مجید بسطامی
اخیراً برخی از دوستان در تماس با کنپارس پرسیده اند که آیا می توانند با شرایط ساده تری که مالزی برای مهاجرت فراهم می آورد به این کشور رفته و سپس به کانادا مهاجرت کنند؟ در این پست و پست مرتبط بعدی به ابعاد مختلف این موضوع می پردازیم.
دو رویکرد را در بحث مهاجرت دو مرحله ای از مالزی به کانادا باید از یکدیگر تفکیک کرد. در رویکرد اول فردی در ابتدا به مالزی به عنوان مقصد نهایی مهاجرت نگریسته و سپس تغییر عقیده داده است. یعنی این کشور برای وی یک انتخاب ایده آل (نزدیک به چنین تعبیری) برای زندگی طولانی مدت بوده است. اما در رویکرد دوم، مهاجر از آغاز می داند که هدف جای دیگری است و مالزی به عنوان سکوی پرش، یا گذرگاهی برای خروج از وضعیت فعلی عمل می کند.
در رویکرد اول، انتخاب اولیه مالزی محل بحث ما نیست. واقعیت این است که این کشور به دلیل مجموعه ای از شرایط، امکانات و قابلیت ها مکان جذابی برای برخی افراد برای مهاجرت است. عواملی چون نزدیکی بیشتر فرهنگی، مذهبی و حتی جغرافیایی به ایران، ساده تر بودن شرایط مهاجرت و اخذ اقامت، ساده بودن مسافرت به آن برای ایرانیان برای ارزیابی اولیه و تصمیم گیری دقیق تر در قالب مسافرت توریستی، آب و هوای متعادل و نزدیک به طبع و عادت ما، وجود دانشگاه های معتبر انگلیسی زبان و نکاتی از این دست از جمله مواردی است که مهاجران به این کشور به عنوان دلایل خود اعلام می کنند و یا موسسات فعال به عنوان جنبه های مثبت تبلیغ می کنند.
در مقابل، عده ای وجود برخی نکات منفی (یا امتیازات کمتر در مقایسه با کانادا) را دلیل خود برای تغییر مسیر مهاجرت به سمت کانادا می دانند. نظیر اینکه اقامت مالزی مدت دار و مشروط است، دولت مالزی مدت زمان طولانی تری سرمایه افراد را بلوکه می کند، این اقامت به شهروندی ختم نمی شود، کاملا مبتنی بر سرمایه است، دارای آن میزان از اعتباری که داشتن اقامت کانادا برای فرد فراهم می آورد نمی شود، این کشور از نظر دانشگاه ها و امکانات تحصیلی قابل مقایسه با کانادا نیست، و نظایر اینها.
آنها چنین استدلال می کنند که اصولا یک مقیم کانادا دارای تمام امکانات یک شهروند کانادایی است و هر آنچه که دولت کانادا برای بقیه ساکنان قانونی این کشور اعم از بیمه های خدمات درمانی، کمک هزینه های شغلی یا تحصیلی و سایر حمایت های مالی یا اجتماعی فراهم می آورد برای یک مقیم هم قابل دسترسی است. مهم تر اینکه فرد مقیم بعد از حدود ۴ سال زندگی در کانادا به یک شهروند این کشور تبدیل می شود (که تنها تفاوتش با وضعیت سابق، امکان درخواست صدور پاسپورت، داشتن حق رای و امکان کاندیداتوری در انتخابات است). در صورتی که یک مقیم مالزی به غیر از چند مورد تخفیف و یا استثنای حقوقی و مالی (مثلا در دریافت وام مسکن ۷۰ درصدی که برای یک مقیم کانادا از فردای روز ورود به کانادا تا سقف ۹۵ درصد فراهم است) هیچ بهره دیگری جز همین حق زندگی در کشور را ندارد. می توان نظیر همین تفاوت ها را در موضوع ادامه تحصیل با شدت و حدت بیشتری مشاهده کرد.
اما همان طور که پیش تر بیان شد این مقایسه ها، اختلاف دیدگاه ها و استدلال ها محل بحث فعلی ما نیست. واقعیت این است که معتقدم انتخاب کشوری برای مهاجرت طولانی مدت یا مادام العمر فقط به پارامترهای «امکانات و شرایط» وابسته نیست، بلکه مجموعه ای از عوامل خانوادگی، فرهنگی، شخصیتی و روحی را باید در مورد آن در نظر گرفت. مهم این است که در ابتدا درباره همه امکانات و شرایط کشورهای مختلف تحقیق و بررسی کاملی از منابع معتبر با دیدگاه های متضاد و منتقد نسبت به هم انجام داد و پس از گردآوری اطلاعات کامل با آگاهی کامل و همه جانبه نگری تصمیم گیری کرد. متاسفانه شخصاً موارد بسیاری از فقدان آگاهی یا اتکا به شنیده های شفاهی و غیرمستند در انتخاب کشور مقصد را شاهد بوده ام که نتیجه آن به غیر از اتلاف عمر و سرمایه متقاضیان، ثمر دیگری نداشته است. مهم ترین دلیل این مسئله این است که منبع و مرجع بسیاری از این انتخاب ها از دایره محدود دوستان یا آشنایان یا برخی آگهی های تبلیغاتی فراتر نمی رفته است.
علت دومی که افراد را به جابه جایی در کشور مقصد می کشاند این است که در نوبت اول به موضوع مهاجرت به عنوان یک موضوع طولانی مدت نگریسته اند. اینکه امروز شرایط چگونه است با اینکه ۵ یا ۱۰ سال بعد به چه شکلی خواهد بود دو موضوع متمایز است. ممکن است مهاجرت به جایی در آغاز آسان باشد اما بعدها چه؟ قرار است در آنجا چه کار کنیم؟ چه امکان ها و فرصت هایی در دهه آینده در آن کشور برای ما و فرزندانمان فراهم است؟ اصولاً برنامه ها و ایده های این کشور درباره مهاجرت چیست؟ آیا کشور مهاجرپذیری است یا نه؟ آیا تصمیم دارد حداقل در یک دهه آینده به خارجی ها امتیاز شهروندی اعطا کند یا نه؟ آیا کشور مورد نظر تنها به دنبال بستن قراردادی با مهاجران است تا در قبال سرمایه ها یا سایر داشته های آنها برای شهروندان خودش کار، تحصیل و زندگی راحت تر فراهم کند یا به فرد فرد مهاجران برای ساختن آینده بهتر کشورش نیاز احساس می کند؟ همین نکات مهم است که در یک اقامت طولانی مدت، برای مهاجران زندگی در کشوری بر کشور دیگر برتری می بخشد.
الان کم نیستند افرادی که به قصد مهاجرت دائمی، منتهی به وسیله ویزای دانشجویی به برخی کشورهای اروپایی نظیر سوئد نقل مکان می کنند. دلیل انتخاب آنها در ظاهر این است که هزینه تحصیل در این کشورها رایگان یا بسیار اندک است و دریافت ویزا هم نه چندان دشوار؛ غافل از اینکه هزینه های زندگی در این کشورها بسیار بالاست، امکان کار غیرممکن یا بسیار محدود است و تقریبا امکان ندارد که فارغ التحصیل بین المللی در این کشورها بتواند اقامت آنها را کسب کند. به همین دلیل هم اکنون شما می توانید خیل عظیمی از دانشجویان ایرانی را در این کشورها ببینید که به رغم کسب چندین مدرک لیسانس و فوق لیسانس (فقط برای اینکه بتوانند ویزای دانشجویی خود را تمدید کنند) هیچ چشم انداز روشنی برای اشتغال و آغاز یک زندگی واقعی در این کشورها در پیش رو ندارند و فقط به معجزه امید بسته اند. آیا چنین افرادی رفتاری منطقی در مورد مهاجرت مادام العمر در پیش گرفته اند.
البته واقعیت این است که مهاجرت این چنینی این افراد یک علت دارد و چند دلیل. علت اصلی که منشا تمامی رفتارهای غیرمنطقی آنهاست عدم تمایل به ماندگاری در ایران و تمایل به خروج هر چه سریع تر از ایران برای شروع یک زندگی جدید است. دلایل بعداً برای توجیه کردن یا عقلانی جلوه دادن این تصمیم برای خود و اطرافیان اضافه می شوند. متاسفانه افرادی که در طیف اول مهاجران به مالزی قرار دارند وضعیتی مشابه مثال های بالا دارند. آنها سرعت در تصمیم گیری و اجرای آن تصمیم ها را به بررسی عواقب بلندمدت آن تصمیمات مقدم داشته اند.
اما رویکرد دوم حکایت کاملاً مجزایی دارد. افراد زیادی هستند که مسیر مهاجرت به کانادا را یک مسیر دو مرحله ای می دانند و لذا از مهاجرت به مالزی به عنوان سکوی پرش به کانادا استفاده می کنند. این عده دلایل متعددی دارند::
- برخی می پندارند این حرکت، فرصت بهتری برای اندیشیدن و یافتن راه و چاه زندگی در مهاجرت را در یک اشل محدودتر به آنها می آموزد. آنها با راه اندازی یک کار و کسب محدود در مالزی امیدوارند که بتوانند همین کار را در کانادا ادامه دهند.
- برخی دیگر از این فرصت برای تقویت زبان انگلیسی و چه بسا کسب یک مدرک در دانشگاه های انگلیسی زبان آنجا بهره می برند. استدلال آنها این است که با تحصیل در چنین دانشگاه هایی، شرط زبان انگلیسی برای ادامه تحصیل در دانشگاه های کانادا برای آنها منتفی می شود و آنها این فرصت را دارند که بلافاصله بعد از ورود به کانادا برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر اقدام کنند.
- برخی دیگر این فرصت را برای کسب افزایش امتیازات خود لازم می دانند. مثلا با کسب یک مدرک تحصیلی بالاتر، امتیاز خود را افزایش می دهند.
- برخی دیگر این کار را به نیت کسب تجربه کاری در کمپانی های معتبر و مشهور بین المللی انجام می دهند با این نیت که همزمان چند هدف را با یک تیر بزنند: تقویت زبان انگلیسی تخصصی در محیط کاری، آشنایی با فرهنگ محیط های کاری در خارج از ایران و تقویت رزومه کاری به منظور ایجاد جذابیت بیشتر برای کارفرمایان کانادایی پس از مهاجرت به کانادا.
اما آیا این مسیر برای موفقیت در کانادا بهترین و منطقی ترین مسیر است؟ در پست بعدی به بررسی و تحلیل این دلایل و انگیزه ها خواهم پرداخت
ثبت دیدگاه