در زمان ورود به کانادا چقدر پول همراه داشته باشیم؟ (نگاهی عمیق‌تر- واقع‌گرایان)
12 آگوست 2009 - 1:14
بازدید 401
11

    مجید بسطامی   در مطالب قبلی به این نکته اشاره کردیم که میزان پولی که افراد برای ماه‌های اولیه زندگی در کانادا به آن نیازمند هستند بستگی مستقیمی به تلقی آنها از مفهوم و مقصد مهاجرت و برنامه‌های آتی آنها دارد. در این پست به جزییات بیشتری در این باره می‌پردازیم.   پرسش […]

ارسال توسط :
پ
پ

 

 
مجید بسطامی
 
در مطالب قبلی به این نکته اشاره کردیم که میزان پولی که افراد برای ماه‌های اولیه زندگی در کانادا به آن نیازمند هستند بستگی مستقیمی به تلقی آنها از مفهوم و مقصد مهاجرت و برنامه‌های آتی آنها دارد. در این پست به جزییات بیشتری در این باره می‌پردازیم.
 
پرسش از هدف مهاجرت، نقب زدن به مباحثی عمیق‌تر درباره هر فرد مهاجر است. مباحثی که شاید به عدد مهاجرین متفاوت باشد. در اینجا ناگزیریم به نکاتی بپردازیم که ممکن است برای بسیاری از افراد چندان خوشآیند نباشد یا آنچنان آنها را بدیهی بدانند که سخن گفتن درباره آنها را اتلاف وقت بدانند اما از نظر نگارنده چاره‌ای از طرح این مباحث نیست. دیر یا زود باید به این مجموعه از مباحث می‌رسیدیم و چه بهتر که در ذیل همین سرفصل که شاید مرتبط ‌ترین بحث با این گونه مباحث باشد به آنها اشاره کنیم. خواهیم دید که این مباحث نه تنها بدیهی و روشن نیست بلکه تعمق در آنها شاید بر تیرگی آنها بیافزاید! و یکی از دلایلی که بسیاری از افراد پروسه مهاجرت را به رغم میل و خواسته باطنی آغاز نمی‌کنند یا خیلی زود از آن ناامید می‌شوند همین مباحث باشد.
 
دسته‌بندی مهاجرین
 
در سال‌های مهاجرت و حتی قبل از آن، با افراد بسیار متفاوتی از پایگاه‌های اجتماعی گوناگون و با عقاید و افکار مختلف موجه شده‌ام. گوناگونی و تنوع آنها به شکلی بوده که نمی‌توانم این افراد را بر اساس ویژگی‌های گروه‌‌بندی‌های مرسوم از طریق مسلک، زبان، صنف، قومیت، باورهای مذهبی و اعتقادات سیاسی دسته‌بندی کنم لذا در اینجا روش خودم را ارائه می‌دهم با تاکید بر این نکته که این دسته‌بندی نهایی شده نیست، بر مبنای پژوهش خاصی انجام نشده و بیشتر جنبه مشاهده‌ای و استنباطی دارد. البته تقسیم‌بندی دیگری هم بر اساس دوره زمانی ورود به کانادا نسبت به دهه‌های بعد از انقلاب وجود دارد که به دلیل ارتباط کمتر با سرفصل این مطلب در اینجا از آن در می‌گذرم و به وقت مناسب‌تری حواله می دهم.
 
به طور خلاصه من مهاجرین ایرانی در این سه گروه، دسته‌بندی می‌کنم:
 
  1. واقع‌گرایان (عموماً متخصص) در جستجوی مکانی بهتر برای زندگی،
  2. فراریان رویاپرداز در آرزوی یافتن بهشت روی زمین و
  3. جویندگان یک هاوایی دائمی
در بررسی وضعیت حال، میزان موفقیت احتمالی در آینده و سرمایه‌ای که هر یک باید به کانادا بیاورند، این سه گروه تفاوت‌های بسیاری با یکدیگر دارند.
 
واقع‌گرایان جستجوگر
 
طیف گسترده‌ای از مهاجرین از طبقه متوسط تحصیل کرده ایران و بر اساس ویزای نیروهای ماهر به کانادا می‌آیند (در ظاهر، عددی بین ۵ تا ۷ هزار نفر در هر سال). البته همه کسانی که با این نوع ویزا به کانادا می‌آیند در این دسته‌بندی قرار نمی‌گیرند و برای برخی از آنها استفاده از این ویزا فقط به جهت بهره‌مندی از یک فرصت است. در کنار افرادی با ویزای نیروهای ماهر، می‌شود تعدادی از دارندگان ویزای سرمایه‌گذاری را هم در همین طیف «واقع‌گرایان جستجوگر» قرار داد.
 
صرفنظر از نوع ویزا، چه نکاتی در مورد این افراد صادق است؟ این دسته عمدتاً در این زندگی روبه راهی دارند. بیشتر آنها خیلی ثروتمند نیستند اما چنانچه بخواهند در ایران زندگی کنند با مشکل جدی روبرو نیستند و مشخصاً دلایل سیاسی هم در تصمیم آنها به مهاجرت نقش اصلی و کلیدی ندارد هرچند که بی‌تاثیر هم نیست. به معنای دیگر، ممکن است بسیاری از آنها در دل صفات خاصی را برای حکومت بیشتر بپسندند و یا انتقادات جدی از کیفیت و نوع روابط حاکم بر مناسبات کشور داشته باشند اما چیزی که آنها را بیشتر آزار می‌دهد الگوی زندگی و کار در ایران است؛ مواردی که اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق حرفه‌ای را مجموعاً در بر می‌گیرد و از شیوه رانندگی کردن در ایران، تا عدم احترام به حقوق یکدیگر، پارتی‌بازی، فقدان فرهنگ احترام به کار، وقت ناشناسی، فقدان شایسته‌سالاری، فقدان تعهد به مشتری، فساد مالی و رشوه‌گیری، بی‌ثباتی در قوانین، مقررات و مدیران و دهها عامل دیگر را در بر می‌گیرد. این افراد که به واسطه میزان تحصیلات، پایگاه اجتماعی و الزامات تحصیلی و شغلی تماس مداوم‌تری با جهان پیرامونی دارند و از نزدیک با الگوی زندگی و کار دیگران آشنا هستند، مهاجرت را به رغم همه سختی‌ها و مشقاتش با روحیات و خلقیات خود نزدیک‌تر می‌یابند و احتمال پیشرفت بیشتر و سریع‌تر برای خود و اعضای خانواده‌اشان را دلیل اصلی مهاجرت خود می‌دانند.
 
البته همه این افراد از مهاجرت تجربه موفقی ندارند و چه بسا تعدادی از آنها نیز به ایران بازگردند اما بیشترین تعداد مهاجرین موفق در میان این طیف قرار می‌گیرند. عده‌ای که بازمی‌گردند عموماً کسانی هستند که موانع موجود خصوصاً مانع زبان یا فقدان مهارت‌های لازم برای ورودی موفق به بازار کار کانادا را بزرگتر از آن می‌بینند که بتوانند در یک زمان معقول و منطقی بر آنها فائق آیند اما واقعیت این است که دلایل جدی‌تر را باید در فقدان حس اعتماد به نفس برای یک شروع جدید، ضعف در انگیزه‌ها، عدم همراهی تمامی اعضا خانواده خصوصاً همسر و از همه مهم‌تر ضعف در اطلاعات و آگاهی‌های کافی اولیه و فقدان آمادگی برای مواجهه با موانع بیان شده یا دستکم گرفتن آنها دانست. مشکلاتی که کنپاریس همه همت خود را صرف رفع آن کرده‌ است.
 
حال به پرسش کلیدی خود بازگردیم: این گروه به چه میزان پول برای آغاز زندگی جدید نیازمند هستند؟
 
پاسخ: اگر واقعاً متخصص باشند، با آگاهی و آمادگی کامل نسبت به ضرورت‌های شغلی و حداقل‌های لازم برای زبان انگلیسی آمده باشند، با توجه به گردآوری اطلاعات، روش درست یک زندگی اقتصادی برای ماه‌های آغازین را بدانند، با بدشانسی‌هایی مثل ورود به کانادا در دوران رکود شدید اقتصادی و در استان‌های پرمسئله مواجه نشوند و چند نکته دیگر، آنها بسته به مورد، حتی با همان حداقل‌های لازم قانونی مورد نظر دولت کانادا هم می‌توانند به این کشور بیایند، با روش درست بین ۶ تا ۹ ماه از ذخیره خود مصرف کنند و در این فاصله با اجرای یک برنامه طولانی مدت‌تر (یافتن شغل یا ادامه تحصیل) حساب بانکی خود را از تخلیه شدن نجات دهند.
هر چقدر پول بیشتری همراه این گروه باشد آنها می‌توانند وقت بیشتری برای خود بخرند و فرصت‌های بیشتری را تجربه کنند به شرطی که این پول بیشتر چون مخدر، آنها را از هدف و مسیر اصلی دور نسازد و یا از انجام تجربه‌های مفید اما (ظاهرا) پایین‌تر از موقعیت‌های اجتماعی آنها در ایران باز ندارد. مهم این است که این پول و سرمایه با آگهی کامل در مسیر موفقیت فرد ادای وظیفه کند و برطرف کننده موانع باشد نه ایجاد کننده آنها.
کمتر کسی را در این گروه دیده‌ام که بیش از ۳ سال زمان برای به دست آوردن یک شغل موفقیت آمیز و پردرآمد وقت نیاز داشته باشد که تازه اکثر این مدت هم صرف ادامه تحصیل و در واقع، سرمایه‌گذاری مادی و معنوی برای یک شروع بهتر شده است. افرادی را هم می‌شناسم که در کمتر از ۳ ماه شغل متناسب خود را یافته‌اند.
 
حتی کسانی که به واسطه محدودیت‌های ساختاری و قانونی نمی‌توانند زود وارد بازار کار شوند (نظیر پزشکان) اگر این مسیر را آگاهانه‌تر طی کنند می‌توانند با موانع بسیار کمتری راه خود را بگشایند و نیاز به سرمایه خیلی زیاد نداشته باشند. البته واضح است که این افراد به زمان و لذا پول، بیش از دیگران نیازمندند. در این باره پیش از این بسیار گفته‌ایم و لذا به تکرار آن موارد نمی‌پردازیم.
 
برخی از افراد این گروه از من می‌پرسند اگر مثلاً با ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار دلار بیایند می‌توانند یک بیزینس شخصی موفق راه اندازی کنند. همیشه پاسخ می‌دهم چرا که نه؟ برای انجام چنین کاری پول و سرمایه در درجه چندم اهمیت است چون همیشه برنامه‌ها، وام‌ها و گرنت‌هایی برای استفاده هست. مهم این است که کارهای تا قبل از انجام سرمایه‌گذاری اولیه درست انجام شود. اگر این مسیر درست طی شود اگر سرمایه شخصی زیادی هم موجود نباشد، باز می‌توان کار را پیش برد. دیگرانی بوده‌اند که چنین کرده‌اند و موفق بوده‌اند.
 
در مطالب بعدی به دو گروه‌ دیگر و میزان پول مورد نیاز برای آغاز زندگی در کانادا خواهیم پرداخت.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar