علل عدم موفقیت پزشکان مهاجر در سیستم پزشکی کانادا
به رغم بحرانی که کانادا به دلیل کمبود پزشک با آن روبروست و در آینده با بازنشسته شدن بسیاری از پزشکان متخصص متولد «دوران فزونی زاد و ولد بعد از جنگ جهانی دوم (بیبی بومرها)» ابعاد وسیعتر و عمیقتری به خود خواهد گرفت، هزاران پزشک مهاجر ساکن کانادا مدتهاست که در نوبت ورود به سیستم پزشکی و درمان کانادا انتظار میکشند.
به صورت خلاصه علل عدم موفقیت پزشکان را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
آموزش پزشکان
اختلاف سیستم آموزش پزشکی کشورهای مختلف با سیستم کانادا سبب شده است که در مرحلهای که پزشکان برای ورود به سیستم پزشکی در کانادا یا آمریکا خود را آماده میکنند با مشکلات عدیدهای مواجه باشند.
از جمله این مشکلات:
عدم اشنایی با نحوه اداره سیستم بهداشت و درمان در استانهای مختلف کانادا و عدم اشنایی با خلاصهنویسیها
عدم آشنایی با داروهای رایج مورد استفاده در بیمارستانها
عدم آشنایی با کلماتی که توسط پزشکان و دانشجویان در کانادا یا امریکا مورد استفاده قرار میگیرد
تمام این دلایل باعث میشوند که پزشک تازه وارد برداشت درستی از وضعیت پزشکی در کانادا نداشته باشد و ورودش به سیستم با سختی مواجه شود.
عدم آشنایی با تفاوتهای سیستم پزشکی در ایران و کانادا
دلیل اصلی عدم موفقیت بسیاری از پزشکانی که با تلاش بسیار مراحل مهاجرت را پشت سر گذارده و خود را به کشور کانادا میرسانند،عدم آشنایی با تفاوت اساسی و بنیادی سیستم پزشکی بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران با کشور کاناداست (چه از نظر آموزشی وچه از نظر درمانی)
این تصور در اکثر دانشجویان پزشکی و حتی پزشکان ایرانی و بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد که به علت خصوصیت منحصر به فرد پزشکی، این حرفه باید در تمام کشورها به صورت یکسان واستاندارد انجام شود. این موضوع که پزشکی ایران، به خصوص پزشکی مدرن از مدل پزشکی اروپایی و غربی کپیبرداری شده باعث تقویت این تصور شده است که در تمام دنیا علم پزشکی به یک شکل نمود دارد. مخصوصا به دلیل این که منابع آموزشی و کتابهای پزشکی در ایران معمولا از کشورهای غربی وارد و ترجمه میشوند باور به این تفاوتها مشکلتر نیز شده است..اما این تصور نادرست است.
سیستم پزشکی در آمریکای شمالی از اواسط دهه نود تحول اساسی پیدا کرده و مهمترین تحول این سیستم این بود که برای اینکه پزشکان هرچه زودتر مراحل پزشکی را پشت سر بگذارند و بتوانند وارد سیستم کار و درمان شوند، قسمت انترنی را از آموزش پزشکی عمومی جدا کرده و ان را به صورت بخشی از رزیدنتی درآوردهاند. به این گونه که در حال حاضر کسانی که پزشکی را در دانشگاههای امریکای شمالی تمام میکنند، در صورتی که دوره رزیدنتی را آغاز کنند در سال اول اینترن هستند و بعد از ان رزیدنت میشوند (البته به رشتهای که در آن قبول شدهاند بستگی دارد). در واقع ۱۸ ماه اینترنی در ایران به عنوان قسمتی از رزیدنتی در کشور کانادا مورد پذیرش است.
به خصوص در مورد رزیدنتی family یا همان General Practitioners که در ایران به آن family doctor گفته میشود، family doctor در واقع مشغول انجام primary health careبرای مریضان خودش است مانند مریضان دیابتی و دارای فشار خون و کسانی که مجبورند دایما تحت کنترل یک پزشک باشند. این موارد توسط فامیلی داکتر پیگیری میشوند و چنانچه نیاز به نظر متخصص وجود داشته باشد از طریق وی به پزشک متخصص معرفی میگردد. همین تفاوت بنیانی پزشکان ایرانی را با یک دو گانگی مواجه میسازد که تا مدتی تصمیمگیری را مشکل میسازد.
عدم آشنایی با تفاوتهای فرهنگ پزشکی در ایران و کانادا
قسمت بعدی تفاوتی که به طور اساسی باعث عقب افتادن پزشکان در انتقال به سیستم پزشکی کانادا میشود، عدم آشنایی با فرهنگ پزشکی است. مسایل بسیاری در سیستم کاری کانادا وجود دارند که بطور اختصاصی در ایران مورد بحث قرار نمیگیرند. مثلا فعالیت گروهی team work یکی از مسایل بسیار مهمی است که در کانادا به ان اهمیت فوقالعادهای داده میشود. یکی از مهمترین نکاتی که در مصاحبهها به آن تاکید میشود و بدون موفقیت در آن امکان پشت سر گذاشتن این مصاحبهها مقدور نیست همین اثبات تواناییهای مرتبط با فعالیت جمعی و گروهی داشتن است.
Team work به این شکل است که پزشک در مورد انجام کارهای درمانی بیماران خود، قسمتی از مسوولیت را دارد و به شدت با بقیه گروهها از جمله پرستاران، فارماسیستها، کار درمانها و فیزیوتراپیستها همکاری میکند. بسیاری از وقتها راندهایی که در بخش ها انجام میشود، متشکل از یک تیم بزرگ است.
عدم آشنایی با قوانین و اصول حرفهای حاکم بر مراکز پزشکی و بهداشتی
پزشک کانادایی موظف به رعایت مجموعه گستردهای از اصول حرفهای حاکم بر حرفه خود است که فراگیری و تثبیت شدن آنها در تمامی مراحل کاری نیازمند زمان طولانی، ممارست و آموزش کافی است. این اصول از بطن نظام پزشکی برخاسته و متاثر از مجموعه نظامات سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی جامعه است. بیتوجهی به این اصول میتواند ضربات جبران ناپذیری به پزشک و سیستمی که وی در آن فعالیت میکند وارد سازد و به علاوه، تبعات حقوقی سختی هم داشته باشد لذا مراکز تصمیم گیر تا از آگاهی کامل پزشک مهاجر در این حوزهها اطمینان حاصل نکنند حاضر به ارائه مجوز کاری به وی نخواهند بود.
عدم آشنایی با عرف حاکم بر روابط پزشکان و بیماران
همه قوانین و مقررات، مدون شده و تقریر یافته نیستند. برخی از آنها آنچنان در تار و پود اجتماع و مناسبات حاکم بر روابط افراد تنیده شدهاند که بنا نیست کسی آنها را به دیگران یادآوری کند. برای پزشکان مهاجر خصوصاً آنهایی که از جوامعی با اصول اجتماعی و فرهنگی کاملاً متفاوت میآیند آگاهی یافتن از این مناسبات مدتها زمان میبرد و خود به یکی از موانع عدم موفقیت مبدل میشود.
ثبت دیدگاه