در گفتوگوی دکتر وحید طلوعی با دکتر بهرنگ صدیقی
دکتر بهرنگ صدیقی دانشآموختۀ دکتری جامعهشناسی و استاد دانشگاه آزاد رودهن است. حوزۀ تخصصی او نظریههای جامعهشناسی و جامعهشناسی مردممدار است و مدیریت گروه جامعهشناسی مردممدار انجمن جامعهشناسی ایران را هم به عهده دارد. به سبب مهاجرت به کانادا، درگیر مسایل اجتماعی مهاجران نیز شده است و در حال حاضر همکار طرحی پژوهشی در خصوص وضعیت مهاجران ایرانی به کاناداست.
آقای دکتر، یکی از عوارض مهاجرت پدید آمدن خانوادههای دوپاره است. عمدتاً در مقام علل این دوپارگی مسایل اقتصادی را مطرح می کنند، آیا به نظر شما فقط مسایل اقتصادی در این امر دخیلاند که یک یا چند عضو خانواده را در سرزمین مادری و بقیه را در سرزمین تازه نگه میدارد؟
البته مسائل اقتصادی در این خصوص اهمیت دارند اما تمام مسئله این نیست. باید به مسائل اجتماعی و فرهنگی هم توجه داشت که اگر اهمیتشان بیش از مسائل اقتصادی نباشند کمتر نیستند. این که بخشی از اعضای خانواده در کشور مقصدِ مهاجرت بمانند و بخشی دیگر در تردد بین کشور مبدا و مقصد باشند عوارض اجتماعی و فرهنگی هم دارد.
با توجه به عوامل اجتماعی و فرهنگی که گفتید، میشود آیا این پدیده را آسیبشناسی کرد؟ آیا این پدیده فرصتی برای افراد ایجاد میکند یا آنها را با چالش روبهرو میسازد؟
بله! هر یک از عواملی که گفته شد آسیبها و در عینِ حال فرصتهایی ایجاد میکنند. اگر بحث را به خانواده و دوپارگی آن به سبب مهاجرت محدود کنیم اتفاقِ معمول این است که پدرِ خانواده شغل و منبعِ درآمدیاش را در کشور خود حفظ میکند و به این ترتیب بین کشورهای مبدا و مقصدِ مهاجرت تردد دارد و مادر و فرزندان در کشور مقصد ساکن میشوند. شاید برای آسیبشناسیِ این پدیده لازم باشد به علتهای این امر توجه کنیم. در واقع باید بپرسیم علتِ این دوپارگیها چیست. چه عواملی خانواده مهاجر را به چنین دوپارگی وادار میکند؟ چنان که شما هم اشاره کردید عوامل اقتصادیِ خانواده در این خصوص اهمیت دارند. معمولاً اولین پیامهایی که مهاجرِ تازهوارد از محیطِ جدید میگیرد دشواریِ فرایندِ جذب در جامعه مقصد است و این که زمانی به نسبت طولانی لازم است تا زندگیای را که انتظارش را داشته تدارک ببیند. مشکلِ زبان و مشکلِ اشتغال معمولاً از نخستین مسائلی هستند که مهاجر با آنها روبرو میشود. رفعِ این مشکلات به سرعت امکانپذیر نیست. به هر حال در چنین شرایطی کسانی هستند که حاضر نیستند یا نمیتوانند این دوره را طی کنند یا امیدی ندارند که پس از آن جایگاهِ موردِ انتظارشان را بیایند. چنین افرادی به سمتِ زندگیِ دوزیستی میروند و به اصطلاح یک پا اینجا و یک پا آنجا دارند. این میتواند منابعِ اقتصادیِ خانواده را حفظ کند و تا حدی از شکلی از فشارهای روحی و عینیِ که خانواده مهاجر دچارِ آن است بکاهد، گرچه خود میتواند مسائلِ تازهای بهبار آورد. از جمله این که منابعِ اقتصادیِ خانواده در این شرایط باید تقسیم شود. خانواده دوپاره بهناچار باید هزینه دو زندگی را فراهم کند؛ یک زندگی در کشور مقصد و یک زندگی در کشورِ مبدا. هزینههای سفر را هم به این اضافه کنید. در این شرایط در بسیاری موارد اگر کار به حساب و کتاب کشیده شود شاید این شرایط به لحاظِ اقتصادی منفعتی عایدِ چنین خانوادهای نکند، اما چنان که گفتم بارِ روانیِ مثبتی دارد. البته مجدد تاکید میکنم که باید به عوامل و عوارضِ اجتماعی و فرهنگیِ این امر هم توجه داشت.
از جنبهای میتوان گفت که خانوادههای دوپاره به نوعی به رشد و استقلال زنان در جامعه کمک کردهاند. بسیاری از زنان بنا به همین اجبار جنبههای جدیدی از زندگی اجتماعی را تجربه کردهاند. آیا موافقید؟ در این صورت، چه ابعادی را در این زمینه میبینید؟
…
متن کامل این گفتگو در این صفحه از وبسایت پرنیان و یا این صفحات از شماره ۱۷ پرنیان کانادا ببینید.
ثبت دیدگاه