جلسه مصاحبه، جلسه شماست-قسمت آخر
15 می 2013 - 7:39
بازدید 295
15

عباس میرزایی و لادن مجیدزاده، دو نفر از موکلین کنپارس هستند که چندی پیش، به خوبی از عهده مصاحبه کبک برآمده‌اند. هر دو با یک افسر و در زمانی نسبتا مشابه، در ترکیه مصاحبه داشته‌اند. هر دو مجرد هستند، و … قسمت اول این گفتگو را می‌توانید در این صفحه و قسمت دوم را در […]

ارسال توسط :
پ
پ

عباس میرزایی و لادن مجیدزاده، دو نفر از موکلین کنپارس هستند که چندی پیش، به خوبی از عهده مصاحبه کبک برآمده‌اند. هر دو با یک افسر و در زمانی نسبتا مشابه، در ترکیه مصاحبه داشته‌اند. هر دو مجرد هستند، وقسمت اول این گفتگو را می‌توانید در این صفحه و قسمت دوم را در اینجا و سومین قسمت را اینجا بینید. اینک آخرین قسمت این گفتگو:

 

من: بله پایان خوبی برای تصمیم به گرفتن وکیل بود. شما از ابتدا مطمئن بودید که باید وکیل بگیرید؟ هیچوقت فکر نکردید که شاید خودتان هم می‌توانستید اقدام کنید؟

لادن: من قبل از آشنایی با کنپارس دو نگرانی داشتم، یکی این که نگران بودم یک جوری نتوانیم از پس پرداخت پول بربیاییم و یکی هم نگرانی بابت فیلد کاری‌ام بود، خوب می‌خواستم زمینه کاری‌ام را عوض کنم. یعنی شیمیست باشم . بنابراین فکر می‌کردم باید کسی کارهای من را آنجا انجام بدهد. این شاید حالت شخصی دارد که تو وکیل بگیری یا نگیری. اما من فکر می‌کنم مهم‌ترین بخش کار، گرفتن اطلاعات است که اگر کسی فکر می‌کند خودش می‌تواند به تنهایی این اطلاعات را کسب کند، ایرادی ندارد. اما اگر کوچکترین شبهه‌ای دارد خوب است که حتما وکیل بگیرد. امروز هم بدون شک اگر بخواهم به کسی وکیل معرفی کنم کنپارس را معرفی می‌کنم.

عباس: من چون قبلا خیلی اطلاعات داشتم، و از جاهای مختلف مطالب لازم را خوانده بودم، اول برای گرفتن وکیل تردید داشتم. ولی بعد به نتیجه رسیدم که حتما باید وکیل بگیرم، چون متوجه شدم که خیلی‌ها هرچند ادعا کردند که خودمان به تنهایی انجام می‌دهیم اما بعد به مشکل برخوردند. مثلا یکی از دوستانم که مثل من از مصاحبه برگشته و هنوز نتوانسته مدارکش را ارسال کند، در حالیکه من بعد دو هفته مدارکم ارسال شد و الان خیالم راحت است. جالب است که عده‌ای یک دیدگاه عجیب دارند، فکر می‌کنند که اگر وکیل بگیرند نشانه این است که توانایی ندارند که که کار خودشان را پیش ببرند. و همین‌ها را من دیده‌ام که خیلی جاها به مشکل برخوردند. به‌هرحال اگر در روال کار مشکلی پیش بیاید ممکن است چندماه طول بکشد و نامه‌نگاری‌ها ممکن است که رمز و رموزی داشته باشد که ما نمی‌دانیم و به همین دلیل وکیل گرفتن را من «کار را به کاردان سپردن» می‌دانم. البته بستگی به وکیل هم دارد. خود من قبل از اینجا چند جای دیگر رفته بودم. وکیل‌هایی بودند که حتی نمی‌دانستند رشته من امتیاز دارد، یا نه. می‌دانید که ترجمه کردن و  پرکردن فرم‌ها کاری است که هر شخصی می‌تواند انجام بدهد، اما درست انجام دادنش مهم است. من که خودم از گرفتن وکیل راضی بودم. تمام مدت اطمینان داشتم که پروسه مهاجرتم دارد با روال صحیح سپری می‌شود. خیالم راحت بود که اگر مشکلی در پرونده پیش بیاید، سریع مطلع می‌شوم و از طرف وکیلم پیگیری و رفع می‌شود. همین حالا من ۵ نفر از دوستانم را معرفی کرده‌ام اینجا که قرارداد بسته‌اند و کارهایشان هم دارد انجام می‌شود. هرکس بخواهد شروع کند واقعا پیشنهاد می‌کنم بیاید اینجا مشاوره بگیرد، ببیند حائز شرایط هست یا نه و بعد تصمیم بگیرد که وکیل می‌خواهد یا نه. می‌دانم هرکسی با این مجموعه آشنا بشود به این نتیجه می‌رسد که تجربیات اینجا را نباید ازدست بدهد.

لادن: می‌دانید آدم این‌همه کار انجام می‌دهد برای وقتی که اتفاقی بیفتد. مثل کمربند ایمنی که ممکن است در چند هزار کیلومتری که طی می‌کنیم فقط یکبار که اتفاقی می‌افتد به ما کمک کند، اما ما همیشه می‌بندیم. ممکن است امروز که ما کارمان با موفقیت تمام شده فکر کنیم ساده بود و می‌توانستیم خودمان هم انجامش بدهیم. اما آن موقع که آدم کار دارد و کلی تحت فشار است و استرس‌های بسیار زیاد این موقعیت وجود دارد نمی‌توان هی نگران این بود که فلان مدرکم ارسال شد، نشد. ..همین احساس اطمینان و آرامشی که گرفتن وکیل به آدم می‌دهد خیلی با ارزش است.

من: در مورد خانواده‌تان و نقشی که در این پروسه داشتند هم بفرمائید.

عباس: به نظر من که خیلی مهم است. می‌دانید خود من از قبل، آمادگی رفتنم را درخانواده ایجاد کرده بودم. ولی وقتی آمدم و تشکیل پرونده دادم، دیگر بحث جدی شد. پدر و مادرم می‌گفتند بهرحال تو پسر بزرگ ما هستی، برایمان سخت است که دور بشوی اما نمی‌توانیم بگوییم نرو و جلوی پیشرفت‌ات را بگیریم. و هرکاری خودت صلاح می‌دانی انجام بده. هرکاری فکر می‌کنی درست است. همیشه، مخصوصا زمان زبان خواند حمایت می‌کردند. مادرم محیط خانه را آرام  و ساکت نگه می‌داشت. بخاطر من از خیلی از مسافرت‌ها می‌زدند و برنامه‌های خانوادگی و همراهم بودند.

 لادن: من و برادرم با هم اقدام کردیم. ایشان هم شیمیست هستند. کلا دو فرزندیم. بنظرم هرچیزی زمان خودش را دارد. الان در زندگی من، زمان این کار بود. شاید سال‌ها پیش خانواده نمی‌پذیرفتند که فرزندشان دور بشود اما این بار مخالفتی ندیدم. همراهی کردند، هنگام زبان خواندن، یا گاهی که تحت فشارها خوش‌خلق نبودیم. من هم سعی کردم شرایط منفی که با رفتنم در خانه ایجاد می‌شود را اصلاح کنم که پدر و مادرم کمتر احساس کنند داریم بچه‌هایمان را ازدست می‌دهیم. این چیزها را باید مدیریت کرد.

عباس: اینقدر راجع به مصاحبه حرف زدیم، اما یک نکته قابل ذکر است که یک بعد از پروسه مهاجرت آمادگی پیش از مصاحبه است. و یک بعدش بعد از مصاحبه. در حقیقت با مصاحبه متوقف نمی‌شود. از اینجا به بعد همه چیز جدی شده است. باید زبان و مهارت‌های لازم آنجا را تقویت کنیم. باید با دست پر رفت. فرصتی خوبی پیش روست چون استرس و تنش خاصی هم وجود ندارد. آقای بسطامی توصیه می‌کرد که کارهای عقب مانده‌تان را در این فرصت تمام کنید. زبان و مهارت‌هایتان را تقویت کنید تا با خاطری آسوده آنجا لند کنید.

لادن: مصاحبه نقطه عطفی است چون خیال آدم را راحت می‌کند که شما حداقل‌های لازم را دارید. اما زمان بعد از آن خیلی مهم است و آدم باید از لحظه لحظه‌هایش استفاده کند. از همه مهم‌تر زبان است. بهرحال اگر باور کنیم که داریم به عنوان نیروی کار به جای بهتری می‌رویم باید به تعهدات اخلاقی‌مان هم پایبند باشیم. بنابراین باید توانایی حضور دراین موقعیت بهتر را در خود ایجاد کنیم. من مشکل خیلی از مسائل را نداشتن آگاهی می‌دانم. هرچه آگاهی ما بیشتر باشد، آمادگی بیشتر می‌شود. این روزها باید با قلم و کاغذ آشتی کنیم. هرچیزی را بنویسیم. اینکه کجا می‌خواهم بروم و باید چکار بکنم.

من: حرف آخر؟

عباس: البته یک حرف مانده است، ما باید از مجموعه کنپارس هم تشکر کنیم. در رأس آن آقای دکتر که همیشه با صبر و با روی گشاده، از موکلینش استقبال می‌کند. و با توجه به تجربه خودم این برخورد را حتی با غیر از موکلین خودش هم دارد. برای من خیلی خوب است که با وکیلی قرارداد بستم که فقط وکیل نیست بلکه یک دوست خوب است که دلش می‌خواهد هم‌وطنانش در آنجا موفق باشند. برخلاف کسان دیگری که هدفشان فقط پول است، ایشان صادقانه در راستای شعارشان عمل می‌کنند. به عنوان یک ایرانی خیلی احساس خوبی دارم. می‌دانم که ایشان خیلی زحمت می‌کشند.

لادن: من هم باید از شما تشکر کنم که اینطور گفت و گوها را در جاهای مختلف مثل پرنیان در اختیار دیگرانی قرار می‌دهید که می‌خواهند یا در حال طی کردن این مسیر هستند.

.

.

.

مهندس مختاری می‌آید، نگاهی به انتهای سالن می‌اندازد، صدای خنده و گفت و گوهای پایانی عباس و لادن کنپارس را پر کرده است، چند ثانیه مکث می‌کند، و به اتاقش می‌رود.

پایان

بخش اول مصاحبه را اینجا ببینید.

بخش دوم مصاحبه را اینجا ببینید.

بخش سوم مصاحبه را اینجا ببینید.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar