خبرنامه داخلی پرنیان که با تلاش روابط عمومیکنپارس و ویژه موکلین این شرکت منتشر میشود در شماره ۷-۸ خود که ویژه نوروز ۱۳۹۱ منتشر و توزیع شد در صفحه «چای سرد» گفتگویی با یکی از موکلین شرکت، آقای عباس قلینژاد» که اخیرا مصاحبه کبک داشته انجام داده است. از آنجا که به نظر میرسد انتقال تجربه در چنین مواردی برای بسیاری از مخاطبان سایت جذاب و مفید باشد این گفتگو را در اینجا منعکس میکنیم. از روابط عمومیبابت در اختیار قرار دادن آن تشکر میکنیم.
رسانههای کنپارس آرامشبخش بودند و امیدوارکننده
میهمان این هفته «چای سرد» کسی است که به گفته خودش و به دلیل باور به رفتنش، امروز آنقدر پیش رفته است که در جستجوی یک خانه مناسب در کانادا است و امروز با ادامه مطالعه زبان فرانسه، خود را برای زندگی در سرزمین جدید آماده میکند.
عباس قلینژاد که آرامش پیش از مصاحبه خود را نتیجه حضور همسرش میداند بر این باور است که رسانههای کنپارس افزون بر اطلاعات مفیدیشان، بر خلاف دیگر رسانهها، فضایی امیدوارکننده و آرامشبخش برای متقاضیان مهاجرت ایجاد کردهاند و همکاران کنپارس ایشان را با دست پر برای مصاحبه فرستادهاند.
مهندس قلینژاد که دارای مدرک فوق لیسانس هوا و فضا از دانشگاه صنعتی شریف است، ده سال سابقه کار دارد که ۴ سال آن مرتبط با رشته تحصیلیاش بوده است. وقتی از او چرایی مهاجرتش و انتخاب کشور کانادا را میپرسم، به زندگی بهتر و پیشرفت در رشته تحصیلیاش به دلیل برتر بودن صنعت هوا و فضا در کبک و فرهنگ مهاجرپذیری بالای مردم کانادا اشاره میکند. پرنیان با سپاس فراوان از مهندس قلینژاد و قدردانی از ترتیبدهندگان این مصاحبه، امیدوار است که خواندن این گفتگوی صمیمانه و آگاهی از تجارب ارزشمند ایشان، لذت نوشیدن چای را برایتان دو چندان کند و شما دوست همراه، میهمان چای سرد در شماره آینده باشید.
- آقای قلینژاد؛ چه شد که تصمیم گرفتید وکیل بگیرید و چطور با کنپارس آشنا شدید؟
میخواستم از انجام درست و موفقیتآمیز امور مهاجرت مطمئن باشم. نمیخواستم برای انجام مراحل آن مجبور به دوباره کاری بشوم و البته به دلیل شرایط کاریام نیز فرصت پیگیری شخصی را نداشتم. از طریق یکی از دوستانم با کنپارس آشنا شدم. نظر ایشان بود که این موسسه در تهران بیشترین پرونده موفق مهاجرتی را نسبت به دیگر موسسات داشته است. من هم امروز مانند دوستم کنپارس را به همه کسانی که میخواهند برای مهاجرت اقدام کنند توصیه میکنم، مخصوصأ به افرادی که از طریق نیروی کار و یا کارآفرینی قصد مهاجرت دارند.
- شما چه زمانی اقدام کردید و کی فایلنامبر دریافت کردید؟
ما دقیقأ تابستان ۸۹ اقدام کردیم و مدارکمان را آبان ماه همان سال به کنپارس ارائه کردیم. اول بهمن ماه ۸۹ هم برای مصاحبه دعوت شدیم.
- مصاحبه شما در چه تاریخی و در کجا انجام شد؟
مصاحبه من دوبار لغو شد. یک بار اردیبهشت و بار دیگر خرداد ۹۰. این موضوع توسط کشور کانادا به دلیل مشکلات کشور سوریه اتفاق افتاد. و سرانجام ۱۹ آبان در استانبول مصاحبه انجام شد.
- چگونه خودتان را برای مصاحبه آماده کردید؟
پیش از ارسال مدارک و مراجعه به کنپارس نزدیک به ۵ ماه زبان فرانسه میخواندیم. پس از آن به کلاس زبان رفتیم. زمان مصاحبه از طریق جلسات خصوصی و دو جلسهای که کنپارس برای آمادگی مصاحبه هماهنگ کرده بود، آماده شدم. هم چنین از طریق اطلاعاتی که در سایت کنپارس بود و مشاورههای آن، آماده و با مدارک کامل و دست پر برای مصاحبه راهی ترکیه شدیم.
- از کلاسهای آمادگی مصاحبه کنپارس استفاده کردید؟ تا چه حد مفید بود؟ و آیا مشاوران کنپارس به شما پیشنهادات مفیدی برای پیش از مصاحبه دادند؟
بله استفاده کردم و بسیار مفید بود. یکی از کارمندان کنپارس که اکنون در مونترال هستند، هم رشتهای من بود و مشورتهای خیلی خوبی به من داد، درباره اینکه چه چیزهایی را آماده کنیم و چه کارهایی انجام دهیم. من کاملأ از خدماتی که در این مورد گرفتم، راضی هستم.
- آیا مقالات و اخبار سایت به شما برای یک مهاجرت موفقیتآمیز و به طور خاص یک مصاحبه خوب کمکی کرد؟
من به دلیل شرایط کاریام حدود ۱۴ ساعت در روز با اینترنت سروکار داشتم و این باعث میشد که خیلی زیاد از سایت شرکت استفاده کنم. ایمیلهایی نیز از طرف کنپارس و به صورت مداوم برایم ارسال میشد که با دقت میخواندم. نکته مهم در این ایمیلها، سایت و اخبار و اطلاعاتی که در اختیارمان قرار میگرفت، فضای امیدوارکننده و مثبت آن بود. فضای وبلاگهای دیگر و تصویری که از مهاجرت ایجاد میکردند بسیار منفی و ناامید کننده و دور از واقعیت بود. اما رسانههای کنپارس علاوه بر اطلاعات مفیدی که در اختیار فرد میگذاشت، خیلی آرامشبخش بود و اضطراب ایجاد نمیکرد و همین مانع از این میشد که به سراغ جاهای دیگر برویم و نیازی در این باره احساس کنیم.
- آیا پیش از مصاحبه استرس داشتید؟
خیر، به هیچ وجه استرس نداشتم! چون یک فضای ناشناخته بود و دوست داشتم که فضا را تجربه کنم. در حقیقت من اعتماد بنفس زیادی داشتم که از مشورت با مشاوران کنپارس بدست آوردم.
- آیا زودتر از تاریخ مصاحبه، شهر و مکان مصاحبه را شناسایی کرده بودید؟
بله من مکان مصاحبه را شناسایی کرده بودم و شرایطش را در فرومهای دیگر بررسی کرده بودم. حتی روز انتخاب هتل، متناسب با مکان مصاحبه در فاصلهای نزدیک، هتلی را انتخاب کردم.
- به موقع رسیدید یا زودتر؟ و زمان رسیدن در میزان استرس شما تاثیر داشت؟
زمان رسیدن بر میزان استرس تأثیر دارد. ژانر ایرانیها به گونهای است که استرس را انتقال میدهند، بنابراین بهتر است که حداکثر چند دقیقه پیش از مصاحبه در مکان مصاحبه حاضر باشیم. چون فضای انتظار برای مصاحبه یک جای مشخص است که بهر حال شما با دیگر افراد مواجه میشوید. ما حدود ده دقیقه زودتر رسیدیم و در همین فاصله کم یک خانم اصفهانی که در مصاحبه قبول شده بودند، آمدند و از همسر من رشته تحصیلیشان را پرسیدند و گفتند شما چرا noc نیاوردید و لازم است، در حالی که نیازی به آن نبود و آنقدرها هم سختگیر نیستند. دوستان کنپارس به ما گفته بودند که سعی کنید با کسی صحبت نکنید تا برایتان استرس ایجاد نشود ولی زمان رسیدن به ترکیه بهتر است یک روز زودتر از مصاحبه باشد.
- مصاحبه چقدر طول کشید؟
مصاحبه از ساعت ۳ تا ۳ و ده دقیقه طول کشید. یعنی حدود ده دقیقه .
- افسر پرونده چه برخوردی با شما داشت؟ پیرامون چه مواردی با شما صحبت کرد و چه پرسشهایی از شما داشت؟
افسر پرونده من نیکلاس بود که خیلی از بداخلاقیاش میگفتند. اما این گونه نبود. ایشان آدم بسیار مودب و محترمی بود. وقتی مارا به اتاق دعوت کرد، هرچه اصرار کردیم پیش از ما وارد اتاق نشد. بعد تعارف کرد که اگر چیزی لازم دارید برایتان بیاورم. سوالاتش را که پرسید نتیجه را از خود ما سوال کرد. پرسید: به نظر خودتان قبول شدید؟ من هم گفتم بله به نظرم صددرصد قبولیم.
گفت همینطور است، شما از الان کانادایی هستید. با خوشحالی تبریک گفت. و گفت بروید امشب با خانواده جشن بگیرید.
من کلی مدرک برده بودم. مجله و حتی کتابهایی که تألیف کرده بودم. قبل شروع مصاحبه اجازه گرفتم و همه را پخش کردم روی میز. بعد از مصاحبه که گفت شما دیگر کانادایی شدید و از من خواست که مدارک را جمع کنم و جالب بود که جمع کردن مدارک از روی میز بیشتر از ده دقیقه طول کشید.
- آنچه در ذهن به عنوان پرسشهای احتمالی داشتید تا چه اندازه با آنچه در مصاحبه انجام شد شبیه بود؟
فکر میکردم در پرسشهایشان جدیتر باشند اما صمیمیتشان بیشتر بود. فضا به حدی صمیمانه بود که من جو را بدست گرفتم و حین صحبت حدود ۷،۸ رستوران ایرانی در مونترال را به افسر معرفی کردم و توصیه کردم که به این رستورانها سر بزند. برایش خیلی جالب بود و پرسید شما این رستورانها را از کجا میشناسید؟ من هم به شوخی گفتم قرن بیست و یکم است دیگر!
- خانواده شما چه نقشی در قبولی شما داشتند؟
خانواده دو نفره ما یعنی من و همسرم هردو در این موفقیت نقش داشتیم. همسرم بالاخص در جمعآوری اطلاعات نقش داشت. آرامش پیش از مصاحبه نتیجه حضور همسرم بود. من کسی را میشناختم که از من باسوادتر بود، دکترا داشت اما به حدی اضطراب و استرس داشت که همه چیز را فراموش کرده بود. برطرف کردن این استرس و آمادگی روحی توسط خانواده ایجاد میشود.
- امروز چه احساسی دارید و چگونه خود را برای مهاجرت به سرزمین جدید آماده میکنید؟
هم چنان به مطالعه زبان فرانسه ادامه میدهیم و خود را برای زندگی در کانادا آماده میکنیم. به مطالعه اخبار، شرایط بازار کار، محل سکونت در آنجا میپردازیم، درکنار مطالعه اخبار کشور خودمان. مصاحبه در واقع، فقط ده تا بیست درصد کار است، هشتاد درصد کار به باور خودمان برمیگردد. من از روزی که اقدام کردم اطمینان داشتم که میخواهم بروم و الان اینقدر جلو رفتهام که بدنبال خانه در کانادا هستم.
- حرف آخر؟
توصیه خاصی ندارم، فقط میخواهم بگویم که فردی که به عنوان افسر آنجا است، قرار است به کشورش خدمت کند، اگر پروندهای خوب باشد نه به این معنا که امتیازش بالا باشد، بلکه به این معنا که پرونده کسی باشد که با جدیت قصد دارد کار کند و فعال باشد؛ قطعأ مورد تأیید قرار خواهد گرفت. او به دنبال کسی است که به نفع کشورش باشد و از این جهت کسی را بهتر از ما پیدا نمیکند.
در پایان باز هم از تمامیکارکنان کنپارس تشکر میکنم.
ثبت دیدگاه