یکی از اولین انتخابها و بهتر است بگوییم امیدهای روزنامهنگاران ایرانی و سایر فعالان عرصههای رسانهای در ایران که به کانادا مهاجرت میکنند اشتغال در رسانههای فارسیزبان این کشور است. اما متاسفانه رسانههای فارسیزبان بهطور عمومی و نشریات فارسیزبان خصوصا، نه تنها در کانادا بلکه در سایر نقاط خارج از ایران مراکز معتبری برای اشتغال روزنامهنگاران حرفهای نیستند. حداقل در مورد رسانههایی که از کمکهای سایر بنگاهها و دولتها بهرهمند نمیشوند این حقیقت صدق میکند.
از آنجا که پیشتر به تفصیل در شماره چهاردهم نشریه پرنیان در این باره سخن گفته شده از تکرار بحث و چرایی این موضوع خودداری میکنم. تنها متذکر میشوم که به دلایل متنوع که در آن مقالات به آنها اشاره رفته، در کانادا رسانههای فارسیزبان قوی و سازماندهیشده که بتوانند روی پای خود ایستاده و تیمهای حرفهای از نویسندگان و گزارشگران و غیره و غیره فراهم آورند حداقل در حوزه مکتوب دیده نمیشوند. عمده نشریات که در شهرهای مهم کانادا فعالیت میکنند و حوزه توزیعشان هم همان شهر است (البته منهای دسترسی از طریق وبسایت) بیزینسهای کوچکی هستند که از طریق چاپ آگهی کسب و کارهای ایرانی میتوانند مخارج زندگی یک یا دو نفر را تامین کنند و البته گاه نشریه فقط همان آگهی را چاپ میکند و عملا فاقد محتوای قابل اعتنا و اتکایی است. به همین دلیل به دوستانی که به امید چنین فعالیتهایی میخواهند در کانادا گذران زندگی کنند یادآوری میشود که این کار بسیار بعید و دوراز دسترس است.
بخش عمدهای از محتوای بسیاری از نشریات فارسیزبان کانادا را مطالب کپی-پیست (و یا همان چسب و قیچی قدیم)، و یا مطالب همراه آگهیها (مثلا صاحب یک بیزینس در کنار آگهی یک- چهارم یا نیم-صفحه، به اندازه سه-چهارم یا نیم-صفحه مطلب تحویل میدهد تا هم بر اعتبار خودش به عنوان یک متخصص بیافزاید و هم در هزینه آگهی تخفیف بگیرد و واضح است که کیفیت برخی از این مطالب به دلیل ضعفهای نگارشی نویسنده چقدر پایین است!) و یا مطالب داوطلبانه (عمدتا توسط نویسندگان قدیمی و بازنشسته که میخواهند ارتباطشان با این کار قطع نشود یا تازهواردانی که میخواهند دیده شوند) تشکیل میدهد که همه آنها برای ناشر (که عموما با سردبیر و صاحب این بیزینس یکی است!) رایگان یا با هزینه بسیار اندک فراهم میآید و دغدغه اصلی برای این نوع کسب و کارها یافتن آگهی بیشتر و تامین هزینههای چاپ و توزیع است و هزینههای تحریریه معمولا در اولویتهای آخر قرار دارد. البته این طور نیست که در همه نشریات فارسیزبان پرداختی انجام نشود؛ نشریات حرفهایتری هستند که تیم تحریریه دارند و به تعدادی از افراد، عموما در قالب حقالتحریر freelance وجهی پرداخت میشود اما این مبلغ در حدی نیست که دریافتکننده بتواند با آن هزینههای یک زندگی ولو خیلی مقتصدانه را تامین کند و عمدتا فقط در حدی است که برخی چالههای کوچک را بپوشاند یا هزینههای مربوط به اشتغالات فرهنگی و رسانهای نویسنده را تامین کند. البته افراد سمجتر میتوانند امیدوار باشند که شاید فرصتهای کاری آنها افزایش یابد و همچنین سابقه آشنایی و ارتباطاتی که فعالیتهای مطبوعاتی برای آنها فراهم میکند به درآمدزاییهای دیگری منجر شود اما به هر حال این چیزی نیست که تضمینی روی آن باشد و بشود بر اساسش هزینههای زندگی یک تازهوارد به کانادا را تامین کرد.
اگر کسی بخواهد نشریه خودش را منتشر کند قصه متفاوت است و و وی به صورت بالقوه میتواند همان یک نفری باشد که از طریق آن نشریه امرارمعاش میکند. اگر شما به نشریههای فارسیزبان کانادا در ۳ دهه گذشته نگاه کنید تقریبا در همه آنها، ناشر/سردبیر (که البته به احتمال زیاد اعضا دیگر خانواده هم کمکش میکنند) همان عنصر ثابت نشریه و تنها فردی است که میتواند ادعا کند واقعا از آن کار نان میخورد. اما انتشار یک نشریه جدید سرفصل جداگانهای است که به موضوع راهاندازی بیزینس شخصی بازمیگردد و نظیر راهاندازی هر کسب و کار دیگری، ریسک شکست و از دست دادن بخشی یا تمامی اندوخته گردآوریشده در آن بالاست که بهویژه برای تازهواردان بسیار مسئلهسازتر است. کافی است که به خاطر داشته باشیم که تعداد نشریاتی فارسیزبانی که در کانادا در سه دهه گذشته به مدت یک سال یا کمتر منتشر شده و بعد به تعطیلی کشیده شدهاند چندین برابر نشریات فعال فعلی بودهاند. در این مورد هم توصیه میکنم قبل از هر کاری ابتدا بهقدر کافی مطالعه و تجسس کنید و ببینید شاید همین ایدهای که به نظر شما بکر و فوقالعاده میآید پیشتر سبب به خاک فلاکتنشینی کس دیگری شده باشد.
همچنین این نکته را هم بخاطر داشته باشیم که همانطور که در مطلب قبلی بیان شد، تغییرات بسیار جدی و عمیقی در این حوزه در جریان است که تمامی نشریات را متاثر کرده است پس رفتن سراغ چنین کسب و کاری را به هیچوجه در سال اول حضور در کانادا توصیه نمیکنم. اگر تازهواردی بعد از این زمان هنوز اصرار داشت که چنین کاری انجام دهد و طرح و ایده خود را برای بازار جذاب دید و همه اصولی را که برای راهاندازی یک کسب و کار جدید لازم است در نظر گرفته و رعایت کرد، میتوان امید داشت که با ریسک به مراتب پایینتری دست به کار شده و در کارش احتمال موفقیت وجود دارد. البته اگر واقعا بعد از همه این حرفها و رعایت همه این شروط هنوز وی علاقهمند به انجام این کار باشد!
در مطلب پایانی در نوبت بعد توصیههایی دارم برای آنها که میخواهند در کانادا به این کار به شکلی حرفهای و تماموقت یا موردی اشتغال داشته باشند.
ثبت دیدگاه