آیا تا به حال اسم بازاریابی از طریق ارائه یا انتشار مضمون content marketing را شنیدهاید؟ شما مقاله یا وبلاگ مینویسید، کتاب منتشر میکنید، فیلم و ویدیو از طریق اینترنت، فیسبوک، یوتیوب یا توتیتر به اشتراک میگذارید تا پیام خود را به گوش دیگران برسانید. پیامی که تبلیغی برای محصولی که تولید میکنید و یا سرویسی که ارائه میدهید، است. به نظر کار ساده و قابل انجامی میرسد. کافی است که توضیح دهید چه کاری را خوب انجام میدهید و محصولی که تولید میکنید چه فواید زیادی دارد و یا سرویسی که ارائه میکنید چقدر فوقالعاده است. ممکن است که اینکار ۲۰ سال پیش سادهتر بود. زمانیکه تنها روزنامه و تلویزیون و رادیو وجود داشت و از اینترنت خبری نبود. ولی در این دور و زمانه که هر کس میتواند با موبایل، ویدیو ضبط کرده و روی یوتیوب منتشر کند، کار کمی پیچیدهتر شده است.
البته نباید منکر شد که اینترنت به شما امکان میدهد که در کسری از ثانیه به میلیونها نفر در سرتاسر دنیا متصل شوید ولی از طرفی این قابلیت را به میلیونها نفر میدهد که به شما متصل شوند و اگر حقیقت را بخواهید ۸۰ درصد مطالبی که دریافت میکنید بدردنخور و بیفایده خواهند بود و تنها ۲۰ درصد مطالب مفید و ارزشمند دریافت میکنید (قانون ۲۰-۸۰ یا قانون پارتو Pareto principal or Pareto efficiency که میگوید ۸۰ درصد نتایجی که بهدست میآورید حاصل ۲۰ درصد از تلاشتان است.)
حال در این دنیای وارونه، شما یک محصول یا سرویس فوقالعاده دارید، باید برای محصولتان مشتری پیدا کنید، باید برای پیدا کردن مشتری بازاریابی کنید و باید برای بازاریابی از اینترنت استفاده کنید چرا که هم ارزان است و هم قابل دسترسی و شما حتی نیاز به دفتر و دستک هم ندارید و میتوانید از داخل خانه درحالیکه پیژامه به پا دارید مشتری پیدا کنید. اما سوال این است که چگونه خودتان و محصولتان را از دیگران متفاوت کنید تا بتوانید شانس بیشتری داشته باشید؟ اینجاست که قصهپردازی و قصهسرایی مهم میشود.
وقتی مطلب یا مطالبی در قالب قصه مطرح میشوند بهخاطر سپردنشان و بعد از آن، یادآوری آنها آسانتر میشود. آیا هرگز امتحان کردهاید اسامی افرادی را که در یک مهمانی یا جلسه کاری ملاقات کردهاید در قالب یک قصه بهخاطر بسپارید؟ آیا هرگز سعی کردهاید برای فراگیری یک مطلب آن را در قالب قصه بیان کنید؟ اگر چنین بوده به قدرت قصهگویی و تاثیر آن بیشتر پی بردهاید.
بنا به تمام دلایلی که مطرح کردیم و به همین دلیل ساده که خود شما به نتیجه قصهپردازیها و داستانسراییهای دیگران علاقه نشان میدهید، قصهپردازی و داستانسرایی محور بازاریابی برای شرکتهای بزرگ گردیده است و یکی از بهترین مثالهای آن، نوشیدنی Red Bull است.
…
برای مشاهده این مطلب در پانزدهمین شماره نشریه پرنیان، اینجا کلیک کنید و یا این صفحه از وبسایت پرنیان را ببینید.
ثبت دیدگاه