکت مادر ثبت خواهد شد. به این ترتیب، شرکت مادر کنترل بیشتری بر اوضاع دارد و با بوجود آمدن کوچکترین مشکلی در ارتباط با کیفیت، قادر به رفع آن در سریعترین زمان ممکن است.
در واقع، یکی از کلیدیترین تفاوتهای مابین شرکتهای زنجیرهای و فرنچایزی در همین نکته نهفته است. زمانیکه یک شرکت تصمیم به گسترش از نوع زنجیرهای میگیرد بار مسئولیت تمامی کیفیتها و فعالیتها را به دوش میگیرد. خودش باید نیرو و مدیر استخدام کند، خودش باید به امور پرسنلی و آموزش آنها برسد، خودش باید جوابگوی اعتراضات مشتریان یا کسب رضایت آنها باشد، یک کوتاهی در این راه تمامی سیستم را تحت تاثیر قرار خواهد داد اما از آنجائی که شرکت مادر نظارت کامل و مستقیم بر اوضاع دارد، این امکان را دارد تا خیلی سریعتر به مشکلات مجموعه واقف شده و عکسالعمل مناسب نشان دهد. تغییر در محصولات و خدمات هم معمولا با سرعت و امکان بیشتری فراهم است. اما در سیستم فرنچایزی این ریسک از شرکت مادر به صاحبان مستقل فرنچایز منتقل میگردد. هرگونه کوتاهی در سرویسدهی یا ضعف در آموزش و کنترل نیروها تاثیر کمتری بر شرکت مادر دارد اما شناسایی یا رفع آن کوتاهی هم (برای شرکت مادر) زمان بیشتری نیازمند است.
برای اینکه ارتباط ملموستری با این تعاریف داشته باشیم به ذکر چند مثال از شرکتهای مختلف و نوع آنها میپردازیم. در ایران بهترین مثال برای شرکتهای زنجیرهای شاید فروشگاههای زنجیرهای رفاه، شهروند و فروشگاههای زنجیرهای کورش در قبل از انقلاب باشند. فروشگاههای هاکوپیان، البسکو، رستورانهای نایب و صدها مورد دیگر را میتوان نام برد که به صورت Chain اداره میشوند. اصولا بحث فرنچایز یک بحث تازه و جدید در ایران است و بیشتر در حوزه رستوران و فروشگاههای مواد غذایی پدیدار شدهاند. اغذیه فروشیهای هایدا، ،آیدا، بوف و صدها مورد دیگر در کنار بستنیفروشیهای آیس پک، بسکین رابینز مثالهای خوبی از این نوع دوم هستند.
ادامه دارد…
ثبت دیدگاه