مجید بسطامی
در دو پست قبلی اشاره داشتیم که برای پاسخگویی به پرسشهای طرح شده توسط یکی از مخاطبان سایت به دو سرفصل مهم مرتبط با بازار کار کانادا یعنی تغییر فیلد کاری Career Transition و مشاغل برای بقا (مشاغل برای گذران زندگی) Survival Jobs در قالب نکاتی خواهیم پرداخت. چون این دوستمان شغل خود را در حوزه کامپیوتر اعلام کردهاند، بیشتر مثالها به این حوزه شغلی باز میگردد اما اصل مباحث جامعیت دارند. در آخرین پست یک بار دیگر به این پرسشها، پاسخهای کوتاه خواهیم داد.
فشرده پرسشها اینها هستند:
- من و همسرم چه مشاغلی یاد بگیرم که سریعا جذب بازار کار شوم؟
- مهارتها را از طریق سازمان فنی-حرفهای آموزش ببینیم یا صرفا تخصص پیدا کردن کافی است؟
- برای راهاندازی یک کافیشاپ کوچک در آنجا چقدر سرمایه لازم است و دولت چقدر وام میدهد و چند مدت پس از ورود به کانادا؟
- وضعیت کار در تورنتو بهتر است یا ونکوور؟
نکته پنجم: برای خود روشن سازید: تغییر فیلد شغلی یا یافتن کاری برای بقا؟
مفهوم اجرای نکته چهارم به زبان صریح و ساده، یافتن شغلی مقدماتی برای تامین مخارج عادی زندگی است (و مهمترین پرسشهای دوست ما هم به آنها مربوط میشود.) برای آنها که
- در کار خود مهارت زیادی دارند،
- این شغل متناسب با نیازهای جامعه کانادا است و
- آنها هم تسلط کافی (بسته به ماهیت آن شغل) به مهارتهای زبانی دارند
مسیرهای روشنی برای کاریابی وجود دارد. اما اگر به هر دلیلی یکی از شروط بالا محقق نباشد یا شما مجبور باشید برای مدتی درآمدزایی موقت داشته باشید یا تحصیل کنید آن وقت این پرسش مهم پیش میآید که «چه کاری؟»
یک اشکال جدی که در اینجا وارد است و در پرسش دوستمان هم دیده میشود عدم تفکیک بین مشاغل برای بقا survival jobs و مقوله تغییر شغل career transition است. تفاوت این دو در چیست؟ به اندازه باقیمانده عمر شما.
مشاغل برای بقا همانطور که از اسمشان پیداست برای یک دوره موقت معنا دارند. مثلا شما در حال تحصیل هستید و میتوانید آخر هفتهها در کافیشاپ سرخیابان کار کنید و ساعتی ۱۰ دلار کاسب شوید تا کمتر از جیب بخورید. یا شما و همسرتان هر دو برای کار در یک فروشگاه بزرگ (حتی مرتبط با شغل شما در ایران مثلا فروشگاههای عظیم Best Buy یا Future Shop در بخش فروش کامپیوتر) کار میگیرید و همزمان برای یافتن یک شغل مناسبتر در حوزه تخصصی خود برای شرکتهای مختلف کامپیوتری تقاضا میدهید. واقعیت این است که برای این دسته از مشاغل نباید وقت آموزشی زیادی گذاشت. البته برخی مهارتهای عمومی (از نوع soft skills و یا transferable skills) هستند که تمرین آنها برای هر شغل دیگری در آینده مناسب است اما در مجموع، همزمان با انجام این کارها، بیشتر وقت خود را باید صرف آموزش برای کاریابی، رزومهنویسی و… کنید. باید به خاطر داشته باشید که شما این کار را برای یک دوره موقت گرفتهاید نه بیشتر. برای یافتن اینگونه مشاغل هم بهتر است اولویت را به مشاغل نزدیک به حوزه کاری خود (مثلا همان فروش کامپیوتر) در نظر بگیرید اما اگر نشد چندان مهم نیست.
اما اگر میخواهید در ایران مدت زمان زیادی را وقت فراگیری یک شغل جدید اختصاص دهید بهتر است در اندیشه مقوله تغییر فیلد کاری باشید نه مشاغل برای بقا. از این زاویه، وقت گذاشتن مثلا برای آموزش آرایشگری یا گلسازی اگر این علاقه و کار اصلی شما نخواهد بود چندان عاقلانه نیست آن هم زمانی که شما میتوانید مشاغلی به مراتب مهمتر، پرتقاضاتر، پردرآمدتر و البته تخصصیتر را دنبال کنید. در این باره بعدا بیشتر خواهیم گفت.
نکته ششم: در تله مشاغل برای بقا نیافتیم.
توجه کنید که یک کار برای بقا باید حداکثر برای دو سال وقت شما را بگیرید، این حداکثر دو سال باید به پروسه برنامهریزی برای کاریابی شما مرتبط باشد (مثلا برای دراوردن خرج تحصیل) و تا حد امکان هم به صورت پارهوقت باشد نه تمام وقت.
چرا این میزان تاکید میکنیم؟ چون عدم رعایت این نکات منجر به این میشوند که یک شغل برای بقا ناخواسته و به صورت تحمیلی به شغل دائمی شما تبدیل شود که این میتواند یک فاجعه برای گذشته و پیشینه شغلی و تحصیلی شما باشد. متاسفانه برای افراد بسیاری این اتفاق میافتد خصوصا زمانی که زن و شوهر هر دو به چنین کارهایی به صورت تماموقت مشغول باشند که در آن صورت با درآمد هر دو میتوان یک زندگی کامل را سامان داد. ارضا موقت خواستههای فردی و خانوادگی به بهای قربانی کردن آینده. اینکه چرا چنین سامانی، میتواند بیسامانی به دنبال داشته باشد از حوصله این بحث خارج است و مجال دیگری را میطلبد.
به یاد داشته باشید که در برنامهریزی شغلی خود در کمترین زمان سعی کنید جای یک نمونه از این کار را با نمونه مشابه اما در فیلد کاری خود تعویض کنید (اگر از ابتدا وارد فضای فیلد کاری خود نشدهاید) و بعد هم تلاش کنید که مرتبا در فیلد کاری مرتبط ارتقا پیدا کنید. مثلا فرض کنید که شما در یک کافیشاپ مثل تیم هورتون یا تیمونیز کار گرفتهاید و سه ماه بعد میبینید در فیوچرشاپ برای فروش در بخش کامپیوتر اطلاعیه زدهاند. به سرعت برای آن موقعیت جدید تقاضا دهید. پس از مدتی در همان شعبه فیوچرشاپ که مشغول به کار هستید یا یکی دیگر از شعبات آن، یک اطلاعیه برای متخصص در بخش فنی کامپیوتر فروشگاه (این کارهای فنی بسیار ساده و عمدتاً در حد نصب نرمافزارهای جدید و بررسی برخی ایرادات خیلی متداول است و مشکلات جدیتر به مراکز تخصصیتر یا بخش مرجوعی اجناس فرستاده میشود) مشاهده میکنید. چون شما کارمند خود فیوچرشاپ هستید خیلی راحتتر میتوانید چنین کارهایی را به دست آورید. بدین ترتیب در مدتی کوتاه (بین چند ماه تا بیش از یک سال بسته به شرایط کار و شانس شما) از یک شغل به ظاهر برای بقا به مسیری در فیلد کاری خود وارد شدهاید. بدیهی است همین سابقه کار فنی در حوزه کامپیوتر در رزومه شما، خصوصا اگر گواهینامه یک دوره کوتاه کالج در همین حوزه (بعضی دورهها بسته به مورد، در یک فاصله ۳ تا ۶ ماهه به اتمام میرسند) در همین فاصله دریافت کنید، در فاصلهای کمتر از دو سال پس از ورود به کانادا به شما این امکان را میدهد که برای مشاغل مرتبط تخصصیتر در شرکتهای معتبرتر تقاضا دهید. تفاوت این است که حالا هم سابقه کار کانادایی، هم مدرک آکادمیک کانادایی و هم اعتماد به نفس زیاد به دست آوردهاید.
اگر به هر دلیلی در کارهای برای بقا بیش از دو سال ماندگار شدید به طور جدی درباره تغییر شغل career transition در همان رشته فکر کنید. مثلا اگر بیش از دو سال است که در یک فست فوود کار میکنید ببینید آیا به گشایش یک فرنچایز مشابه علاقه یا امکانش را دارید و نظایر این بحثها. البته در باره این مورد که در پرسشهای دوستمان هم بود (باز کردن یک کافیشاپ) جزییات زیادی وجود دارد که برای آگاهی از آن شما را به سایر مقالههای سایت و دو جزوه آن-لاین در دست آمادهسازی «راهنمای آغاز یک کسب و کار کوچک در کانادا» و «راهنمای گشایش یک فرنچایز در کانادا» رجوع میدهم. چون جزییات و ظرایف موضوع بسیار زیاد است.
در این جزوات یک سرفصل کامل به موضوع نحوه تهیه منابع مالی طرح از طریق موسسات مالی و بانکها و همچنین نحوه درخواست برای کمکهای دولتی اشاره شده است. البته بنا به دلایلی توصیه ما این است که اصولا در دو سال اول برای چنین کارهایی اقدام نکنید و اقدام در یک سال اول ورود به کانادا یک ریسک بسیار بزرگ است. البته برخی افراد (خصوصا آنها که در اندیشه سرمایهگذاری هستند) با رعایت دقیق نکات و شرایطی از این قاعده مستثنی هستند. به عبارت روشن بهتر است که دوست عزیز ما این مقوله را از فهرست فعالیتهای ممکن در دو سال اول قلم بگیرند. البته اگر از ابتدا برای چنین کاری تصمیم دارند و پس از ورود به کانادا در ماههای اولیه احساس کردند این تصمیم درست، بجا و به صلاح آنها است، در این فاصله دوساله میتوانند مسیر دقیقی را طی کنند که به موفقیت بیشتر آنها منجر شود. جزییات بیشتر را در جزوات معرفی شده پیگیری کنید اما اصلا چنین فکر نکنید که بازکردن یک کافیشاپ حکم یک کار موقت و ساده را دارد. دردسرهای این کار برای تازهواردان خصوصا در سال اول ورود بسیار زیاد است و به جای آنکه قاتق ناناتان شود، قاتل جاناتان خواهد شد
ثبت دیدگاه