سایت بی بی سی فارسی در مطلبی در مورد ظهور ۴ قدرت جدید اقتصادی متشکل از مکزیک، اندونزی، نیجریه و ترکیه، گفتگویی با جیم اونیل را منعکس کرده است. وی اقتصاددانی است که در سال ۲۰۰۱ از کشورهای گروه بریک BRIC (برزیل، روسیه، هند و چین) به عنوان غولهای نوظهور اقتصادی یاد کرده بود و حالا ۴ کشور جدید را با عنوان MINT معرفی کرده است.
آنچه که در این مطلب توجه نگارنده را جلب کرد نه خود این عناوین بلکه نموداری است که از وضعیت اقتصادی فعلی و آینده غولهای اقتصادی بر اساس منابع بانک جهانی ترسیم شده است. در این نمودار در سال ۲۰۱۲ امریکا با بیش از ۱۶۰۰ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، اقتصاد اول جهان است و چین با تولیدی حدود نصف امریکا در مکان دوم قرار دارد و بعد کشورهایی است که ما آنها را به عنوان قدرتهای برتر اقتصادی جهان (و به تبع، قدرت سیاسی) میشناسیم یعنی ژاپن، آلمان، فرانسه، بریتانیا و در رتبه بعدی برزیل و روسیه (دو عضو دیگر BRIC) و همینطور الی آخر. در این سال کانادا در جایگاه یازدهم قرار داشته است.
سال ۲۰۱۴ بحرانی در اکراین شکل میگیرد که یک سر آن به روسیه، رتبه شماره ۸ فعلی ختم میشود. جالب اینجاست که در میان کشورهای گروه ۸، G۸ هم رتبه این کشور هشتم است. البته نه به لحاظ اقتصادی (یا سیاسی) بلکه چون هشتمین کشوری بود که به جی ۷ پیوست. در پی بحران اکراین، کانادا در یک موضعگیری سریع، پایان حضور این کشور را اعلام کرد و گفت که دیگر عملا چیزی به نام G۸ نداریم و ما همان G۷ هستیم (البته خود کانادا هفتمین کشور است و یک سال بعد از تشکیل G۶ به آن پیوست.) کشورهای دیگر صنعتی به ویژه اروپاییها که شدیدا به منابع نفت و گاز روسیه نیازمند هستند مواضع محتاطانهتری گرفتند و تا امروز هم دامنه تنبیهات را بیشتر متوجه تیم اقتصادی بخش خصوصی اطراف پوتین کردهاند تا تنبیه واقعی وی و کشور روسیه اما چرا؟ آیا موضعگیری کانادا زیادی افراطی یا تخیلی است یا اروپاییها خیلی دست به عصا هستند یا هر دو؟
واقعیت تلخ این است که مدتهاست به غیر از اتیکتهای روی میز کنفرانسها یا یادآوریهای رسانهای یا رویاهای سیاستمدارانی که نمیخواهند واقعیتهای اطراف خود را به درستی تحلیل کنند، در جهان بیرونی چیزی به نام G۷ یا G۸ وجود خارجی ندارد. این را خود کانادا که در اجلاس سال ۲۰۱۰، ۲۰ کشور صنعتی جهان موسوم به G۲۰ میزبانی و ریاستش را برعهده داشت به تلویح یا تصریح اعلام کرد. البته شکی نیست که همچنان از نظر سطح مصرف و رفاه اجتماعی، اعضای این ۷ کشور (کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و امریکا) از وضعیتی به مراتب بهتر برخوردارند. –اگر چه بخشی از این مصرف، ناشی از توهم، عادت و زیادهخرجی است و منجر به مقروض شدن مداوم شهروندان این کشورها شده است- و اگرچه سیستمهای سیاسی و اجتماعی دموکراتیک حاکم برآنها، تثبیت انواع آزادیها بهویژه آزادی رسانهها، مقابله جدی و سیستماتیک با انواع فساد و سایر مواردی که به یک حکومتداری دانشمحور و عادلانه منجر میشود هنوز در این کشورها فرسنگها از بسیاری از آن ۱۳ کشور دیگر G۲۰ بیشتر و بالاتر است اما خاماندیشی است اگر فکر کنیم که این دستاوردها اگر به حال خودشان رها شوند همینطوری خود به خودی باقی میمانند و یا فکر کنیم که آن ۱۳ کشور در فاصله ۲-۳ دهه آینده به استانداردهای بسیار بالاتری از نظر رفاه، حکومت عادلانه و غیرفاسد و شهروندان پیشرفتهتر دست نخواهند یافت. هر دوی این تصورات غلط است. هم کاهش تولید ناخالص ملی که به کاهش درآمد و سطح رفاه عمومی منجر میشود زمینهساز از بین رفتن بسیاری از جنبههای مثبت سیاسی و اجتماعی زندگی در کشورهای G۷ میتواند بشود و هم تولید مداوم و باثبات ثروت در کشورهای دیگر میتواند زمینهساز پیشرفت آنها در سایر حوزهها و کاهش فاصله آنها از اعضا G۷ و چه بسا سبقت از آنها شود.
پس بهتر است دولتمردان کانادایی قبل از اینکه به فکر بیرون کردن این و آن از دستهبندیهایی باشند که پیش از این منحل شدهاند، قدری به آمار همان فهرست و برآوردهای سال ۲۰۵۰ نگاه کنند که در آن چین با بیش از ۵۲۰۰ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی و با فاصله زیاد از امریکا (۳۴۰۰ تریلیون دلار) در رتبه اول قرار دارد و غیر از امریکا و ژاپن (البته اگر عنوان کلی «حوزه یورو» را در نظر نگیریم) بقیه این ۷ کشور فعلی در رتبههای ۱۰ به بعد قرار دارند. جای کانادا کجاست؟ رتبه شانزدهم در حالیکه روسیه، چین، نیجریه، مصر، ترکیه، پاکستان و ایران با همه مشکلاتی که دارند یا میتوانند بیافرینند در میان این ۲۰ کشور قرار دارند. معنای همه اینها این است که جهان آینده میتواند جای مخاطرهآمیزی باشد اگر کشورهای قدرتمند فعلی یاد نگیرند که با زبان و رفتار سازندهتر و پویاتری با سایرین تعامل کنند و از همین امروز به راه حلهای واقعی بیاندیشند.
سردبیر
ثبت دیدگاه