مجید بسطامی
آیا کسانیکه که میپندارند راهی به بهشت روی زمین یافتهاند باید هزینه بیشتری بپردازند؟
گفتیم که گروه دوم از مهاجرین، رویاپردازانی هستند که میپندارند در جهنم زندگی میکنند و به آب و اتش میزنند تا به بهترین نقاط روی زمین مهاجرت کنند، به یک بهشت واقعی!
شاید عجیب به نظر برسد اما بسیاری از مهاجرین حتی بسیاری از آنها که عنوان متخصص را یدک میکشند و با چنین ویزایی به کانادا میآیند در این گروه قرار دارند.
نوع نگاه این افراد به زندگی و واقعیتهای آن سبب میشود که در ایران هم عمدتاً متخصصین چندان خبرهای نباشند و بیشتر بر اساس «عنوانهای تخصصی» استخدام شده باشند تا میزان تبحر و کیفیت چگونگی انجام کار. در بازار کار ایران که وقت شناسی، رعایت حقوق دیگران، منظم بودن، افزایش بهرهوری و نظایر اینها که از لوازم اصلی موفقیت در یک بازار کار رقابتی است، بیشتر به مجاهدتها و باورهای شخصی افراد بستگی دارد تا ضرورتها و الزامات شغلی، اکثریت افراد شاغل با کوتاهی در تقویت این خصلتهای فردی در واقع، با انتخاب کانادا به عنوان محل جدید زندگی خود را در شرایط سختتری قرار میدهند.
چرا چنین اعتقادی نسبت به این گروه دارم؟ چون به تجربه برایم ثابت شده میان رویاپردازیهایی از جنس «کانادا اند دنیاست» و بیمیلی به سختی کشیدن برای تقویت صفات برجسته حرفهای ارتباطی تنگاتنگ برقرار است. این گروه بیش از اینکه در آرزوی ورود «به یک محیط با استانداردهای زندگی بالاتر» باشند، دنبال محیطی با «شرایط راحتتر» هستند. در واقع کاهلی و سختی نکشیدن آن چیزیست که این افراد بیشتر در جستجوی آنند و البته در کانادا کمتر مییابند. برعکس مجبور میشوند که چند برابر ایران سختی بکشند و تقاص آن کاهلیهای گذشته را هم پس بدهند. البته به دلایل متعدد که شاید مهمترینش جاذبههای محیط کانادا به رغم همه سختیهایش است، اکثر این افراد ماندن را بر بازگشتن ترجیح میدهند و ناچار میشوند برای احیا خود و موفقیت راه طولانیتری را هم طی کنند.
مشخص است که در پاسخ به پرسش: «این گروه از افراد به چه میزان پول برای آغاز زندگی جدید نیازمند هستند؟» باید تاکید کرد که این افراد به پول بسیار بیشتری نیازمندند چرا که:
- به دلیل همان تفکرات و همچنین فقدان آگاهیها و آمادگیهای لازم، مخارج آنها در چند ماه اول خیلی زیاد است؛
- خیلی دیرتر حاضر به آغاز یک برنامه عملی برای آغاز زندگی واقعی میشوند؛
- به دلیل فقدان مهارتهای لازم، زمان طولانیتری برای ارتقا شغلی خود نیازمندند و لذا به مشاغل با درآمد بیشتر دیرتر دسترسی پیدا میکنند.
این پول بیشتر، میتواند ۲ تا ۳ برابر رقم قانونی مورد نیاز باشد اما واقعیت این است که افزایش بیشتر این رقم یا داشتن مقرری ثابت ماهانه از ایران کمکی به حل مشکل این افراد نمیکند چون بعید است چنین پولهایی به غیر از تاخیر در بحران و کمک به ورود دیرهنگامتر به جریان واقعی و عادی زندگی در کانادا حسن دیگری برای آنها داشته باشد. در واقع، اگر پیش از این از آمار بالای بیکاری در میان ایرانیان سخن گفتیم باید نقش اصلی را به افراد این گروه داد.
مشکل دیگر آنجاست که چون این افراد خیلی آیندهنگر نیستند و در محیط کاری خود در ایران هم از نظر حرفهای وزنه سنگینی محسوب نمیشوند در صورت تمایل به بازگشت به ایران هم معلوم نیست بتوانند شرایط پیش از مهاجرت را احیا کنند.
بهترین کمکی که به این دسته از افراد میتوان کرد به مرحله قبل از مهاجرت به کانادا بازمیگردد. باید کوشید از طرق مختلف تصور آنها را از مقوله مهاجرت اصلاح کرد و به مسیری واقعی هدایت نمود و به آنها کمک کرد که در صورت ورود به این مسیر با آمادگی و آگاهی کامل گام بردارند. در واقع باید کوشید آنها را یا از مهاجرت کورکورانه و مبتنی بر خیالات منصرف کرد و یا به میان گروه اول سوق داد.
این کاری است که کنپارس از طریق پیگیری مجموعه برنامههای آموزشی و کارگاهیاش و از طریق همین وب سایت به دنبال آن است.
ثبت دیدگاه