هیچ ویزایی برای ورود به کانادا سریعتر و راهتر از ویزای حمایت (اسپانسرشیپ) از طریق همسر نیست اما سواستفادههایی که از این طریق میشود احتمال تغییرات در شرایط صدور این نوع ویزا را افزایش داده است.
شرایط صدور ویزای اسپانسرشیپی کانادا برای همسران در نوع خودش در میان کشورهای مهاجرخیز جهان بینظیر است. این ویزا از زمان تقاضا با سرعت بسیار بالایی صادر میشود (با زمان متوسط حدود ۳ تا ۵ ماه)، همسر دارای همان شرایط مهاجرتی سایر افراد خواهد شد یعنی بلافاصله برایش کارت اقامت دائم PRصادر میشود و وی میتواند با سه سال حضور در کانادا برای دریافت حق شهروندی و پاسپورت کانادا اقدام کند.
تنها محدودیتهای اندکی وجود دارد مثلا فرد حمایت کننده تعهد میدهد که تا سه سال هزینهها و نیازهای مادی همسرش را تامین نماید و از این نظر بار مالی برای دولت ایجاد نکند (هزینههای بیمه خدمات درمانی و هر نوع هزینه عادی که دارندگان کارت اقامت را پوشش دهد در این محدودیت نمیگنجد.) اگر حمایتگر در این فاصله از همسرش جدا شود تا مدتی نمیتواند فرد دیگری را به عنوان همسر اسپانسر شود.
اگر این شرایط را مثلا با آمریکا که دشواری محدودیتها آن قدر زیاد است که افراد را تشویق میکند اصلا قید ازدواج با شهروندان سایر کشورها را بزنند یا تعدادی از کشورهای اروپایی که عملا در محدوده زمانی، به همسر اقامت نمیدهند و در صورت جدایی، وی باید به کشور خود بازگردد مقایسه کنیم کانادا شرایط بسیار ایدهالی دارد. البته تا ۵-۶ سال پیش شرایط به این سادگی نبود و ورود همسر عموما بیش از یک سال به طول میانجامید و مصاحبه دشواری هم داشت اما در مجموع ارزیابی دولت این بود که ورود سریعتر همسر و تشکیل خانواده میتواند انگیزههای مهاجرین را برای تحمل زندگی دشوار سالهای اولیه مهاجرت افزایش دهد و بنابر این این شرایط را آسان کردند. شاید به همین دلیل فقط در سال ۲۰۰۹، بیش از ۴۵ هزار نفر از همین طریق وارد کانادا شدهاند که رقم بسیار بالایی است.
اما اخیرا حجم مقالات انتقادی رسانهها از سواستفادهها و مشکلات پدید آمده بیشتر شده است. صرفنظر از ازدواجهای صوری و ارقامی که در این میان رد و بدل میشود و نوعی تجارت سیاه را پدید آورده که خود دولت فدرال را حساس کرده، مورد دیگر ازدواجهایی است که در ابتدا کاملا صحیح هم انجام میشود اما بعدا به مشکل برخورد میکند. یکی از فراگیرترین این نوع مشکلات در ازدواجهای از پیش تعیین شده arranged marriageبه کرات دیده میشود.
این نوع از ازواجها در بسیاری از کشورهای عربی یا شبه قاره رایج است. مثلا پسر خانواده که الان در کانادا ساکن و مشغول به کار یا تحصیل است باید حتما با فلان دختر در شهر یا قبیلهاش ازدواج نماید وگرنه سبب بحران میان اعضا خانواده، فامیل یا قبیله میشود اما پس از انجام مراسم و ورود عروس خانم به کانادا، آقای داماد با پایان یافتن تعهدات خانوادگی به عروس خانم میگوید که عاشق فلان دختر همکلاسیاش است و این عروسی فقط جنبه رفع تکلیف داشته است. چنین مواردی به کرات در کانادا اتفاق افتاده و هر از چند گاهی صفحات روزنامهها به آن پرداختهاند. خوشبختانه چنین داستانهایی در میان مهاجران ایرانی چندان زیاد نیست.
مورد رایج دیگر مواردی است که همسر سر آقای داماد را کلاه گذاشته است. مثلا حمایتگر مالی ادعا میکند که فرد مورد نظر فقط برای دریافت ویزای کانادا با او ازدواج کرده و واقعا قصد پایبندی به زندگی مشترک را نداشته است. اخیرا در داستانی که رسانهها به آن پرداختهاند و شما میتوانید یک نمونه از آن را اینجا ببینید عروس خانم پس از ورود به کانادا، داماد را رها کرده و دنبال زندگی خودش رفته است. متاسفانه قوانین بازدارنده در این زمینه چندان قوی نیستند. نکته مهم این است که آقای داماد رسما از دولت خواسته تا عروس خانم را دیپورت کرده و حق اقامت دائم را از وی بازستاند که همین وضعیت بر پیچیدگی ماجرا افزوده است.
تعداد این موارد خیلی زیاد نیست اما تعداد حضور یک هزار پرونده حقوقی مرتبط در دادگاهها اثبات میکند که موضوع چندان ساده نیست. به نظر میرسد مجموعه این اتفاقات در آینده نزدیک سبب بازنگری در شرایط پذیرش این نوع ویزا شود خصوصا که شخص وزیر مهاجرت نشان داده در تغییر قوانین قدیمی اما پرمسئله مهاجرت، جسارت زیادی دارد. به همین دلیل باید در آینده با شرایط و محدودیتهای بیشتری روبرو باشیم که هر چند شاید در زمان ورود همسران به کانادا تغییری ایجاد نکند اما در چگونگی دریافت اقامت کانادا محدودیتهایی اعمال کند و مثلا شرط دریافت اقامت دائم را به حداقل دو سال زندگی مشترک با همسر کانادایی مشروط سازد.
ثبت دیدگاه