به قلم مجید بسطامی،
در وقت توصیف سه دسته از موانعی که کاریابی موفق را برای مهاجران به تاخیر می اندازند یعنی موانع تکنیکی، بیرونی و درونی به برخی از خلقیات و عادات ایرانیان که در شکل گیری و تقویت این موانع موثر هستند اشاراتی کردیم اما به هر حال موانع مورد اشاره جنبه عمومی دارند و همه مهاجران می توانند کمابیش با آنها درگیر باشند. در این مطلب به برخی موارد و عادات خاص ما که می تواند تاثیر این موانع را تشدید کند می پردازیم.
- فقدان برنامه ریزی و آینده نگری
فقدان برنامه ریزی و آینده نگری از جمله دلایل بیکاری در ایرانیان ساکن کانادا می باشد ، اکثر ما سال هاست که عادت کرده ایم در لحظه زندگی کنیم و حل مشکلات خود را به دقایق آخر موکول کنیم در حالیکه خیلی وقت ها اصولاً ماهیت آن مشکل به گونه ای است که هیچ راه حل دقیقه نودی برای آن وجود ندارد. بارز ترین مصداق این ماجرا همین ناآشنایی بسیاری ما با شرایط کار و زندگی در کاناداست. به رغم اینکه مهاجرت بزرگ ترین اتفاقی ست که در زندگی یک نفر می تواند اتفاق بیافتد و برخی آن را با تولد مجدد (و همه محاسن و معایب این تولد) مقایسه می کنند بسیاری، حتی آنها که هیچ شک و تردیدی در درستی تصمیمشان ندارند و مطمئن هستند که تحت هر شرایطی به زندگی در مهاجرت ادامه خواهند داد کمترین تلاشی برای شناسایی ابعاد مختلف این پدیده از خود نشان نمی دهند و با کمترین آمادگی ذهنی و عملی پا به کشور جدید می گذارند در حالیکه این فرصت و امکان فراهم بوده که چنین نکنند.
راستی چند درصد از ما به جای اینکه مرتباً سوال کنیم: «چقدر طول می کشد تا ویزای کانادا دستمان برسد؟» می پرسیم: «چقدر طول می کشد تا برای مهاجرت موفق آماده شویم؟»
- اتکا به شنیده ها و پیروی های کورکورانه
متاسفانه بسیاری از ما هر سخن شفاهی و هر نقل قولی را بدون جستجوی منبع خبر و میزان صحت آن یا بررسی تمامی زوایای بحث می پذیریم و آن را محل اتکای تصمیمات خود قرار می دهیم. منبع بسیاری از این اقوال تا سرمنشاء آنها فقط شنیده هاست؛ شنیده هایی که در مسیر طولانی انتقال از فرد اول تا فرد نهایی تغییرات زیادی می کنند. گاهی نکته ای از کسی نقل می شود که ۷-۸ سال قبل و چه بسا پیشتر مهاجرت کرده و از اوضاع و احوال جدید و تغییرات احتمالی قوانین و رویه ها بی خبر است.
گاه مبنای سخنان برخی، مطالب وب سایت های فارسی غیرمعتبر یا وبلاگ هایی است که به هر حال انعکاس دهنده تفسیر نویسندگان مطالب هستند نه اصل خبر. در خیلی از موارد دوستان پرسش گر حتی نگاهی به تاریخ آخرین زمان به روزرسانی سایت نمی کنند تا دریابند زمان خبر مربوط به چند ماه یا سال قبل بوده است.
از آن بدتر اینکه سناریو های دیگران را بدون ارزیابی حاشیه ها و ظرایف بحث، نسخه درد خود فرض می کنیم و به تفاوت های خود و آن دیگران توجه نمی کنیم. در این سال ها با ایرانیان بسیاری برخورد کرده ام که مثلاً فلان رشته تحصیلی را در کالج با صرف هزینه ها و سختی های بسیار پشت سر گذاشته اند فقط به دلیل اینکه فلان عضو فامیل یا دوست شان این کار را کرده و موفق بوده و حالا آنها مانده اند که چرا آنها چنین نیستند. یا مثلاً پس از صرف هزینه های زیاد و ورود به یک شغل جدید حالا احساس می کنند که اصلاً به درد این کار نمی خورند. فراموش نکنیم ما با حدود ۵ سال زمان لازم برای تثبیت در موقعیت جدید، در میانه ها یا پایان دهه سوم زندگی، تجربه واقعی زندگی در مهاجرت را لمس می کنیم و لذا فرصت اینکه چند سال دیگر را به جبران خطاهای تصمیمات بی پایه و اساس یا خلق الساعه یا بدون پشتوانه قوی را بپردازیم نداریم.
- توقع بسیار و فقدان روحیه نقدپذیری
اصولاً مردم متوقع و منتقدی هستیم. بسیاری از ما از همه چیز اطرافمان انتقاد داریم و در هر کس اول از همه نقاط ضعف او را می بینیم و شاید هیچگاه نقاط قوت اش را هم نبینیم اما انتظار داریم که دیگران عکس این رفتار را با ما داشته باشند. همیشه ما را درک کنند و از خطاهایمان (اگر اساساً آنها را به عنوان ضعف و خطا پذیرفته باشیم) چشم پوشی کنند و ضعف های زبانی و نابلدی کاری یا تاخیرات ما را نادیده بگیرند.
بسیاری از ما فراموش می کنیم که دیگران درست شبیه ما از کسانیکه متوهمند و خود را از همه عالم و آدم برتر می دانند خوششان نمی آید.
- بی صبری و ناشکیبایی
بسیار کم طاقت هستیم. موفقیت در یک کشور جدید در شرایط یک مهاجر یک شبه اتفاق نمی افتد و نیاز به بردباری و برنامه ریزی بلند مدت دارد. مسئله صبر در کانادا از این هم عمیق تر است. کانادایی ها اصولاً آدم های آرام و صبوری هستند هم در رانندگی، هم در فعالیت های روزمره و هم در کار. همین نکته به یک عامل متمایزکننده بین ما و دیگران مبدل می شود. عجیب اینکه ما به جای اینکه این سرعت و میل به تعجیل را به سمت درست و مثلاً برای انجام امور کاری خود در زمان متناسب سوق دهیم به سمت رفتارهای هنجارشکن که ما را در برابر دیگران قرار می دهد هدایت می کنیم. اگر شما در منطقه ریچمندهیل مشاهده کردید که یک راننده عجول، بسیاری از قواعد نوشته و نانوشته را زیر پا می گذارد و به هیچ راننده ای راه نمی دهد به احتمال زیاد اصلیتی ایرانی دارد.
- وقت ناشناسی
کانادایی ها به زمان اهمیت بسیاری می دهند برخلاف بسیاری از ما که برایمان تاخیر تا نیم ساعت هم کاملاً طبیعی است و به همین دلیل برخی فرصت های شغلی و حتی عاطفی را از دست می دهیم. هیچ عذری برای تاخیر موجه نیست مگر اینکه طرف مقابل آن را موجه تشخیص دهد (نه ما)! بهترین روش برای دوری از عوارض این رفتار هم تماس تلفنی قبل از رسیدن زمان مورد نظر و اعلام احتمال وقوع تاخیر و مدت تقریبی آن و اجازه اخذ تصمیم نهایی به طرف مقابل است.
- پرخاش گری با دیگران و میل برای بحران سازی
رو کم کردن برای بسیاری از ما تکلیفی است که اگر درست انجام نشود، شب خواب راحت نخواهیم داشت. امکان ندارد که بتوانیم طعنه یا درشت گویی یک مشتری را بی جواب بگذاریم یا حال همکارمان را که حرف نامربوطی (از نظر ما) بیان کرده نگیریم. در حالیکه این نوع رفتارها در تضاد کامل با مقررات و اصول حرفه ای حاکم بر محیط های کاری کاناداست.
اولین چیزی که در محیط های دوستانه یا مهمانی های ایرانیان به شما به عنوان یک تازه وارد تعلیم داده می شود آداب سو کردن (اقامه دعوای حقوقی علیه کسی به قصد دریافت غرامت) و روش های دگرآزاری قانونی است. گویی بناست از همین طریق ارتزاق کنیم. البته اگر جستجو کنید در می یابید که هیچیک از این افراد واقعاً چنین کاری نکرده اند اما اندیشیدن به این گونه مباحث، اخلاق و منشی را پدید می آورد که نتیجه اش خرده گیری و میل به چالش مداوم با دیگران است.
- میل به کار کم با بهره زیاد
کیست که از کار کم با درآمد بالا بدش بیاید؟ اما مردم جهان می دانند که چنین چیزی عموماً غیر ممکن است. اما ما به لطف سال ها زندگی در پرتو اقتصاد نفتی با حداقل بهره وری که کار مفید روزانه را به کمتر از نیم ساعت (آنهم با معجونی از لیوان های مکرر چای، گپ زدن طولانی مدت تلفنی با دوستان و اقوام، گفتگو با همکاران درباره سیاست یا برنامه های تلویزیونی، مطالعه روزنامه و …) کاهش داده در مواجهه با ۸ ساعت کار فشرده و سنگین در کانادا که در میان آن، تنها دو وقت ۱۵ دقیقه ای و یک وقت ناهار فرصت استراحت وجود دارد فریاد اعتراض بلند می کنیم. این برای دیگرانی که سال ها شرایط سخت تر از این را تجربه کرده اند قابل فهم نیست. این هنر نیست که مرتباً خود را با ملل فقیر آسیای شرقی و غربی و آفریقایی مقایسه کنیم و به دلیل زندگی در شرایطی که حاصل دست رنج ما نبوده بلکه نتیجه بر باد دادن ثروت های ملی بوده به آنها فخر بفروشیم. باید باور کنیم که هر چه میزان درآمد افراد در کانادا بالا می رود به همین میزان بر سختی و فشار کاری آنها افزوده می شود و به همین دلیل است که بسیاری از افراد، اصولاً برای کارهای پردرآمدتر تقاضا نمی دهند.
- ضعف در کارهای گروهی
کار گروهی Team Work یکی از عناصر کلیدی در بسیاری از مشاغل کاناداست به طوری که اهمیت آن منجر به بروز تفاوت های شکلی و محتوایی در تعریف برخی مشاغل و مهارت های متناسب با آنها در ایران و کانادا شده است.
این مسئله در نظام آموزشی کانادا هم ریشه های عمیقی دارد و دانش آموزان و دانشجویان کانادایی در انجام بسیاری از تکالیف و پروژه های مربوطه، موظف به پیروی از این شیوه هستند. متاسفانه به دلیل ضعف مفرط ایرانیان در انجام فعالیت های گروهی، انجام برخی مشاغل برای ما دشوار می شود. ضمن اینکه این ضعف خود به مهم ترین عامل ناتوانی در ساخت شبکه ارتباطی networking موثر منجر شده است.
- بی میلی نسبت به انجام فعالیت های داوطلبانه
۳۰ سال پیش، نسل قبل از ما به انجام کار بی مزد و مواجب افتخار می کرد. در زمان دانشجویی نسل ما، انجام کار داوطلبانه با رضا و رغبت و بدون هیچ چشم داشتی یک امر عادی بود اما امروزه اغلب ما از انجام چنین کارهایی احساس ناخوش آیندی می کنیم. دلایل این موضوع فراوان است اما هر چه که باشد ما را در مقابل یکی از سنت های جاری و رایج کانادایی قرار می دهد. در این کشور طیف بسیار گسترده ای از فعالیت ها در حوزه های مختلف به کمک نیروهای داوطلب انجام می شود و این نیروها از طریق مشارکت در این فعالیت ها، ضمن ارضای روحی، کسب تجربه کرده و به ساخت شبکه ارتباطی اهتمام می ورزند. اما اغلب ایرانیان با بی اعتنایی به این گونه فعالیت ها، فرصت های زیادی را از دست می دهند.
جمع بندی
احتمالاً با تمامی یا برخی از این عناوین پیش از این مواجه شده اید. این انتقاد از خود و به رخ کشیدن نقاط منفی نیز بخشی از همان عادات مورد اشاره است! اما واقعیت این است که این خلقیات و عادات تاثیرات ناگواری در افزایش آمار میزان بیکاری ما بر جای گذاشته است. لذا هدف از تکرار این موارد، اندیشیدن برای یافتن راه حل هاست نه سرکوفت زدن و تحقیر خود. البته بسیاری از ایرانیان مهاجر به دلیل اینکه در ایران افراد بسیار پرکار، پرتلاش، وقت شناس و مسئولیت پذیر بوده اند (و چه بسا همین خصوصیات و تضاد آنها با روحیات و رویه های نادرست حاکم بر محیط های کاری در ایران منجر به مهاجرت آنها شده) فضای کاری در کانادا را بسیار پرنشاط و متناسب با روحیات و خلق و خوی خود می دانند و به همین دلیل هم برای انطباق با آن و پیشرفت سریع مشکل جدی ندارند.
برای آن دسته از دوستانی که احساس می کنند مشمول یک یا چند مورد از این موارد می شوند توصیه می کنیم که درمان این نارسایی ها را از هم اکنون آغاز کنند و آن را به برنامه عملیاتی Action Plan خود اضافه کنند. در راس آنها و علت و علل بسیاری از رفتارهای دیگر، وقت ناشناسی و فقدان صبر و حوصله است. اگر بتوانیم به مرور و در قالب یک برنامه درمانی تدریجی بر این دو عارضه غلبه کنیم مابقی موارد به مرور اصلاح خواهند شد.
در آخرین مطلب از این سری، به وجوه مثبت ایرانیان مهاجر که از چشم کارفرمایان دقیق و خبره دور نمی ماند اشاره خواهیم کرد.
توجه: این مطلب پیش از این در تاریخ 6 خرداد 88 در همین وب سایت منتشر شده است
ثبت دیدگاه