"نیرویی حیاتی و عامل حیاتبخشی وجود دارد که از طریق شما به عمل تبدیل می شود، و چون در همۀ زمانها تنها یک نفر شبیه شما وجود دارد؛ این تجلی یگانه است. اگر آن را نادیده بگیرید، هرگز از طریق فرد دیگری متجلی نخواهد 1 شد و از دست میرود."
مارتا گراهام
افراد موفق می توانند هر چیزی را که می خواهند به دست بیاورند. آنها می توانند فرصت ها، مردم و رفاه را به سمت خودشان جذب کنند و روی محیط شان تأثیر بگذارند. همۀ ما با درجات مختلف در نوع خود توانمندیم، اما هر کسی می تواند قدرت طبیعی اش را افزایش دهد و انرژی بیشتری داشته باشد. راز آن ساده است: برای افزایش قدرت طبیعی تان، چیزهایی که انرژی تان را تحلیل می برد کنار گذاشته، چیزهایی اضافه کنید که به شما انرژی میبخشند. البته چنین راز ساده ای به معنی آسانی نیست. اولین قدم برای شروع کار این است که چیزهایی را کنار بگذارید که حواستان را پرت می کنند و مخل انرژی تان هستند و جای آنها را با عوامل مثبت و تقویت کننده ای پر کنید که برایتان مفید هستند. در این مرحله به زندگی تان شکل مناسبی می بخشید، از عادت های بدتان خالص می شوید و یاد می گیرید که چگونه خود را در برابر افراد و عوامل ناخوشایند محافظت کنید. این قدم زیربنای الزم برای افزایش قدرت به شکل طبیعی و جذب موفقیت دلخواه تان است. اغلب ما آنقدر درگیر دویدن به دنبال اهداف مان هستیم که فراموش می کنیم بنیان محکمی برای زندگی مان بسازیم. در صورتی که برای اولویت بندی اهداف زندگی حوصله به خرج ندهید؛ دو خطر شما را در دنبال کردن اهداف بزرگ تان تهدید میکند. اول اینکه، ممکن است به هدف تان برسید اما چندان طول نکشد و دوباره از دست برود. بنابراین وقت تان را با ساختن قلعه آرزوهای تان روی شن ها تلف نکنید و آن را روی بنیان محکمتری بسازید. ممکن است در اطراف خود دوستانی را دیده باشید که همه چیزشان را فدای رسیدن به هدف شان می کنند، آنها به هدف شان میرسند اما این موفقیت عمر کوتاهی دارد. در واقع عقیدۀ اشتباه اما رایجی وجود دارد که دستیابی به موفقیت های بزرگ شما را نابود می کند. دلیل این نابودی صرفاً نداشتن یک بنیاد محکم برای زندگی است، به طوری که با اولین توفان یا فاجعه همه چیز فرو ریخته، خراب میشود. بنابراین ممکن است نداشتن بنیان درست (و نه موفقیت) دلیل تخریب انسان ها باشد. خطر دوم این است که احتمالا به هدف تان می رسید، اما بعد از مدتی احساس نارضایتی می کنید. روزی گزارشگری از من پرسید به چه علت افراد به اهدافشان نمی رسند؟ در جواب آن خانم گزارشگر گفتم، چون آنها در همان ابتدا هدف شان را اشتباه انتخاب میکنند. آیا تا به حال شده که با تمام وجود، ذهن و قلب تان را روی هدفی متمرکز کنید و بعد از اینکه نهایتاً به آن رسیدید، دریابید چه آرزوی پوچی بوده است؟ دلیلش این است که یا چیزی که می خواستید به اندازۀ تصورات تان عالی نبوده و یا زمان کوتاهی ازموفقیت تان لذت برده اید و بعد به دنبال هدف دیگری رفته اید. چنین اتفاقی بسیار شایع است؛ ما آنقدر تحت تأثیر رسانه ها و تبلیغات هستیم که اغلب اصلا نمیدانیم واقعاً چه می خواهیم. در عوض تصورات رسانه محوری در مورد آرزوهای مان داریم که ما را خوشحال میکنند. در حالی که این تصورات، اهداف و آرزوهای واقعی شما نیستند و احتمالا فریب تبلیغات خوش آب ورنگ را خورده اید. به وضوح می توان گفت که رسیدن به چنین اهدافی با نارضایتی همراه است. پیش از آنکه به مسائلی فکر کنید که واقعاً شما را خوشحال میکند ابتدا باید کنترل مسائل اساسی زندگیتان را در دست بگیرید. با خالص شدن از هر چیزی که با اجبار قبول کرده و تحملش می کنید، به زندگی تان نیرو ببخشید. ممکن است تمیز کردن کمد لباس ها و دوختن دکمه چندان هم جالب و هیجان انگیز نباشد، اما اولین قدم برای رسیدن به چیزی است که واقعاً میخواهید. مادرم همیشه میگوید:"اول سبزیجات، بعداً دسر".
ثبت دیدگاه