انتخابات بسیار مهم انتاریو در هفته آینده انجام میشود. رقابت سخت محافظهکاران با لیبرالها که میخواهند بعد از پیروزی در مجلس فدرال، مجلس انتاریو یعنی مهمترین مجلس استانی در کانادا را تصاحب کنند به جاهای حساسی رسیده است. مطلب زیر توصیفی از وضع فعلی در انتخابات و روشهایی است که محافظهکاران در انتخابات گذشته و این انتخابات در پیش گرفتهاند تا رای مهاجرانی را که هیچ اعتقادی به آنها ندارند به دست آورند.
اگر گفتید این صحبتها از کیست؟ «ما به معیارهای عملی و اقتصادی برای کمک به کاناداییهای تازه نیاز داریم تا آنها بتوانند کار پیدا کنند و کارآفرینی کنند.»
حالا یک جمله دیگر، اگر گفتید این یکی از کیست؟ «مهاجران برای ارزیابی شدن مدارک تحصیلی خارجی خود و به رسمیت شناختهشدن آنها توسط هیئتهای مسئول اعطای گواهی در کانادا با مشکلات زیادی مواجه هستند. همه ما در انتقال آسانتر کاناداییهای تازه به بازار کار نقشی داریم که باید آن را ایفا کنیم.»
آیا این حرفها را یک سیاستمدار سستعنصر چپ زده؟ یا یک لیبرال رقیقالقلب مثل آقایان ژان کرست، دالتون مکگینی یا کریستی کلارک گوینده این حرفهاست؟ آیا این حرفهای استقبالکننده از مهاجرین از زبان یک لیبرال (موسوم به Grit) گفته شده که در پی انتخاب مجدد در استان کبک، بریتیش کلمبیا یا انتاریو با کمک جمعکردن رای گروههای قومی است؟ خیر، اشتباه میکنید. این حرفها سخنان دو محافظهکار قدیمی است: رهبر محافظهکاران استان انتاریو آقای تیم هوداک و وزیر مهاجرت فدرال آقای جیسن کنی.
آقای هوداک این حرفها را یک سال پیش زد؛ زمانی که لایحهای را به عنوان یک عضو خصوصی در مورد قوانین انتاریو به مجلس ارائه داد که در آن برای کارفرمایان انتاریویی درخواست معافیت مالیاتی کرده بود در صورتی که آنها برای کارکنان خود -حتی آنهایی که شهروند کانادایی هم نبودند- امکان آموزش زبان فراهم کنند.
هوداک در ادامه این حرکت گفته بود: «میخواهم به عنوان یک عضو جامعه در فعالیت برای کمک به کاناداییهای جدید در جهت رسیدن به رؤیاهایشان موثر باشم.» و البته این حرف هم برایش اعتبار به دنبال داشت. (اعتباری که حتی به زعم خود من که در حال حاضر به نفع آقای مکگینتی و برای شکست دادن هوداک فعالیت تبلیغاتی میکنم، کاملا حقش بود.)
در ضمن این لایحه آقای هوداک، که خود او آن شخصا آن را به عنوان یک منتقد امور مهاجرتی در مجلس مطرح نموده و نام خودش نیز پای آن بود، میتوانست میزان سرمایهگذاری لازم برای مهاجران رده سرمایهگذاری را کم کند و نیز میتوانست حرفههای رگولیتد را تشویق نماید تا مواد و اطلاعات آموزشی را برای مهاجران فراهم نمایند.
در همین مدت کنی هم (بهدرستی) موضوع سهبرابر شدن سرمایهگذاری از طرف دولت فدرال در مورد جذب، استقرار و آموزش زبان برای مهاجران به کانادا را در بوق و کرنا کرده بود. این کار اساسا کار درستی بود. و خیلی هم هوشمندانه و بهموقع بود چون به محافظهکارها کمک کرد تا بتوانند رای گروههای قومی را جذب و موقعیت خود را در مجلس به دولت اکثریتی تبدیل کنند.
اما به نظر میرسد که حالا دیگر آقای هوداک در نقطه مقابل همه آن حرفهای «به مهاجران کمک کنیم» و اینها، ایستاده است. همینطور هم همکاران آقای کنی از جمله نماینده مجلس، آقای دین دلمالسترو، که در حال حاضر شدیدا در حمایت از آقای هوداک برآمده که قصد دارد تا انتاریو را به نسخه بدلی از ایالت آریزونای شمالی تبدیل کند.
واقعا چه اتفاقی افتاده که به یکباره همه سیاستمداران محافظهکار تغییر جهت دادهاند؟
خب در مورد هوداک همانطور که گفته شد علت در انتخابات پیش رو در استان انتاریو است. در چند هفته اخیر نظرسنجیها نشان از سقوط شدید موقعیت و محبوبیت هوداک داشتهاند و در حال حاضر او در تلاش برای زنده ماندن است. به نظر من او فکر میکند که شرکت در یک مسابقه تنبه تن بین شکارچی و طعمه میتواند کوتاهترین راه برای رسیدن به موفقیت باشد. و در سطح دولت فدرال هم شاید کابینه هارپر فکر میکنند که دیگر اکثریتی شده و نیازی به رایدهندگان کانادایی ندارند.
در هر حال به نظر من آنها اشتباه میکنند. کمک کردن به افراد با تخصصهای بالا مثل پزشکان، حسابداران و مهندسان برای اشتغال در حرفه متناسب و جلوگیری از تبدیل آنها به راننده تاکسی یا ساندویچفروش یک ایده بسیار خوب است. همه این محافظهکارانی که گفتیم قبلا همین فکر را میکردند و فکرشان هم درست بود.
قصد ما اینجا این نیست که بگوییم همه کارها و پیشنهادهای آقای هوداک تا ماه می سال ۲۰۱۰(پیروزی در انتخابات) بدون اشکال بوده. طبق پیشنهاد آقای هوداک به همه مالیاتدهندگان، صرفنظر از شهروند کانادا بودن یا نبودنشان، کمک مالیاتی تعلق میگرفت در حالیکه عقیده آقای مکگینتی این بود که کمکهای مالی محدود شوند و فقط شهروندان کانادایی هدف این کمکها باشند. اما حداقل قلب هوداک در این زمینه درست میگفت (هرچند به نظر نمیرسد که مغزش هم همین نظر را داشت). نمیخواهم بگویم که آقای هوداک یک آدم مزور و دوچهره بود اما همین هفته آقای جان توری که قبلا به جای هوداک رهبر حزب محافظهکار انتاریو بود، در یک برنامه رادیویی همین حرفها را درباره او زد.
گرچه به نظر من هوداک و همکارانش بیشتر سیاستمدارانی درگیر رقابت سیاسی هستند و نه بیشتر و در حال حاضر اگر لازم باشد هر حرفی میزنند فقط برای اینکه رای بیاورند و انتخاب شوند؛ حتی اگر این حرف پشت کردن به چیزی باشد که به نظرشان خیلی هم اهمیت دارد.
آیا این کار معنایی غیر از تزویر دارد؟ و آیا خیلی کار نادرستی نیست؟ اگر منصف باشید، حتما تا به حال خودتان به پاسخ این پرسشها رسیدهاید؛ سوالاتی که پیدا کردن جواب برایشان خیلی هم سخت و پیچیده نیست.
برای مشاهده اصل مطلب اینجا کلیک کنید.
ثبت دیدگاه